شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۰
داستان یک فرار بزرگ

«شقیقه‌های سفید» نوشته ایوب آقاخانی روایت زنی است که برای نجات باقی زندگی خود باید از همه چیز بگریزد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): داستان بلند «شقیقه‌های سفید» نوشته ایوب آقاخانی است؛ کسی که بیشتر به عنوان نمایشنامه‌نویس شناخته می‌شود. «شقیقه‌های سفید» نثر شسته‌‌ورفته‌ای دارد؛ روان و خوشخوان و مملو از تصویر. برخلاف آنچه تصور می‌رود  آقاخانیِ نمایشنامه‌نویس در نوشتن دیالوگ‌های میان کاراکترها اغراق نکرده است و خواننده با یک داستان که شبیه هیچ نمایشنامه‌ای نیست، مواجه است.

«شقیقه‌های سفید» فضاهای متنوعی دارد، فضاهایی که به تنهایی چندان غریب به نظر نمی‌آیند اما در ترکیب با یکدیگر فضای بدیعی پیش خواننده ترسیم می‌کنند. نیمی از این داستان فضای جنگ را روایت می‌کند و نیمه‌ دیگر در افغانستان و پاکستان می‌گذرد:

«خنج شهر بسیار کوچکی در پنجشیر بود. هزاره‌ها و نورستانی‌ها با هم زندگی می‌کردند. تنها چیزی که فهیمه را دل‌گرم می‌کرد، این بود که همه کج‌وکوله هم که شده، فارسی حرف می‌زدند و نگران غربت و بی‌زبانی از جنسی که شنیده بود،‌ نبود. فهیمه به سختی می‌توانست آنجا را شهر بنامد. از روستاهای ایران هم کوچک‌تر و بی‌رفاه‌تر بود...»

خواننده با در کنار هم قرار گرفتن فضای جبهه و شهرهای برون‌مرزی که محل روایت داستان‌اند، به پازل کاملی از شخصیت‌ها می‌رسد:
«هیچ‌وقت این همه جنازه کنار هم ندیده بود؛ حتی در پنجشیر؛ شهری که از کشتار و جنازه‌هایش گریخته بود. زانو زد. بالای خاکریز انفجار عظیمی رخ داد. به خودش که آمد، گوشش سوت می‌کشید و روی یکی از جنازه‌ها افتاده بود. چشمانش را گشود. انگار هنوز زنده بود. هنوز آسمان را می‌دید. بوی خون جنازه‌ای که رویش افتاده بود، در مشامش می‌پیچید. حتی آسمان خاک گرفته بود. دهانش خشک بود. آرام تکانی خورد. حتی زخمی هم نبود. این خوشحالش می‌کرد. درجا چرخید. جسدی را که زیرش بود، شناخت...»

در آثار داستانی یکی از راه‌های شخصیت‌پردازی، توصیف غیرمستقیم آدم‌ها به وسیله‌ فضا و رنگ داستان است. این مسأله و دقت در آن می‌تواند نشانه‌ قوت و قدرت نویسندگی صاحب اثر به شمار آید؛ چرا که از شگردهای نویسندگی، عدم توصیف مستقیم و نگفتن بسیاری از گفتنی‌هاست. آقاخانی در این داستان با بهره‌گیری از کنش‌‌های شخصیت‌های داستان این فضا را ترسیم می‌کند و تنها دست به دامن توصیف و تفضیل نمی‌شود:
«لحظه‌ای نگاهش روی صورت آدم‌های دوروبر لغزید. دخترها پچ‌پچ می‌کردند و زن مسن‌تر که احتمالا مادرشوهرش بود، با نگاهی شبیه پدرشوهر به او خیره شده بود. عادل نیم‌خیز شد. عصبانی بود. مریم ترسیده،‌ دست از خوردن کشید و مادر را نگاه کرد. حسین هنوز می‌خورد اما کندتر، فهیمه با بدحالی‌اش به طرز احمقانه‌ای به این فکر کرد که چرا آنجا هیچ کس چنگال ندارد.»

«شقیقه‌های سفید» بیش از هر چیز داستان یک زن است، مقاومت یک زن که قربانی دروغی کثیف است و تمام این داستان 100 صفحه‌ای روایت تلاش او برای رهایی از وضعیتی است که نادانی از واقعیت موجود برایش پدید آورده است. این کتاب داستان زنی به نام فهیمه را روایت می‌کند، فهیمه که دیر می‌فهمد چه بر سرش آمده اما با همان ته‌مانده‌های وجودش سعی می‌کند از مهلکه‌‌ای که همسرش برای او رقم زده،‌ بگریزد. در بخشی از این داستان می‌خوانیم:

«... انگار تازه دریافته بود حسین را هم به اندازه مریم دوست داشته. خودش قبلا این طور فکر نمی‌کرد و برای همین حالا که حسین نبود، احساس گناه می‌کرد. آفتاب که روی خیابان کش آمده بود، سایه‌های مادر و دختر را با لجبازی روی دیوار پیاده‌رو می‌ساخت. سایه‌های تیره‌ای که با سماجت مثل بخت سیاه فهیمه، ان دو غریب دل‌شکسته را دنبال می‌کردند.»

ایوب آقاخانی علاوه بر نوشتن داستان و نمایشنامه در ترجمه هم دستی دارد، فیلمنامه‌های «مخمل آبی» از دیوید لینچ، « باجه تلفن» از لری کوهن و «مردی که آنجا نبود» از اتان و جوئل کوهن از این جمله است.

داستان بلند «شقیقه‌های سفید» نوشته ایوب آقاخانی در 107 صفحه و شمارگان 1000 نسخه به قیمت 18000 تومان از سوی انتشارات عنوان اردبیل منتشر شده است.
 
 
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها