سه‌شنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۰
واقعیت‌هایی درباره کمونیسم شوروی، حزب توده و سایه

«امیرهوشنگ ابتهاج (ه.ا.سایه)؛ شاعری که باید از نو شناخت» نوشته حسن گل‌محمدی از سوی نشر یاقوت علم منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، دهه‌های بیست، سی، چهل و پنجاه خورشیدی در تاریخ شعر و ادب فارسی از دوران‌های به‌یادماندنی هستند. استعدادهای شگرفی در این زمان بروز کردند. در این دهه‌ها ارتباطات زیادی در زمینه‌های فرهنگی، ادبی، هنری و حتی سیاسی میان روشنفکران و هنرمندان جامعه ایران با هم و با افراد خارج از کشور برقرار شد. جامعه ادبی و هنری از طریق ارتباط‌های مختلف و امکانات به‌وجود آمده فعالیت‌های گسترده‌ای را در انتشار کتاب، مجله و نشریات گوناگون آغاز کرد.

بسیاری از کتاب‌های فلسفی، ادبی و اجتماعی که در کشورهای دیگر منتشر شده بودند، توسط مترجمین به فارسی برگردانده شدند. جلسات شعرخوانی، سخنرانی و از همه مهم‌تر جدل بر سر شعر نو و شعر سنتی، شور و حال خاصی را میان شعرا و نویسندگان و صاحبان جراید به وجود آورده بود. روشنفکران و نویسندگان در قالب گروه‌ها و تشکل‌های فرهنگی و هنری مانند گروه سبعه و ربعه، کافه‌های معروف شهر مانند کافه فردوسی، کافه فیروز و کافه نادری را پاتوق و مرکز رفت‌وآمد خود قرار داده بودند.

در این دوران دو جریان شعری و فکری که از همه مهم‌تر بودند و با هم تضاد تفکر و اندیشه داشتند، ایجاد گردید. نیما، اخوان ثالث، شاملو، براهنی و طرفداران شعر نو فعالیت‌های ادبی خود را در مجلۀ فردوسی به سردبیری عباس پهلوان متمرکز کرده بودند و مجله سخن به سردبیری ناتل خانلری که مخالف با روش نیمایی در سرودن شعر نو بود، با ابداع روش بینابینی و چهارپاره‌سرایی، مرکز تجمع شاعرانی مانند خانلری، نادرپور، مشیری، هوشنگ ابتهاج (سایه) و توللی شده بود.

هوشنگ ابتهاج (سایه) یکی از شاعرانی بود که شعر سنتی می‌سرود و تازه از رشت به تهران آمده بود و وارد این مکتب شده بود. او که در یک خانواده مرفه در رشت متولد شده بود، پس از حضور در تهران به‌سرعت به روابط فرهنگی و ادبی خود افزود و با افرادی چون شهریار، نادرپور، توللی و ابوالحسن صبا آشنایی و دوستی برقرار کرد.

جامعه فرهنگی و اجتماعی آن دوران در شور و التهاب سیاسی سختی به سر می‌برد. حکومت از رضاشاه به محمدرضا پسرش با کوشش‌های سیاسی محمدعلی فروغی انتقال یافته بود. پس از گذر از زمان سخت رضاشاهی، گشایش‌های سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی فراوانی در جامعه ایجاد شده بود، احزاب و گروه‌های سیاسی مختلف که در دوران رضاشاه امکان فعالیت کمتری داشتند، به میدان آمده و فعالیت خود را آغاز کرده بودند. حزب توده ایران در سال 1320 خورشیدی پس از آزادی تعدادی از کمونیست‌های ایرانی موسوم به گروه 53 نفر، اعلام موجودیت کرده و سخت فعال بود و حتی در انتخابات توانسته بود تعدادی نماینده به مجلس بفرستد و تعدادی هم وزیر در کابینه داشته باشد.

در چنین وضعیتی که دوران دوم فعالیت‌های حزبی، فرهنگی، اجتماعی، ادبی و سیاسی در تهران آغاز شده بود، هوشنگ ابتهاج (سایه) در عنفوان جوانی و آغاز بیست‌سالگی جویای نام بود و وقتی جامعه فعال پایتخت را دید، درصدد برآمد که جایگاهی برای خود بیابد تا بتواند هرچه زودتر به معروفیت برسد. چه چیزی از عضویت در حزب توده ایران بهتر که از خود وجهه‌ای روشنفکرانه و مدرن نشان داده بود و بسیاری از افراد معروف به این حزب جذب شده بودند. بنابراین ابتهاج در موقعیت مناسب با افرادی نظیر نادرپور، فریدون توللی و مرتضی کیوان آشنایی نزدیک‌تر پیدا کرد؛ چون این افراد عضو حزب توده شده بودند، او نیز تصمیم خود را گرفت و وارد این حزب شد و به فعالیت‌های فرهنگی و سرودن اشعار حزبی پرداخت و از آن پس با لباس رسمی، کراوات‌زده، پالتوپوشیده و با سبیل‌های استالینی مدتی سر کلاس درس‌های دبیرستان‌های تهران حاضر شد و در نهایت چون درس خواندن برایش جاذبه‌ای نداشت، ادامه تحصیل را رها کرد و به کارهای سیاسی و ادبی خود ادامه داد و مراحل رشد و ترقی را با نردبانی که حزب برای او و دیگران فراهم کرده بود، به‌سرعت پشت سر گذاشت و سر از نشریات حزب توده درآورد و به فردی شناخته‌شده و فعال بدل شد.

تمام کوشش‌هایی که برای تحقیق، تدوین و نگارش این کتاب صورت گرفته، برای روشنگری و نشان دادن واقعیت‌های تحریف‌شده روزگار کنونی است. نویسنده به دنبال آن نیست که صرفا ثابت کند شاعر معاصر خود ما هوشنگ ابتهاج (سایه) فردی وابسته به حزب توده بوده است، بلکه در این کوشش، سعی شده است که در تقابل با بعضی از تحریف‌ها و غلط‌اندیشی‌ها که در روی نسل جوان فرهنگی ما تبلیغ می‌شود، واقعیت‌ها اینگونه روشن شود که هر شاعری جایگاه خاص خودش را دارد و با روش‌های غیرواقعی نمی‌توان مثلا شعر سایه را با اشعار و اندیشه‌های حافظ مقایسه کرد و این شبهه را در ذهن علاقه‌مندان به شعر و ادب به‌ویژه جوانان و نسل‌های آینده ایجاد نمود که سایه حافظ ثانی است.

استاد سایه شاعر خوب و بزرگ معاصر ما است و با وجود وابستگی‌های شعری‌اش به مسائل سیاسی و اجتماعی مترتب به حزب توده، او غزلیات و مثنوی‌های زیبای عاشقانه و اجتماعی دارد که جایگاه و منزلت خاصی در شعر معاصر به او می‌بخشد؛ ولی هرگز نمی‌توان این جایگاه را عوض کرد و او را از هویت دیگری که در ذهن‌ها ساخت، هویت و شبهاتی که نه به نفع اوست و نه به صلاح جامعه فرهنگی و ادبی کشورمان.



استفاده ابزاری حکومت‌رانان از شعرا، نویسندگان و اهل قلم، دسته‌بندی انواع شعر فارسی بر اساس مضامیم آنها، کرونولوژی چیست و چه کاربردهایی دارد؟، کرونولوژی شعر سایه، سایه و مثنوی بانگ نی، سایه و کتاب حافظ به سعی سایه، سایه و مباحث شعر و شاعری، سایه و باورهای ایدئولوژیک او در کتاب پیر پرنیان‌اندیش، حزب توده، سایه و کانون نویسندگان ایران، قصه‌خوانی با استاد سایه، واقعیت‌هایی درباره کمونیسم شوروی، حزب توده و سایه و... بخش‌های گوناگون این کتاب را دربرمی‌گیرد.
 
بنابراین این کتاب در مرحله اول به منظور نقد، بررسی و روشنگری درست و بدون تعصب و غرض در جهت شناخت واقعی ریشه‌های اصلی مضامین اشعار استاد سایه سات و از طرف دیگر رد نظریات و حرف‌های غیراصولی و غیرعلمی برخی از افراد شاخص در رابطه با اشعار، رفتار و شخصیت این شاعر می‌باشد که برخی از مجلات وابسته به جناح‌های خاص به آن دامن می‌زنند.

نویسنده در این کتاب به تحلیل، بررسی و نقد اشعار هوشنگ ابتهاج پرداخته است. او هرچند به قدرت و تخیل شاعری ابتهاج اعتقاد دارد و بر آن صحه می‌گذارد، اما می‌نویسد که عضویت ابتهاج در حزب توده باعث قوت شاعری او شد. به باور گل‌محمدی باورهای ایدئولوژیک این حزب بدل به اندیشه اصلی ابتهاج شد و این مسئله بازتاب شدیدی بر زندگی، روابط اجتماعی و شعر او داشته است. این مسئله هرچند که در مباحث ادبی شکل گرفته در دهه‌های فعلی پیرامون شعر ابتهاج بر آن سرپوش گذاشته شده، اما نکته تازه‌ای نیست. با این اوصاف اما نویسنده کتاب برای نخستین بار با بررسی کرونولوژیک اشعار ابتهاج به تحقیق گسترده‌ای درباره نسبت حزب توده با زندگی ادبی و اجتماعی سایه پرداخته است. این تحقیق نکات مهمی را نیز برملا می‌کند، هرچند که ابتهاج عضویت خود در حزب توده را در این سال‌ها رد کرده است.

به عنوان مثال بررسی کورنولوژیک اشعار سایه نشان داد که او در سفر دوم به شوروی و در شهر آلماآتا قزاقستان غزل «مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا * سایه‌ی او گشتم و او برد به خورشید مرا» را سرود. به باور نویسنده این جاذبه شوروی بود که باعث شد تا سایه این غزل را بسراید.

نویسنده همچنین در کتاب اشاره کرده که پس از آنکه خیانت حزب توده لو رفت، سایه همراه بسیاری از اعضای برجسته حزب توده در سال ۱۳۶۲ دستگیر شد. پس از مدتی کوتاه اعضایی که در جاسوسی دخیل نبودند، آزاد شدند؛ اما سایه کماکان در بازداشت باقی ماند. در زندان و پس از آزادی از زندان سایه دیگر شعر نو چندانی نسرود و به قالب کهن بازگشت. علت آزادی او از زندان نامه‌ای بود که زنده‌یاد استاد شهریار به آیت الله خامنه‌ای رییس جمهور وقت نوشت.
بخش‌های بعدی کتاب نقد نویسنده به «مثنوی بانگ نی» سایه و همچنین کتاب «حافظ به سعی سایه» است. او همچنین در فصل مفصلی نیز به سایه و مباحث شعر و شاعری و اظهارنظرهای سایه درباره شاعران و شعر می پردازد. فصلی هم به باز کردن و تحلیل باورهای ایدئولوژیک سایه در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» اختصاص پیدا کرده است. در فصل‌های انتهایی کتاب نیز نویسنده به نقد مفصل حزب توده و مارکسیسم پرداخته است.

در بخش مباحث شعر و شاعری به تهمت‌های سایه به شعر موج نوی ایران اشاره می‌شود. گویا ابتهاج چنین گفته است: «شعر موج نو را ساواک ایجاد کرد و مجله فردوسی منشا فساد شهر معاصر بود.» در این بخش همچنین نقدی نیز به صحبت‌های نادرست سایه درباره اسماعیل شاهرودی، فروغ فرخزاد، نادر نادرپور و... وارد شده است.
 
«امیرهوشنگ ابتهاج (هـ.ا. سایه)؛ شاعری که باید از نو شناخت» در 678 صفحه، شمارگان 500 نسخه از سوی نشر یاقوت علم منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها