دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۷
«چند روایت از یک مرد درخشان» در کتابفروشی‌ها

کتاب «چند روایت از یک مرد درخشان» روایت زندگی و شهادت شهید سرلشکر خلبان محسن درخشان است که به همت انتشارات «سوره سبز» به بازار نشر دفاع مقدس عرضه شده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران‌(ایبنا) کتاب «چند روایت از یک مرد درخشان (براساس زندگی شهید سرلشکر خلبان محسن درخشان)» نوشته مهرداد رضایی‌‌فر در 10 فصل، تدوین و از سوی انتشارات «سوره سبز» منتشر شده است.
 
نویسنده جریان تولد تا شهادت خلبان شهید درخشان را «در یک نگاه»، «من داداش و استهاله‌ام»، «بازی ترانه و پرواز...»، «درخت دوستی کی بَر دهد...»، «تو را من چشم در راهم...» و «شبی از شب‌های شهر‌ برف‌ستان» روایت کرده است.
 
نویسنده در مقدمه کتاب آورده است: «نوشتن پیرامون حوادث بیست و چند سال پیش، کار ساده‌ای نیست هنگامی دشوار‌تر می‌شود، که بخواهی درباره مردی بنویسی که در عُنفوان جوانی پرواز را می‌آموزد. خلبان بالگرد کبرا می‌شود و آن ایام را مقارن شکل‌گیری انقلاب می‌‌یابد. پرواز می‌‌کند اما نه با بالگرد که با دلش به آسمانِ آبی‌ اندیشه می‌پرد و اوج می‌گیرد و دست به فعالیت‌های انقلابی می‌زند. از فعالان انقلابی محسوب می‌شود تا جایی که بنا به گفته همکارانش به‌عنوان یک افسر جدید و انقلابی در پیروزی انقلاب به بعد حتی پیشنهاد فرماندهی پایگاه را به او می‌دهند و...»

نویسنده ادامه می‌دهد که «چند روایت از یک مرد درخشان» با جزئیات خاص حادثه شخصیت مکان و زمان در چارچوب استدلال و با مدد از ویژگی‌های چند‌گونه داستانی که در جریان میان ذهن و همراهی راوی ناظر در داستانی غیر‌خطی شالوده‌بندی گردید و پیش رفت و با نثری مبتنی بر توصیف و نقل و گفت‌و‌گو روایت زندگی‌نامه مستند داستانی حاضر پرداخت شد.»  
 
رضایی‌‌فر در اشاره‌ای کوتاه درباره پرواز شهید درخشان در آسمان شهر سنندج شرح می‌دهد که «در همان پرواز‌های آغازین خلبان درخشان، بعد از یکی از پرواز‌های پرماجرای آن زمان مجروح می‌شود. سنندج آن‌ روز‌ها، تلخی را می‌گذراند. خلبان محسن و خلبان پیشگاه هادیان در دید و تیر گروهک مسلح اسلحه کشیدند و با نیرو‌های انقلابی درگیر شدند که خلبان درخشان گلوله می‌خورد و مجبور به فرود می‌شود.
 
فرود در میدان نبردی که هم از طرف گروهک‌ها و هم از طرف نیرو‌های خودی دچار تبادل آتش سنگین است. به علت خونریزی و شدت آتش و گلوله‌باران گروهک‌ها، خلبان درخشان بعد از مقاومتی چشمگیر، اسیر می‌شود.»
 
نویسنده در ادامه، ماجرای بی‌توجهی پزشکان عراقی به خلبان درخشان را شرح می‌دهد که زمینه‌ساز نقل چندن روایت از نحوه شهادت خلبان درخشان شده است.
 
در بخش دیگری از مقدمه کتاب می‌خوانیم: «داستان با جزئیات خاص حادثه‌ شخصیت، مکان و زمان در چارچوب استدلال و با مدد از ویژگی‌های چند گونه داستانی که در جریان میان ذهن و همراهی راوی ناظر در داستانی غیر‌خطی شالوده‌بندی گردید و پیش رفت و با نثری مبتنی بر توصیف و نقل و گفت‌و‌گو روایت زندگی‌‌نامه مستند داستانی حاضر پرداخت گردید.»
 
شهید ایستاده بخش پایانی و جریان شهادت شهید درخشان است. در این بخش آمده است: «سنندج به وسیله‌ اشرار و جدایی‌طلبان در محاصره بود. بی‌گناه و گناهکار در آماج گلوله‌های اشرار به خاک و خون کشیده می‌شدند. بالگرد کبرایی چرخ‌زنان در آسمان شهر ظاهر می‌شود و طوفان راکت و گلوله‌هایش سینه‌ مهاجمان را می‌شکافد و آن‌ها را به عقب می‌راند. دیگر بالگردهای ترابری هوانیروز در پناه این بالگرد پی در پی فرود می‌آیند و مجروحان و زنان و کودکان را از باشگاه افسران به منطقه‌ امن تخلیه می‌کنند.
 
در آخرین پرواز بالگرد کبرا که خلبانانش محسن درخشان و احمد پیشگاه هادیان بودند، هدف اصابت گلوله قرار می‌گیرد. خلبان درخشان و خلبان هادیان چاره‌ای جز فرود اضطراری در اطراف شهر ندارند. هر دو خلبان از بالگرد مشتعل خارج می‌شوند و هر یک به سویی می‌روند. خلبان هادیان نجات می‌یابد، اما خلبان درخشان به وسیله‌ی اشرار اسیر می‌شود. او را ایستاده تا گردن در خاک فرو می‌کنند و با مالیدن مایع شیرین به سر و صورت، رهایش می‌کنند. فردا که برای نتیجه‌ شکنجه به سراغش می‌آیند، هنوز اندک رمقی در سرو صورت متلاشی شده از هجوم حشرات در چهره‌اش وجود داشت که با گلوله‌ای او را خلاص و به شهادت می‌رسانند. خلبان محسن درخشان به «شهید ایستاده» معروف می‌شود.»
 
کتاب «چند روایت از یک مرد درخشان(براساس زندگی شهید سرلشکر خلبان محسن درخشان)» با شمارگان دو‌هزار نسخه در 260 صفحه، به بهای 14 هزار و 800 تومان از سوی انتشارات «سوره سبز» به بازار کتاب عرضه شده است. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها