چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۷:۵۸
افسانه‌زدایی از بیماری روانی

اِسمه وِیجون وانگ، که خود مبتلا به اسکیزوفرنی است، در مجموعه مقالات منحصربه‌فردش از چالش‌های زندگی با این بیماری هراس‌انگیز می‌گوید.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، به نقل از نیویورک جورنال آو بوکز، اسکیزوفرنی مثل یک دیو سیاه فرهنگی است که پشت دیوار کمین کرده و وقتی بیرون می‌آید، قربانی‌اش را می‌بلعد و تنها وحشت و دیوانگی به جا می‌گذارد، «نه لزوماً مرگ یا خودکشی، اما توقف ویرانگر هستی». در ادبیات و تلویزیون، اسکیزوفرنی به صورت یک دیوانگی خشونت‌آمیز، وحشت‌انگیز، اما نادر تصویر شده و این ساختاری است که سایه‌ خلأ بر آن می‌اندازد. مبتلایان به اسکیزوفرنی در خلأ زندگی می‌کنند: وحشت‌زده و وحشت‌زا، هیولاهایی عاری از انسانیت.


اِسمه وِیجون وانگ در مجموعه مقالاتش تعارضات تجربیات خود را از اختلال اسکیزوافکتیو (اختلالی روانی در طیف اختلالات روان‌پریشی که اسکیزوفرنی را نیز در برمی‌گیرد) به تفصیل بیان می‌کند.

کتاب مجموعه‌ اسکیزوفرنی‌ها برنده‌ جایزه‌ بخش غیرداستانی گری‌ولف پرس شد. نوشته‌های وانگ از طریق تجربیات شخصی، که در آن نویسنده را چون راوی قابل اعتماد و سمپاتیک در کانون قرار می‌دهد و خواننده را در عرصه‌ای مبهم و بی‌ثبات هدایت می‌کند، با معضلات اجتماعی گلاویز می‌شود.

تشخیص بیماری در نظر او شکاف میان حوزه‌ تشخیص و تجربیات شخصی را پر می‌کند. علاقه‌ی وانگ به چارچوب‌ها هم غافلگیرکننده و هم قابل درک است: «برخی افراد از تشخیص بیماری گریزان‌اند و آن‌ها را قالب و برچسب می‌خوانند، اما من همیشه در وضعیت‌های از پیش موجود احساس آسودگی می‌کنم؛ دوست دارم بدانم که من اولین کسی نیستم که تجربه‌ای غیر قابل توصیف را از سر می‌گذرانم.»

هرچند، این تمایل او به دسته‌بندی لزوماً روند روان‌درمانی را به امری سهل و آسان تبدیل نمی‌کند. روانشناس خود وانگ در نامگذاری اختلال او تردید می‌کند: «من فکر می‌کنم او از انتقال من از سرزمین‌های عادی اختلالات عصبی و خلقی به جنگل‌های وحشی اسکیزوفرنی نگران بود. این تشخیصی بود که مرا انگشت‌نما می‌کرد.»

وانگ از موفقیت‌های خود در زندگی بهره می‌گیرد تا در جنگ علیه این ننگ پزشکی از سرمایه‌ فرهنگی خود استفاده کند. تحصیلات عالی و تجربیاتش در حوزه‌ صنعت مُد هر دو در تقویت و نیروبخشی به ارزشمندی او تاثیرگذارند. او فردی تحصیل‌کرده با سابقه‌ کاری معتبر است و بیانی قوی و شیوا دارد: «با این نشانه‌ها سعی دارم بگویم که من همسر، بیماری خوب و فردی کارآفرین‌ام. به جز این‌ها، اسکیزوافکتیو هم هستم، با اختلال اسکیزوافکتیو زندگی می‌کنم، با بیماری روانی زندگی می‌کنم، با چالش‌ها و مشکلات سلامت روان مواجه‌ام، دیوانه‌ام، مجنونم –اما مثل شما هستم

وانگ نه دستاوردهایش را کم‌اهمیت جلوه می‌دهد و نه وخامت بیماری روانی‌اش را. به جای این کار با کلماتش نشان می‌دهد چگونه می‌توان همزمان بسیار کارآمد و عمیقاً دچار بیماری روانی بود. به‌کارگیری آثار فرهنگی پرمخاطب برای پیشبرد پروژه‌ی او مسئله‌ مهمی بود. او با تصویری که فیلم‌ها –از مشهورترین آن‌ها می‌توان به ذهن زیبا اشاره کرد- و کتاب‌های معروف –مانند شاد خشمگین اثر جنی لاسون- از اسکیزوفرنی به‌دست می‌دهند مقابله می‌کند. بحث و جدال او بیش از آن که بر سر ناکامی این آثار در نشان دادن اسکیزوفرنی باشد، بر سر دشواری توضیح احساس فرد اسکیزوفرنیک است به کسانی که هرگز تجربه‌ روان‌پریشی نداشته‌اند.

مجموعه‌ اسکیزوفرنی‌ها آن بدبینی معمول را که در نوشته‌هایی با محوریت بیماری روانی دیده می‌شود ندارد. وانگ به غیر قابل اطمینان بودن خود معترف است. درباره‌ کشمکش‌ها و درگیری‌های خود ذهن بازی دارد. اما اسکیزوفرنی‌اش واقعی است و تلاش‌های علم روانشناسی برای تخفیف علائمش را ارج می‌نهد. حتی تاکید می‌کند که قرص‌ها چه کمک موثری هستند.

با این وجود به حدود و مرزهای پزشکی آگاهی دارد و برخی از تشخیص‌ها را فاقد صلاحیت و بی‌خاصیت می‌شناسد. در جاهایی از کتاب اشاره می‌کندکه تشخیص‌هایی بوده‌اند که او را متحمل درمان‌هایی نامتعارف و پرهزینه کرده‌اند و به این نتیجه رسیده که «بیماران ... عموماً به داروهای جایگزین رو می‌آورند، نه به این دلیل که از فکر دست زدن به عملی افراطی و پیروی از آنچه دیگران شیادانه می‌خوانند لذت می‌برند، بلکه به این دلیل که از پزشکی سنتی غربی قطع امید کرده‌اند.»

دو مقاله‌ پایانی این مجموعه از خاصیت موثق و مطمئن مقالات اولیه‌ وانگ فاصه می‌گیرد. این دو جستار شخصی‌ترند و حاوی تجربیات غیرعلمی بیشتری هستند، و با وجود اینکه در مجموعه‌ی دیگری ممکن بود به خوبی جای بگیرند، وجودشان در صفحات پایانی این کتاب خلل ایجاد می‌کنند و شفافیت و اطمینان اولیه‌ وانگ در دانسته‌هایی متزلزل و تردیدهای فرهنگی مضمحل می‌شود.

با این حال، علیرغم این نکته‌ پایانی، مجموعه‌ اسکیزوفرنی‌ها کتابی به غایت هوشمندانه است. وانگ با گشودگی و زبانی علمی به معضلات اجتماعی می‌پردازد. کتاب او هم برای متخصصان و پزشکان و هم برای غیرمتخصصان ارزشمند است؛ هر کسی که به درک تجربه‌ یک زن مبتلا به روان‌پریشی علاقمند باشد، می‌تواند با خواندن این کتاب مسیر خود را آغاز کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها