کتاب «او یک دستمالسرخ بود» به قلم علیرضا محمدی و با روایتگری عبدالله نوریپور از اعضای اولیه و از معدود نفرات بازماندهِ گروه دستمال سرخها منتشر شد.
علیرضا محمدی؛ نویسنده کتاب درباره نحوه تدوین کتاب میگوید: آقای نوریپور راوی کتاب، زندگی سراسر جهادی را پشت سرگذاشته است، اما از همان ابتدا با ایشان توافق کردیم آن بخش از خاطرات شان را به نگارش درآوریم که مربوط به گروه دستمالسرخها است. ما میخواستیم پا به پای دستمالسرخها از مجموعه خلیج (مقر اولیه دستمالسرخها در خیابان پاسداران تهران) حرکت کنیم و با هم به کردستان آشوب زده سفر کنیم و نهایتا هر اتفاقی که بر این گروه و نامهای سرافرازش رفته را به خواننده نسل حاضر معرفی کنیم.
محمدی میافزاید: بر مبنای هدفی که کتاب دنبال میکرد به غیر از نوریپور، با شش دستمالسرخ دیگر نیز به گفتوگو پرداختم و خاطرات آنها را از زبان نوری پور در ذیل خاطراتش آوردم. همچنین با حدود 14 خانواده شهید دستمالسرخ نیز ارتباط گرفتم و اطلاعاتی تکمیلی شهدا را به متن کتاب افزودم. در مجموع بیش از 30 نفر از اعضای گروه دستمالسرخها در این کتاب معرفی میشوند.
احمد اسلیمی، فریدون خیام باشی، حسنعلی علیبیگی، محمود پیمانپور، مرتضی پارسائیان و شهید علیرضا شجاع داودی از جمله دستمالسرخهایی هستند که از خطرات آنها نیز در کتاب استفاده شده است. شجاع داودی یکی از اعضای دستمالسرخها بود که سال 96 قبل از انتشار کتاب «او یک دستمالسرخ بود» براثر مجروحیتهای دوران دفاع مقدس به شهادت رسید.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «فقط دو، سه نفر ملیپوش بینمان بود؛ شمسعلی رحیمی معروف به عمو شمسالله قبل از انقلاب عضو تیم ملی کشتی جوانان بود. عمو تعلق خاطر زیادی به قبیله گوش شکستهها داشت و در هر فرصتی تشک آموزش کشتی را پهن میکرد. یا احمد اسلیمی معروف به پهلوان که سرباز فراری لشکر گارد بود، کشتی باستانی و فرنگی کار میکرد. احمد بچه صاف و صادق و یکدستی بود، اما بحث کشتی و زورآزمایی که پیش میآمد طوری دستش را دور کمرش حلقه میکرد که انگار حریف ندارد. از همه جنگندهتر هم که حسنعلی علیبیگی عضو تیم ملی بوکس بود. یک راست گارد خوشاستیل و قویبنیه که بیقصد و مرض، وقتی به چشمهایت زل میزد خوف توی دلت میافتاد!»
نظر شما