یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۶:۱۹
گزارشی جذاب و غریب از یک قتل واقعی

آنچه به ترومن کاپوتی جایگاهِ یکی از استادان بزرگ ادبیاتِ امریکا را بخشید رمان به خونسردی بود که بعد از انتشار صبحانه در تیفانی هشت سالی برای انجام تحقیقات و نوشتنش وقت گذاشت

 به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ترومن کاپوتی با نام اصلی ترومن استِرکفوس پرسنز در سی‌ام سپتامبر سال 1924 در شهر نیواُرلئان به دنیا آمد. وقتی چهار ساله بود پدر و مادرش از یکدیگر جدا شدند و مجبور شد تا نه سالگی در آلاباما نزد اقوام مادرش زندگی کند. در نوجوانی تصمیم گرفت قید تحصیلات دانشگاه را بزند و بیفتد پی نویسندگی. در جوار خانه آن‌ها در شهر مونروویل، خانواده نلی هارپرلی زندگی می‌کردند. به زودی آن دو دوستان نزدیکی شدند، و هر دو روی شخصیت‌های داستانی که خلق کردند از شخصیت‌های هم وام گرفتند. اوایل دهه چهل میلادی دوسالی را هفته‌نامه نیویورکر کار شاگردی و پادویی کرد و بعد به خاطر توهین به رابرت فراستِ شاعر از آنجا بیرونش انداختند.
ترومن که کودکی منزوی و تنها بود، نخستین داستانش را در یازده سالگی نوشت. در آن زمان با مادرش که با پارچه‌فروشی کوبایی به نام جوزف کاپوتی ازدواج کرده بود، در نیوریوک سیتی زندگی می‌کرد.

جوزف کاپوتی او را به فرزندخواندگی‌اش قبول کرد و نام ترومن گارسیا کاپوتی را بر او نهاد و به دبیرستان فرستاد. اما او مدرسه را تمام نکرد و دیگر به‌طور رسمی به تحصیل ادامه نداد.

بیست و یکی دو ساله که شد، چاپ نخستین داستان‌های کوتاهش در نشریه هارپرز بازار شهرتی در دنیای ادبیات برایش به هم زد و همان سال نخستین رمانش را هم نوشت؛ گذرگاه تابستان، رمانی که تا سال‌ها بعد از مرگش منتشر نشد. دو رمان بعدی او که با نام‌های صداهای دیگر، اتاق‌های دیگر و چنگ علفزار، بر شهرت او افزودند. در سال 1995 از روی چنگِ علفزار یک اقتباس سینمایی به کارگردانی چارلز ماتیو ساخته شد. کاپوتی عاشق معاشرت و بازیگوشی و سرک کشیدن به هر سوراخی بود. حالا که بین داستان‌نویس‌ها برای خودش نامی در کرده بود، تصمیم گرفت عرصه‌های دیگر را هم بیازماید. به شوروی سفر کرد و مجموعه مقالاتش درباره جامعه و مردم شوروی در مجله نیویورکر به چاپ رسید و سپس در سال 1956 در قالب کتابی به نام آوای میوزها به گوش می‌رسد منتشر شد. اقتباسی نمایشی از چنگِ علفزار و نمایشنامه‌های موزیکال گلخانه جست و خیزهایش در تئاترند. به هالیوود رفت و خودش را در فیلمنامه‌نویسی محک زد. شیطان را شکست بده که جان هیوستن آن را ساخت و یک دهه بعدتر در قتل به دلیل مرگ بازیگری را هم تجربه کرد. هم هنگام این‌ها مقدار زیادی گزارش برای معتبرترین نشریات امریکا نوشت و به سبکی شخصی و بدیع در روزنامه‌نگار رسید.
در سال 1958 رمان کوتاه صبحانه در تیفانی را منتشر کرد. داستانی جذاب که شهرت کاپوتی را به اوج رساند و باعث شد که نورمن میلر او را «بی‌نقص‌ترین نویسنده نسل خود» بنامد. در سال 1961 بلیک ادواردز بر مبنای این داستان، فیلم موفقی با بازی ادری هیبورن و جرج پپارد ساخت که شهرت رمان را دوچندان کرد.

اما آنچه به ترومن کاپوتی جایگاهِ یکی از استادان بزرگ ادبیاتِ امریکا را بخشید رمان به خونسردی بود که بعد از انتشار صبحانه در تیفانی هشت سالی برای انجام تحقیقات و نوشتنش وقت گذاشت: کاپوتی بر مبنای خبری سیصد کلمه‌ای که در شماره 16 نوامبر سال 1959 در روزنامه نیویورک تایمز به چاپ رسیده بود، داستانی تنظیم کرد که ترکیبی جذاب و غریب از رمان‌نویسی و روزنامه‌نگاری و تجربه گزارش یک قتل واقعی به میانجی فنون و شگردهای داستان‌نویسی بود. حاصل، یکی از درخشان‌ترین رمان‌های همه اعصارِ تاریخِ ادبیاتِ امریکاست که کاپوتی خود آن را «رمان غیرداستانی» نامید. او برای خلق این اثر با همه کسانی که در مورد موضوع اطلاعی داشتند مصاحبه‌هایی ترتیب داد. کاپوتی برای ثبت این مصاحبه‌ها نه از ضبط صوت استفاده کرد و نه یادداشت برداشت، فقط هر شب آنچه را که در حافظه‌اش ضبط کرده بود، در دفتری می‌نوشت، به خونسردی پس از چاپ با موفیت بسیار روبه‌رو شد و در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های سال قرار گرفت.

ریچارد بروکس در سال 1967 بر مبنای این کتاب فیلمی سیاه و سفید ساخت که بهترین نمونه‌های فیلم مستند داستانی در تاریخ سینما به شمار می‌رود.
بعد از خونسردی دیگر تلفیقِ داستان و گزارش مشخصه اصلی هر آنچه بود که نوشت. شاخص‌ترینشان یک رمان کوتاه به نام تابوت‌های دست‌ساز، و سیزده گزارش داستان که همگی با هم در کتابی با نام موسیقی آفتاب‌پرست‌ها گرد آمدند.

رمانی که یک دهه آخر عمرش را صرف نوشتن آن کرد و سرانجام نیمه‌کاره ماند دعاهای مستجاب شده نام داشت.
مجموعه آثار کاپوتی حجم چندانی ندارند اما غنا و ابداعاتشان بر داستان‌نویسی و روزنامه‌نگاری نسل‌های بعدی تاثیری قطعی و آشکاری گذاشتند. سال‌های آخر عمر خود را به‌شدت گرفتار انواع مخدرجات بود؛

کاپوتی در بیست و پنجم اوت سال 1984 در منزل یکی از دوستانش بر اثر سرطان ریه در لس‌آنجلس درگذشت.

در سال 2005 بنت میلر کارگردان امریکایی، براساس بخشی از زندگی ترومن کاپوتی فیلمی ساخت که فیلیپ سیمور هافمن در نقش نویسنده در آن درخششی خیره‌کننده داشت و توانست جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد آن سال را از آن خود کند. این فیلم که کاپوتی نام داشت، به دغدغه‌های نویسنده در زمان نگارش داستان به خونسردی می‌پرداخت و مسیر تحقیقات او را برای به‌دست‌آوردن جزئیات دقیق جنایت کانزاس بازسازی می‌کرد.
 
ترومن کاپوت در پیشگفتار کتابش می‌نویسد:«تمامی مطالبی که در این کتاب آمده از مشاهدات خودم نبوده است. یا از گزارش‌های رسمی استخراج شده‌اند و یا نتیجه گفت‌وگو با کسانی هستند که به‌طور مستقیم با این ماجرا در ارتباط بوده‌اند، که برای بیشتر این مصاحبه‌ها مدت‌های قابل توجهی وقت صرف شده است.»

 کتاب «به خونسردی» نوشته نرومن کاپوت با ترجمه باهره راسخ در 460 صفحه با تیراژ 500 نسخه به بهای 31هزار تومان از سوی موسسه انتشارات امیرکبیر راهی بازار کتاب شد.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • سینایی ۲۲:۴۴ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۰
    فوق‌العاده است این رمان
    • ۰۹:۲۹ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۱
      حتما همين طوره

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها