سه‌شنبه ۲ دی ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۵
وقتی باد و باران خود را با «ولایت عشق» هماهنگ کردند/مرور بخش‌هایی از «سینما و من» نوشته فخیم‌زاده

در پشت صحنه فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی همواره اتفاق‌های جالب و شگفت‌انگیزی رخ می‌دهد که خواندن آنها به اندازه تماشای خود سریال جذاب است. مهدی فخیم زاده، کارگردان کهنه کار سینما و تلویزیون در قالب کتابی با عنوان «سینما و من» خاطرات خود را از حضور در پشت صحنه فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی با قلمی جذاب و شیوا روایت کرده است. این کتاب به تازگی منتشر شده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)  مهدی فخیم زاده کارگردان 72 ساله سینا و تلویزیون ایران کتاب خود را با عنوان اصلی «سینما و من» و عنوان فرعی «چگونه به سینما راه یافتم» در 800 صفحه به رشته تحریر درآورده است. روایت چگونگی ساخت سریال «ولایت عشق» با موضوع زندگی امام رضا (ع) نیز یکی از بخش‌های مهم این کتاب است. سریالی که هر سال در روز شهادت حضرت از شبکه‌های مختلف تلویزیونی پخش می‌شود و دوشنبه اول دی ماه نیز شاهد پخش آن از شبکه یک سیما بودیم. به این بهانه بخش‌هایی از کتاب را مرور کرده‌ایم.
 
چرا فخیم زاده صحنه پناه بردن آهو به امام را نگرفت؟
یکی از مهم‌ترین نکات در سریال‌های تاریخی، تطبیق فیلمنامه با وقایع و رویدادهای تاریخی است. فخیم زاده در این کتاب و در فصل مربوط به مقدمات شکل گیری سریال ولایت عشق، با اشاره به موضوع ازدواج امام رضا (ع) با دختر دوازده ساله مأمون به نام ام حبیبه، از عدم تمایل خود به طرح این ازدواج در سریال نوشته و می‌گوید: «در مورد این ازدواج تقریباً اجماع تاریخی وجود داشت و از نظر دراماتیکی هم می‌توانست مورد استفاده باشد ولی من اکراه داشتم که به این ازدواج بپردازم چرا که احساس می‌کردم ازدواج امام رضا (ع) که در آن موقع حدوداً 50 سال از سن مبارکشان می‌گذشت، با دختری دوازده ساله ممکنه برای مخاطب عام شبهه برانگیز باشه. گرچه ذکر کرده‌اند که مأمون از این ازدواج و فرستادن دخترش به خانه امام قصد جاسوسی داشته ولی ممکن بود این سؤال مطرح بشه که آیا امام از قصد و نیست مأمون آگاه بوده یا نه. اگر آگاه بودند چرا پذیرفتند و اگر آگاه نبودند تکلیف علم امامت ایشان چه می‌شود».

فخیم زاده در ادامه می‌آورد: «گرچه برای همه این سؤالات احتمالاً پاسخ‌هایی وجود دارد ولی من نمی‌توانستم در فیلم نامه به آن‌ها بپردازم. چون جنبه دراماتیکی نداشت و به حیطه استدلال و تحلیل و بحث و جدل وارد می‌شد. به همین دلیل ترجیح دادم که اصلاً مسئله ازدواج را مطرح نکنم و شورای تاریخ اسلام نیز نظر مرا پذیرفت و تأیید کرد.»
 
البته فخیم زاده در ادامه کار با شورای تاریخ اسلام که مسئولیت بررسی محتوایی فیلمنامه سریال ولایت عشق را به عهده داشت، بار دیگر دچار چالش می‌شود. او به اختلاف نظر خود با جعفر سبحانی، عضو مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما اشاره کرده و می‌نویسد: «مدتی بعد ایشان سراغ صحنه شکارچی و آهو و پناه گرفتن آهو زیر عبای امام رضا (ع) و لقب یا ضامن آهو را گرفت و گفت: این صحنه رو کجا می خوای قرار بدی؟
گفتم: من همچنین صحنه ای در فیلمنامه ندارم
گفت: یعنی چی؟
گفتم: اصلاً ذکری از این صحنه نمی‌کنم.
گفت: پس تکلیف لقب یا ضامن آهو چی می شه؟ مردم امام رضا (ع) رو با لقب ضامن آهو می شناسن
گفتم: درسته ولی این صحنه وجه روایتی و شاعرانه داره و وقتی با کلمه بیان بشه زیباست ولی به تصویردرآوردن چنین صحنه ای با شأن امام سازگار نیست.
گفت: شان امام رضا رو تو بهتر تشخیص می دی یا میلیون‌ها مسلمانی که هر سال به زیارت ایشون می رن؟
گفتم: به دلیل همون میلیون‌ها مسلمان و ایمانشون، من از نوشتن و فیلم برداری چنین صحنه ای امتناع می‌کنم.
 
دوباره بحث بالا گرفت ولی این بار مرحوم دکتر شهیدی بود که دخالت کرد و خطاب به آقای سبحانی گفت: به نظرم حق با فخیم زاده است، من وقتی به تصاویر چنین صحنه ای فکر می‌کنم به نظرم چندان جذاب نیست. تصور کنید آهویی بگریزد و بعد به زیر دامن امام پناه ببرد. آن هم امامی که هر سال میلیون‌ها نفر به ضریح مقدسش پناه می‌برند.
گفتم: شبیه فیلم‌های کودکان می شه
سبحانی برآشفت و گفت: چرا برچسب می‌زنی بگو من بلد نیستم.
گفتم: درست است، من بلد نیستم. یعنی توانایی من در فیلمسازی در این حده و نمی تونم از این روایت صحنه ای تأثیر گذار بسازم.
بالاخره با دخالت آقای حیدریان و رسول جعفریان غائله تمام شد و قبول کردند که من این صحنه را به تصویر درنیارم.»
 
همراهی «باد و باران» با فیلمبرداری سریال
در بخش دیگری از این کتاب، فخیم زاده با ذکر خاطره ای از اوایل آبان سال 79 و زمان ساخت این سریال، به انتخاب مکانی در اطراف رباط کریم برای برپا کردن بخشی از دکور اشاره کرده و می‌گوید: «همچنین که ساکنان اون دور و بر فهمیدن که ما می خوایم اینجا دکور پیاده کنیم و چادر بزنیم و اردوگاه بسازیم به ما هشدار دادن که این جا سیلاب گیره و در مسیر باد شهریار قرار گرفته و زمستون ها برف و کولاک بیداد می کنه. امکان نداره شما بتونین اینجا مستقر بشین و کار کنین. ولی هرچی من و خانم پرتو {تهیه کننده} فکر کردیم، دیدیم چاره ای نیست و غیر این جا هیچ انتخابی نداریم. در نتیجه با ترس و لرز و نگرانی همون جا چادر زدیم و دکورها رو پیاده کردیم و فیلمبرداری شروع شد.
 
ما از اول سریال هفته ای شیش روز کار می‌کردیم و به جای جمعه‌ها، روزهای دوشنبه تعطیل بود که بچه‌ها بتونن به کارهای شخصی شون هم برسن و اگه کار اداری دارن سر و سامون بدن. این روال همچنان ادامه داشت. یعنی عصر یکشنبه بچه‌ها می‌آمدن تهران و صبح سه شنبه همه سر صحنه حاضر بودن.
چهار ماه و پانزده روز بی وقفه و به طور مرتب توی همون نقطه کار کردیم، ولی نه سیلی آمد و نه کولاکی شد و نه باد شهریار مزاحمتی فراهم کرد، حتی در تمام اون زمستان بارانی نیامد که بتونه یه روز کار ما رو تعطیل کنه. فقط معمولاً عصر یکشنبه همچین که اتوبوس‌ها و وسایل نقلیه می‌آمدن و گروه آماده می‌شد که به طرف تهران حرکت کنه، ابرها ظاهر و یواش یواش بارون شروع می‌شد و تمام دوشنبه می‌بارید و صبح سه شنبه وقتی برمی گشتیم سر صحنه، هوا آفتابی بود و زمین خشک و آماده برای فیلمبرداری».

وی در ادامه تاکید می‌کند: «خدا شاهده که نه قصد غلو گویی دارم و نه می‌خواهم مقدس نمایی کنم و کرامتی برای کارمان قائل بشم. این اتفاقی بود که تقریباً هر هفته تکرار شد. یعنی باران عصر یکشنبه و روز دوشنبه می‌بارید و صبح سه شنبه هوا آفتابی بود. این ماجرا آن قدر تکرار شد که کم کم صدای اعتراض تعدادی از بچه‌ها درآمد. خوب یادم است که بعضی‌ها که از کار بی وقفه خسته شده بودن، سرشان را به طرف آسمان می‌گرفتن و به خدا شکایت می‌بردن و می‌گفتن: مگر سه شنبه و چهارشنبه روز خدا نیست؟ چرا باید فقط دوشنبه‌ها باران ببارد؟»
 
کتاب «سینما و من» نوشته مهدی فخیم زاده در 856 صفحه و شمارگان هزار و 500 نسخه به بازار عرضه‌شده است. بر جلد و پشت جلد کتاب، تصاویری از این فیلمساز نقش بسته است. فخیم زاده خود ناشر کتاب است اما توزیع آن «از سوی آموزشگاه سینمایی هنر و اندیشه» صورت گرفته است. این کتاب را می‌توانید با جلد شومیز 35 هزار تومان و با جلدسخت 45 هزار تومان تهیه کنید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها