جمعه ۱۵ آذر ۱۳۹۸ - ۱۰:۵۷
ساختارگرایی در پی حل بحران‌های فلسفی و معرفت‌شناختی در قرن بیستم

نویسندگان کتاب «زیبایی‌شناسی‌زدایی؛ رویکردی ساختارزدایانه به زیبایی‌شناسی» درصدد آن هستند که نشان دهند چگونه ساختارگرایی در پی حل بحران‌های فلسفی و معرفت‌شناختی در قرن بیستم بوده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «زیبایی‌شناسی‌زدایی؛ رویکردی ساختارزدایانه به زیبایی‌شناسی» با تالیف و گردآوری مهدی خبازی‌کناری و صفا سبطی؛ روشن می‌کند که ساختارگرایی در حل معضل معرفت‌شناسی ناتوان بوده و ساختارزدایی در حالی که بر ستون‌های ساختارگرایی ایستاده است، به عنوان رویدادی از درون آن سر بر می‌آورد و تلاش می‌کند تا فقدان‌های آن را پر کند.
 
نویسندگان در فصل ابتدایی کتاب، اهمیت پرداختن به ساختارگرایی را از آن جهت می‌دانند که اساسا پارادایم فکری قرن بیستم هم در تکوین و هم در نقد در حیطه ساختارگرایی شکل گرفته است.

به زعم نویسندگان در این دوران زیبایی‌شناسی مدرن جریان خود را به واسطه ساختار مقتدرانه‌ای که بنا کرده بود، ادامه می‌دهد؛ با این تفاوت که از سوژه قضاوتگر به سوی مناسبات فرمالیستی درون اثر تغییر مسیر می‌دهد. بدین ترتیب ساختارگرایی که پارادایم اصلی ابتدای قرن بیستم بود، تأثیر خود را بر زیبایی‌شناسی نیز می‌گذارد. اما جریان پیش‌رونده گریز از تعین‌پذیری حتی با حذف سوژه‌گرایی و ذات‌گرایی در ساختارگرایی نیز متوقف نمی‌شود و ساختارزدایی از درون ساختارگرایی سر برمی‌آورد.
 
مهدی خبازی‌کناری و صفا سبطی معتقدند در ساختارزدایی کانون‌های ساختار کانونیت خود را از دست می‌دهند و به حاشیه می‌روند. پس زیبایی‌شناسی نیز از یورش ساختارزدایی در امان نمی‌ماند و کانون اصلی آن یعنی زیبایی و ساختار خودبسنده آن که تا قبل از این از زیبایی گسست‌ناپذیر بود، به مخاطره می‌افتد. به عبارت دیگر در ساختارزدایی با به حاشیه رفتن تا سرحد حذف زیبایی، زیبایی‌شناسی که همّ و تعهد اصلی آن درک و قضاوت زیبایی اثر بود، زیبایی‌شناسی‌زدایی می‌شود.
 
برای همین هست که نویسندگان با طرح بحث‌هایی درباره ساختارگرایی به موضوع اصلی مورد نظر خود یعنی زیبایی‌شناسی‌زدایی وارد می‌شوند. ساختارزدایی جریانی است که از دل ساختارگرایی بیرون آمده است. نسبت ساختارگرایی و ساختارزدایی نسبتی بسیار مهم است؛ به طوری که فهم نسبت میان این دو ما را به درک عمیق ساختارزدایی نزدیک می‌کند. این نسبت رابطه‌ای صرفاً تقابلی نیست، بلکه آن دو نسبتی دیالکتیکی با هم دارند. در ساختارزدایی ناگزیر از ساختارگرایی هستیم، اما ساختارهایی که مدام کانون‌هایشان در حال تغییر و تکثر هستند. با این تلقی، ساختارزدایی زدودن ساختارها و عبور از ساختارگرایی نیست، بلکه روایت تازه‌ای از ساختارگرایی است که در آن ساختارها به سیالیت درآمده‌اند. چنین رویکردی نسبت به ساختارزدایی، ضرورت بحث دربارۀ ساختارگرایی را مقدم بر ساختارزدایی ایجاب می‌کند.
 
مهدی خبازی‌کناری و صفا سبطی همچنین در مقدمه‌ای که برای اثر نوشته‌اند تاکید می‌کنند که اغلب متونی که ساختارگرایی را مورد ملاحظه قرار داده‌اند، این بحث را در قالب نشانه‌شناسی و به تأسی از زبان‌شناسی پی گرفته‌اند، اما نویسندگان این کتاب ساختارگرایی را به وجه فلسفی مورد بررسی قرار داده و درصدد آن هستند که نشان دهند چگونه ساختارگرایی در پی حل بحران‌های فلسفی و معرفت‌شناختی در قرن بیستم بوده است.
 
در نهایت با روشن‌شدن وجه فلسفی ساختارگرایی و ساختارزدایی در طی دو فصل اول، کتاب در فصول بعد زیبایی‌شناسی و به طور خاص زیبایی‌شناسی کانت را مورد ملاحظه قرار داده است. نویسندگان با واکاوی در ساختار زیبایی‌شناسی کانت شرح می‌دهند که زیبایی‌شناسی مدرن چگونه بر ستون‌های زیبایی‌شناسی کانت پایدار شده است. در فصل پنجم نیز جریان ساختارگرایی در زیبایی‌شناسی مورد توجه قرار گرفته و در ادامه کتاب به تشریح چگونگی ساختارزدایی در زیبایی‌شناسی تحت عنوان «زیبایی‌شناسی‌زدایی» پرداخته است. فصل آخر کتاب نیز پرداختن به موضوع هنر تعاملی به عنوان رویدادی ساختارزدایانه در هنر را شامل می‌شود که ضمن آن به چگونگی تغییرات بنیادین ساختارهای زیبایی‌شناسی در رویداد هنر تعاملی نیز پرداخته شده است.
 
عناوین سرفصل‌های کتاب نیز عبارتند از: ساختارگرایی، ساختارزدایی، زیبایی‌شناسی، زیبایی‌شناسی کانت؛ ساختار مقتدرانه هنر، زیبایی‌شناسی در ساختارگرایی، زیبایی‌شناسی‌زدایی در ساختارزدایی و هنر تعاملی؛ رویداد ساختارزدایانه در هنر.
 
کتاب «زیبایی‌شناسی‌زدایی؛ رویکردی ساختارزدایانه به زیبایی‌شناسی» با تالیف و گردآوری مهدی خبازی‌کناری و صفا سبطی، در ۱۳۵ صفحه و شمارگان 300 نسخه و به قیمت تومان از سوی انتشارات سیاهرود منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها