پاسخ به شبههها و نقدها در «آذربایجان و شاهنامه»
آیا شاهنامه اثری ضد آذربایجان است؟/ دروغی که به آن شاخ و برگ دادند
سجاد آیدنلو در کتاب «آذربایجان و شاهنامه» هم جایگاه آذربایجان و ترکان را در شاهنامه نشان داده و هم موقعیت شاهنامه را در آذربایجان و میان مردم و اهل فرهنگ و هنر آذربایجان بررسی کرده و به شبههها و نقدها پاسخ داده است.
آیدنلو میگوید: «شاهنامه یک متن حماسی ـ اساطیری بسیار فخیم و برجسته ادبی است که نابغهای فرزانه به نام فردوسی طوسی هزار و چهل سال پیش سروده است ولی این اثر در عین فصاحت و بلاغت و ادبیت و انسجام کامل چون کلام بشری است میتواند به لحاظ لفظ و معنا و ساخت و محتوا نقد شود منتها باید به این نکته بسیار مهم توجه کامل داشته باشیم که اگر فردوسی و شاهنامه را میستاییم و ارزشها و ویژگیهای زبانی و محتوایی آن را بیان میکنیم روشمند، مستند و علمی باشد و اگر هم بر بیان یا مضامین آن خردهای میگیریم و نظری انتقادی داریم با عنایت به زمان و مکان نظم اثر، استفاده آن از منبع، منابع منثور، زمان (داستانی-تاریخی) روایات و رویدادها و بافت و موقعیت متن و البته باز بر اساس ضوابط علمی و روش درست نقد باشد. بزرگترین آفت نظریهپردازی درباره شاهنامه و هر متن ادبی دیگر و عامل اصلی گمراهی نویسندگان، اظهار نظرکنندگان و ناقدان این عرصه، تعصب و احساسات است و بس.»
یکی از دروغهای بزرگ که مکرر تکرار شده و میشود این است که شاهنامه اثری است ضد آذربایجان و در شاهنامه، آذربایجانیها تحقیر شدهاند. آنقدر این ادعای نادرست را در کتابها و مطبوعات و فضای مجازی بازگفتهاند و به آن شاخ و برگ دادهاند که عدهای باورشان شده است. به نام دوستی با آذربایجان و ترکان چه تهمتها و دشنامها که نثار فردوسی و شاهنامه نکردند و نمیکنند. نویسنده در این کتاب به این ضرورت مهم ملی و فرهنگی پاسخ داده و به ابعاد گوناگون پیوند آذربایجان و شاهنامه پرداخته است؛ هم جایگاه آذربایجان و ترکان و زبان ترکی را در شاهنامه نشان داده و هم موقعیت شاهنامه را در آذربایجان و میان مردم و اهل فرهنگ و هنر آذربایجان بررسی کرده و هم به شبههها و نقدها پاسخ داده است. با روشی علمی و محققانه و با ایجازی شایسته و بیانی روشن و استوار و بی هیچگونه تعصب و شغب و جدل.
با استناد به انبوهی منابع و مآخذ. آیدنلو که خود آذربایجانی است، در مقدمه کتاب نوشته است: «با نهایت افتخار و احترام و علاقه، به زبان مادریم، ترکی آذربایجانی، سخن میگویم و آثار ادبی آن را... میخوانم و کاملاً به پاسداری، حرمت، تدریس و تحقیق علمی زبان و ادبیات ترکی آذربایجانی معتقدم». او با این بینش روشن و پخته و متین به این موضوع بسیار حساس و ملی پرداخته و حتی یکجا هم از منش علمی و اعتدال و ادب خارج نشده است.
در فصل اول کتاب، جایگاه و نقش آذربایجان و آذربایجانیان در داستانهای شاهنامه در هر دو بخش روایی (حماسی ـ اساطیری) و بهاصطلاح تاریخی بررسی شده است. نخستین حضور داستانی این منظقه در شاهنامه، در دوره پادشاهی کاووس و با ذکر نام اردویل (اردبیل) است که آزمون تعیین جانشین شهریار ایران (کیکاووس) در آنجا برگزار میشود و کیخسرو بعد از کامیابی در این کار، آتشکدۀ مهم و معروف آذرگشسپ را در اردبیل میسازد.
در فصل دوم توضیح داده شده که تورانیان در شاهنامه با ایرانیان همتبار و ساکن شرق و شمال شرق ایران هستند؛ ولی چون در تاریخ واقعی ایران، همسایگان شرقی و شمال شرقی ایرانیان «ترک» بودند، بهتدریج دو واژه/ مفهوم «تورانی» و «ترک» با هم درآمیخته و در معنا/ معادل یکدیگر به کار رفته و «توران» نیز با «ترکستان» یکی پنداشته شده است.
چون زبان مادری و بومی و محلی اهالی آذربایجان، امروز ترکی آذربایجانی است، در فصل سوم کتاب به موضوع زبان ترکی در شاهنامه پرداخته شده است. از زمان ظهور اقوام و قبایل ترک در سده ششم میلادی و جهانگشاییهای آنها از آسیای میانه تا شرق اروپا، زبان ترکی در این مناطق شناخته شده بوده و با زبانهای رایج در این نواحی روابط مختلفی داشته است. ایرانیان نیز از دوره پیش از اسلام زبان ترکی را میشناختند و با آن دادوستد زبانی داشتند. به همین مناسبت در داستانهای شاهنامه هم از زبان و خط ترکی نام رفته و هم از سخنگفتن و نوشتن به این زبان و خط. خود فردوسی نیز به سبب اینکه در زبان فارسی روزگار وی شماری واژه ترکی وارد شده بوده و او هم از زبان طبیعی و هنجار خویش استفاده میکرده است، ده لغت و نه اسم خاص ترکی و یک صفت نسبی ساخته شده از لغتی مغولی را در سرایش شاهنامه به کار برده است که در این فصل دربارۀ این لغات و اسامی بحث و شواهد آنها داده شده است.
در فصل چهارم، نویسنده با تحقیق در بعضی منابع اوستایی، پهلوی، فارسی و عربی روایتهای ملی ـ پهلوانی غیر از شاهنامه، حضور آذربایجان در داستانهای اساطیری، حماسی، پهلوانی و آیینی ایران و روابط شخصیتهای حماسی ـ اساطیری با آذربایجان ذیل 46 عنوان بررسی کرده و این نتیجه را حاصل کرده که آذربایجان در سنت داستانی و آیینی ایران بیرون از متن شاهنامه نیر جایگاه مهمی دارد؛ چنانکه خاستگاه و سرزمین اساطیری و نخستین ایرانیان است، بزرگترین و مشهورترین جشن ملی ایرانیان یعنی نوروز بنا بر روایتی آنجا پایهگذاری میشود.
چهار فصل آغازین این کتاب، تحقیق در جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و دیگر اخبار ملی ـ پهلوانی ایران است و از فصل پنجم، موضوع بخش دوم کتاب یعنی موقعیت شاهنامه در آذربایجان و شیوه و انواع توجهات آذربایجانیان به این اثر از سده پنجم تا دوره معاصر مورد بررسی قرار گرفته است.
فصل پنجم با عنوان «شاهنامه در آذربایجان» مفصلترین گفتار کتاب است و در آن در سیزده بخش ـ موضوع با شواهد متعدد و مستند نشان داده شده است: شعرا و نویسندگان آذربایجانی از حدوداً بیست تا سی سال بعد از پایان نظم شاهنامه در خراسان، تا امروز در آثار خویش به هر دو زبان فارسی و ترکی بارها با احترام و علاقه از فردوسی و شاهنامه یاد کرده و با تنوع و جزئیات گاه خیرهکننده به نامها و داستانهای حماسه ملی ایران اشاره کرده یا تفسیرهایی از آنها به دست دادهاند. مسائلی از این قبیل نیز در این فصل بررسی و تبیین شده است.
پژوهشهای محققان آذربایجانی درباره فردوسی و شاهنامه بخش مهم دیگری از موضوع این کتاب است که به سبب اهمیت و تفصیل بیشتر، در فصلی مستقل بحث شده است. در این فصل با معرفی کوتاه سیزده نفر از شاهنامهشناسان و شاهنامهپژوهان آذربایجان و مرور موجز کتابها و مقالات ایشان و هجده نفر از استادان و پژوهندگانی که زمینه تحقیق و تخصص آنها غیر از شاهنامهپژوهی است، اما درباره فردوسی و شاهنامه نیز قلم زدهاند، این نتیجه به دست آمده که افزون بر فضل تقدم آذربایجان در شاهنامه شناسی علمی و جدید به اعتبار مقالات زندهیاد تقیزاده، شماری از بهترین، عالمانهترین و جریانسازترین کتابها و مقالات این حوزه تخصصی نیز به قلم شاهنامهشناسان و شاهنامهپژوهان آذربایجانی بهویژه استادان فقید دکتر ریاحی و دکتر سرکاراتی نوشته شده و آذربایجان در کارنامه فردوسیشناسی، سهم بسیار بزرگ و تأثیر نمایانی دارد.
در فصل پایانی کتاب، نویسنده با احترام کامل به شخصیت فرهنگی و اعتماد به نفس منتقدانی که در نقد فردوسی و شاهنامه مطالبی نوشتهاند، مهمترین و اصلیترین دیدگاهها، پرسشها و انتقادهای آنها درباره شاهنامه و آذربایجان را در 76 بند / عنوان طرح و بررسی کرده است.
با مطالعه این کتاب و دقت در اسناد، قراین و گواهیهای فراوان و گوناگون موجود در آن، این نکته بر همه خوانندگان دقیق و منطقی کاملاً آشکار میشود که هم آذربایجان و آذربایجانیان در شاهنامه و روایتهای ملی ـ پهلوانی ایران بسیار مورد توجه و احترام بودهاند و هم در طول هزاروچهل سالی که از پایان سرایش شاهنامه میگذرد، در آذربایجان از فردوسی و شاهنامه بسیار استقبال شده است و آذربایجانیها با علاقه و احترام تمام توجهات مختلفی به آنهان نشان دادهاند.
«آذربایجان و شاهنامه؛ تحقیقی درباره جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزارساله شاهنامه در آذربایجان» نوشته سجاد آیدنلو در 781 صفحه و شمارگان 1100 نسخه و بهای 15 هزار تومان از سوی بنیاد موقوفات دکتر افشار با همکاری نشر سخن منتشر شد.
نظرات