یکشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۳ - ۰۷:۳۷
احمد طالبی نژاد: بعد از انتشار این کتاب همه نگرانم بودند/ ناگفته هایی از خاطرات خصوصی هنرمندان سینمای ایران در یک کتاب

احمد طالبی نژاد، نویسنده و منتقد سینما با حضور در ایبنا به پرسش های خبرنگاران ما درباره کتاب «از شما چه پنهان» پاسخ داد و گفت: اگر کتاب‌هایی که ترجمه و منتشر می‌شوند تخصصی‌تر باشند می‌توانند علاقه‌مندان بسیاری را به خود جذب کنند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)-رضا استادی/ الناز مردی: احمد طالبی نژاد، نویسنده و منتقد شناخته شده سینمای ایران است. او دارای مدرک کارشناسی ادبیات فارسی و مدرک درجه‌یک هنری (معادل دکتری) است و از نوجوانی علاقه بسیاری به سینما و فیلم‌نامه‌نویسی داشته است. طالبی نژاد در دوران جوانی نقدهایی درباره فیلم‌های سینمایی در مجله‌های مختلف نوشت و بعدها به واسطه حضور در ماهنامه فیلم، جزو چهره های مطرح نقدنویسی قرار گرفت. او همچنین صاحب امتیاز و مدیر مسئول ماهنامه هفت نیز بوده که در دولت قبل امتیاز آن ابطال شد. وی چند فیلم‌نامه و نمایشنامه را نیز نوشته و تاکنون چند فیلم کوتاه و مستند را کارگردانی کرده است. «من بن لادن نیستم» شناخته شده ترین فیلم بلندی است که او کارگردانی کرده است.
 
«از شما چه پنهان» عنوان کتاب جدید طالبی‌نژاد است. این کتاب شامل خاطرات مطبوعاتی و سینمایی اوست که به‌تازگی از سوی انتشارات «چشمه» منتشر و روانه بازار نشر شده است. به همین مناسبت خبرگزاری ایبنا گفت‌وگویی با او انجام داده که در ادامه می‌آید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 
شما در این کتاب با نثر صریح و قاطع خود، با توجه به فضای پر تعارف تلویزیون و سینما به‌راحتی به تمام موضوعات سینمایی بی‌پرده اشاره‌کرده‌اید. علت این صراحت نثر در کتاب «از شما چه پنهان» چیست؟

بعد از انتشار این کتاب خیلی در مقابل این پرسش قرار گرفتم و همه اطرافیانم نگران این بودند که نکند به جهت صراحتی که در این کتاب است اتفاقی برای من پیش بیاید. اما افرادی که با پیشینه من در کار مطبوعات و سینما آشنا هستند می‌دانند که این صراحت زبان همیشه با من همراه بوده و دردسرهای بسیاری را هم برایم به وجود آورده است. یک نمونه آن‌هم توقیف مجله هفت (ماهنامه فرهنگی و هنری که به مدت پنج سال از 1382 تا 1386 منتشر می‌شد) و ابطال امتیاز آن بود. شاید یکی از دلایلی که نثر کتاب «از شما چه پنهان» را بسیار صریح کرده است این باشد که من در طول هشت سال گذشته فشار بسیاری را از طرف وزارت ارشاد متحمل شدم که یکی از آنها توقیف مجله «هفت» بود. من در طول این دوران روزهای بسیار سختی را گذراندم و به همه افراد و اتفاق‌هایی که می‌افتاد بدبین بودم. این کتاب هم محصول همان دوران است چراکه نوشتن آن را پس از توقیف مجله‌ام شروع کردم. برای انتشار مسائلی که در این کتاب به آن‌ها اشاره‌کرده‌ام هم‌ بارها با خودم کلنجار رفتم و بسیاری از موضوعات را حذف کردم. ولی اگر قرار بود این صراحت کلام را هم در این کتاب به کار نبرم دیگر انگیزه‌ای برای نگارش آن در من به وجود نمی‌آمد.
 
هدف شما از انتشار کتاب «از شما چه پنهان» چه بود؟

افرادی که اقدام به انتشار خاطرات خود می‌کنند به‌طورمعمول در سیاست و فرهنگ بسیار شاخص هستند و محبوبیت دارند، چیزی که من فاقدش هستم اما واقعیت این است که هرکدام از ما به‌اندازه خودمان تجربه‌هایی داریم که بهتر است آن را به نسل بعد هم منتقل کنیم تا آن‌ها هم از آن تجربیاتمان استفاده کنند.

نحوه شروع کتاب مربوط به دوران کودکی و نوعی نوستالژیک است اما هیچ تلخی بازدارنده‌ای ندارد و حتی بخش‌هایی هم که مربوط به زمان جنگ و انقلاب است آن سرخوردگی که نسل روشنفکر و نویسنده ممکن است در آن دوران داشته باشد منعکس نشده تا این کتاب به‌ نوعی آزار دهنده به نظر برسد. آیا این تلخی را تعدیل کرده‌اید؟

بله. برای بازگویی اتفاقات دوران جنگ و انقلاب از کنار بسیاری از مسائل عبور کرده‌ام. بسیاری از اتفاق‌ها را از تغییر ناگهانی ماهیت برخی از افراد دیده بودم. به‌طور مثال خاطرم هست یکی از افرادی که نامش را هم فراموش کرده‌ام در آن زمان که گروه فدائیان خلق انشعاب کرده بودند به اقلیتی‌ها پیوست. یک روز در خیابان انقلاب با چند نفر از دوستانم در حال قدم زدن بودیم و باهم بحث می‌کردیم که اقلیت بهتر است یا اکثریت که یک‌باره یقه ما را گرفت و نزدیک بود کارش به چاقوکشی برسد. او مدعی این بود که حق با اقلیت است. کمتر از دو سال بعد متوجه شدم که او یکی از مسئولان شبکه دو سیما شده است. بعدها وقتی او را دیدم طوری با من صحبت می‌کرد که انگار من آدم دیگری هستم و مرا نمی‌شناسد. پرداختن به مسائل جزئی در این کتاب خیلی برایم مهم نبود به همین دلیل ترجیح دادم از ذکر آن خاطرات در کتابم استفاده نکنم.

                                

شما در طول فعالیت مطبوعاتی خود در مجله‌ای مشغول به کار بودید که در سینمای ایران به داشتن مشی محافظه‌کارانه شناخته‌شده بود و حتی در دورانی که مجوز نداشت و تک‌تک مجله‌ها را بررسی می‌کردند توانست به حیات خود ادامه دهد. همان‌طور که گفتید همیشه صراحت بیان را داشته‌اید و این را می‌توان از آخرین مصاحبه‌ای هم که با آقای کیومرث پوراحمد درباره فیلم «پنجاه قدم آخر» داشته‌اید دید که در آن کاملاً با صراحت مشکلات فیلم را مطرح کرده بودید. اشاره کردید که آقای گلمکانی هم این کتاب را خوانده‌اند. آیا از طرف او توصیه‌ای مبنی بر اینکه به‌جای نگارش این کتاب مجموعه خاطرات و نقدهای خود را در قالب یک مقاله منتشر کنید، نداشته‌اید؟

باوجوداینکه هوشنگ گلمکانی از من یک سال هم کوچک‌تر است اما همیشه راهنمای خوبی برای من بوده است. به همین دلیل کتاب را قبل از چاپ در اختیار او قراردادم و از او خواستم اگر موضوعی در این کتاب وجود دارد که باید حذف شود به‌خصوص در مورد مجله «فیلم» بگوید. اما مطلبی را حذف نکرد و گفت هر طور خودت صلاح می‌دانی عمل کن. من هم انتشار برخی نکات و مطالبی را که درباره روابط من با مجله «فیلم» و اتفاقاتی که در آن رخ‌داده بود به صلاح ندیدم و آنها را حذف کردم. چراکه همیشه برای این مجله به‌عنوان یک نشریه جریان‌ساز برای فرهنگ و هنر معاصر ایران احترام قائل بودم و هستم و معتقدم سینمای ایران اساساً مدیون مجله «فیلم» است. بسیاری از افراد فکر می‌کنند این مجله زیرمجموعه وزارت ارشاد یا بنیاد سینمایی فارابی است و من می‌دانم که این‌گونه نیست. اما می‌خواهم بدانم اگر این مجله نبود چه چیزی می‌توانست جای آن را بگیرد؟ آیا چون ارگان این دو مجموعه بوده که من می‌دانم نیست باعث شده که در نقدهایش محافظه‌کارانه عمل کند. چراکه می‌بینیم بسیاری از فیلم‌هایی که در این مجله مورد نقد قرارگرفته‌اند از طرف مسئولان مورد حمایت هم قرار گرفته بوده‌اند. به همین دلیل همیشه سعی کردم درباره این مجله با احترام برخورد کنم که این اعتقاد قلبی من است. باوجود اختلافی هم که با دوستان گرداننده‌اش داشتیم فکر می‌کنم باوجود این‌همه رسانه‌های سینمایی هنوز هم مهم‌ترین و تأثیرگذارترین مجله سینمای ایران است.

بسیاری از هنرمندان فیلم‌هایی را می‌سازند که بعد از پخش آن می‌گویند بر اساس زندگینامه خودشان بوده است. آیا شما تمایل نداشتید اتفاق‌هایی را که در طول دوران زندگی خود رخ‌ داده است  به یک رمان یا فیلم سینمایی تبدیل کنید؟

«از شما چه پنهان» درواقع به‌نوعی شرح‌حال من است که سعی کردم در آن نوعی ساختار رمان را هم رعایت کنم. رمانی بانام «سال صفر» را در سال 79 منتشر کردم که در آن به شیوه دیگر رمان نویسان به بخش‌هایی از اتفاق‌های دوران کودکی خودم اشاره کردم که متأسفانه اجازه چاپ دوم آن را ندادند. رمان دیگری دارم که الآن حدود 12 سال است  در وزارت ارشاد است و نمی‌دانم چه مشکلی دارد ؟چون مواردی را که مشخص کرده بودند اصلاح کردم. درحالی‌که کتاب‌هایی را دیدم که خیلی تندتر از این رمان هستند و مجوز نشر گرفته‌اند. بر اساس خاطرات خودم هم‌سال گذشته یک فیلم‌نامه 26 قسمتی بانام «روزگاران» را نوشتم که متأسفانه در شرایطی که همه‌ چیز داشت به‌خوبی پیش می‌رفت. در شورایی که برای این فیلم تشکیل‌شده بود عده‌ای با تعبیر تراشی‌های بیخود مانع ساخته‌ شدن آن شدند. در آن  طرح سعی کرده‌ام با محوریت شخصیت خودم به‌ عنوان فردی که نویسنده است، تحول یک جامعه نمادین را بیان کنم.

شما با توجه به کارهایی که در طول سال‌ها فعالیت خود انجام داده‌اید تجربیات بسیاری را کسب کرده‌اید و مشکلات بسیاری هم برای شما به وجود آمده است. فکر می‌کنید اگر قرار بود خاطرات خود را در طول دهه 60 یا 80 منتشر کنید چقدر صراحت لحن و زبان بر محتوای این کتاب تأثیر می‌گذاشت؟

من هرگز این کار را انجام نمی‌دادم چراکه در آن دوران کم‌تجربه بودم و در جایگاهی نبودم که بتوانم خاطرات خود را در قالب یک کتاب منتشر کنم. البته همان‌طور که در کتاب «از شما چه پنهان» اشاره‌کرده‌ام کار من در مجله فیلم با خاطره‌نویسی آغاز شد و در طول 30 سال گذشته حدود هشت خاطره از من با عنوان «خاطرات شهرستان» در مجله فیلم منتشر شد که در آنجا به بخشی از تجربه‌های شخصی و خاطرات خود اشاره کرده‌ام. بنابراین این ماجرا بی‌سابقه نبود.

به‌طورمعمول در کتاب‌های خاطره‌نویسی وقتی نویسنده به موضوعات شخصی افراد دیگر اشاره می‌کند بابیان تجربیات شخصی خودش یک نوع اعتماد برای خواننده ایجاد می‌کند. آیا شما هم به این نکته توجه کردید؟

قطعاً به این موضوع هم توجه داشتم. برای همین ابتدا به بیان خاطرات مثبت و منفی و خطاهایی که در طول زندگی خودم مرتکب شده بودم پرداختم و بعد به اشتباهات دیگران. حال اگر به برخی از افراد توجه بیشتری داشتم و مطالبی از زندگی خصوصی آن‌ها بیان کردم به این دلیل بود که بسیاری از خوانندگان این موضوعات را می‌دانند. من فقط سعی کردم این اتفاقات را به شکل روشن‌ بیان کنم تا سوءتفاهم‌های به وجود آمده از بین برود. به‌طور مثال در مورد زندگی خصوصی آقای کیمیایی و ازدواجش با خواننده زن معروف سوءتفاهم‌های بسیاری وجود دارد که من در این کتاب به‌ گونه‌ای محترمانه بیان کردم تا کنجکاوی‌هایی که برخی افراد در این مورد دارند برطرف شود. به‌طور کل فکر می‌کنم ممکن است این صراحت در مرحله اول بسیاری از افرادی را که در کتابم به آن‌ها اشاره‌کرده‌ام برنجاند ولی با قاطعیت می‌گویم به نفع کسانی است که در مورد آن‌ها صحبت کرده‌ام. اگر از اعتیاد برخی از بازیگران صحبت کرده‌ام، موضوعی است که خوانندگان آن را می‌دانند. فکر می‌کنم بیان این موضوعات می‌تواند آیینه‌ای باشد برای جوانانی که وارد این حرفه شده‌اند و به‌ قول‌ معروف «از نمدمالی فقط  پف‌نمش را یاد می‌گیرند». برای اینکه بعد از انتشار کتاب «از شما چه پنهان» دچار مشکلات قضایی نشوم این کتاب را در اختیار یک حقوقدان قراردادم تا آن را بخواند که او هم بعد از خواندن گفت چون در این کتاب به بخشی از مسائل سینمای ایران اشاره‌ شده است کسی نمی‌تواند در این خصوص شکایتی از شما داشته باشد چراکه وارد حریم شخصی آن‌ها نشده‌ام.

نکته‌ای که موجب برجسته شدن کتاب شما شده این است که در رسانه‌های مکتوب ما همیشه منتقدانی وجود داشتند که حامی فیلم‌سازان بوده‌اند و متأسفانه این فضا بین فیلم‌سازان جدید هم به وجود آمده است. وقتی هم‌ صحبت از مشکلات سینما می‌شود به اولین موضوعی که اشاره می‌کنند پایین بودن دستمزدها و بیمه است ولی موضوع اعتیاد که شما در این کتاب با صراحت به آن اشاره‌کرده‌اید فکر می‌کنم بسیار مهم و کلیدی است که از این دریچه، صحبت آن‌هم در سینما به وجود آمد. آیا روایت این جنبه‌ها برای شما اهمیت داشته است؟

خود من هم سیگار می‌کشم و قصد ندارم بابیان این مشکلات که در حال حاضر در سینمای ایران به وجود آمده است خودم را بی‌گناه جلوه دهم. در این کتاب هم به این موضوع اشاره کردم در دوران دانشجویی خود با چند نفر از دانشجویان شهرهای دیگر هم‌اتاق بودم که همیشه مشغول مصرف مواد مخدر بودند و این موضوع را می‌دیدم که آن‌ها به‌واسطه مصرف این مواد چه حقارتی را تحمل می‌کنند. در حوزه سینما نیز در طول   30 سال فعالیت خود در مجله فیلم که با برخی از فیلم‌سازان، بازیگران  یا عوامل دیگر در ارتباط بودم به‌وضوح می‌دیدم که چه حقارتی را تحمل می‌کنند. به همین دلیل به این نتیجه رسیدم که باید در جایی این موضوع مطرح شود که اعتیاد به‌عنوان یک گرایش چقدر به سینمای ایران لطمه زده و بهترین بازیگران، نویسندگان و شاعران ما را گرفته است. حالا اگر با بیان این موضوع در کتابم عده‌ای مدعی شوند، من می‌توانم پاسخ آن‌ها را بدهم. اگر از شخصی در این کتاب نام بردم که او را در خانه خود مشغول مصرف مواد مخدر دیدم، این نهایت واقعیت است و این دلم را می‌سوزاند. من خودم مدرس دانشگاه هستم و متأسفانه بین دانشجویان خود هم این موضوع را می‌بینم که در ترم اول هیچ اطلاعی از سینما ندارند و درترم دوم مدعی تارکوفسکی می‌شوند بعد از گذشت چند وقت هم می‌بینم که مشغول سیگار کشیدن هستند. من در این کتاب اشاره‌کرده‌ام که یکی از بهترین شاعران معاصر کشور که دوست من هم بود و به قول یکی از استادانم می‌توانست ابتهاج دوم هم شود با مصرف مواد مخدر به روزگار بدی افتاد که حتی بعد از اینکه چند بار هم او را ترک دادیم اما متأسفانه رو به نابودی رفت.

                                   

فکر می‌کنید طرح چنین موضوعاتی که جنبه آسیب‌شناسی هم دارد در یک مجله یا سایت‌های اینترنتی می‌تواند پاسخ بهتری بگیرد یا در قالب یک کتاب؟

این موضوع باید در تمام رسانه‌ها مطرح شود. چرا سایت‌های خبری به مسائل خصوصی سینماگران می‌پردازند ولی به موضوع اعتیاد میان آن‌ها توجهی نمی‌کنند. آن‌ها می‌توانند بدون ذکر نام آن بازیگر یا کارگردان به این واقعیت بپردازند تا نسل بعد متوجه این موضوع شوند. چراکه متأسفانه طرفداران این افراد هم به تقلید از آن‌ها به سمت سیگار کشیدن روی می‌آورند که موجب تبلیغ این ناهنجاری‌ها در جامعه می‌شود. برای مثال قبل از انقلاب شاعران جوانی پیداشده بودند که بسیار آشفته بودند و وارد جریان‌هایی بانام شعر حجم شده بودند. این شاعران مریدانی هم داشتند که به مصداق همان ضرب‌المثلی که گفتم، فقط آشفتگی و ادا و اصولش را یاد گرفته بودند و اغلب آن‌ها دچار اعتیاد بودند. من با برخی از آن‌ها دوست بودم و وقتی از آن‌ها می‌پرسیدم که چرا به سمت مواد مخدر گرایش پیدا کردند، می‌گفتند ببین شاملو به خاطر اینکه صدایش در دود پخته‌شده زیبا است. این موضوع خیلی دردناک است که ما از شاملو فقط به موضوع اعتیاد او توجه کنیم و سواد و استعداد او را در نظر نگیریم. نصرت رحمانی نیز شاعری بود که اعتیاد شدیدی داشت و در همه عکس‌هایش با سیگار زیر لبش شناخته‌شده بود. به همین دلیل بسیاری از جوانان هم گرایش به سمت مواد مخدر پیداکرده بودند. چراکه آن‌ها فکر می‌کردند اعتیاد می‌تواند انسان را هنرمند کند و جزو الزامات یک هنرمند است. متأسفانه این موضوع که صدای خوب یک نفر به خاطر اعتیاد اوست علاوه بر ایران در کشورهای دیگر هم وجود دارد. به‌طوری‌که بازیگر و کمدین آمریکایی «رابین ویلیامز» که به‌واسطه اعتیادی که داشت خودکشی کرد.

در طول سال‌های اخیر افراد بسیاری می‌خواستند از مطبوعات وارد حوزه سینما شوند و وقتی به امکاناتی برای ساخت فیلم رسیدند کار مطبوعات را کنار گذاشتند. اما شما هم به کار مطبوعاتی خود ادامه دادید و هم به کارهای سینمایی پرداختید. آیا این موضوع ناشی از همان علاقه‌ای است که شما نتوانسته‌اید کار مطبوعات را کنار بگذارید؟

در یک‌ زمانی بعد از ساخت یک فیلم کوتاه مجوز کارگردانی فیلم بلند را هم گرفتم و با کارگردان و تهیه‌کننده هم‌صحبت کردم ولی وقتی به این موضوع فکر کردم که من‌بعد از ساخت این فیلم به چه  جایگاهی می‌رسم، رها کردم. چراکه من برای خودم جایگاه ویژه‌ای قائل بودم و درنتیجه این کار را رها کردم. به همین دلیل دیگر شیفته فیلم‌سازی نیستم.

فکر می‌کنید چقدر تجربه‌های مطبوعاتی و فیلم‌سازی می‌تواند در کتاب منتقل شود. در دوره‌ای که شما به‌عنوان منتقد مشغول فعالیت بودید و کتاب‌هایی را که در قالب گفت‌وگو با فیلم‌سازان مختلف منتشر می‌کردید تجربه‌ای که از طریق آن کتاب‌ها به دست می‌آوردید در فیلم‌سازی به کمک شما آمد؟ آیا این تجربه به شما کمک کرد که در مقالات و کتاب‌هایتان نگرش دیگری را به کار بگیرید؟

این یک ادعای قدیمی است که برخی  می‌گویند منتقدان، فیلم‌سازان خوبی نمی‌شوند که این موضوع به اعتقاد من تا حدودی هم درست است. چراکه نقد فیلم یک مقوله کارشناسی است و مانند داستان‌نویسی و شعر گفتن نیست. بنابراین ذهن فردی که در کارهای پژوهشی و نقد فعالیت می‌کند به دلیل اینکه همیشه دنبال علت‌ها و معلول‌ها است به‌خودی‌ خود عقلانی‌تر می‌شود. در مقابل ذهن یک فیلم‌ساز خلاق است و بیشتر با احساس سروکار دارد. این موضوع باعث می‌شود منتقدانی که سراغ فیلم‌سازی می‌روند اغلب ناموفق باشند چراکه آن‌ها همیشه مشتاق این هستند که با نگاه کارشناسانه فیلم بسازند. اما استثناهایی هم وجود دارد. به‌طور مثال  همین رضا درمیشیان که فیلم‌ساز بااستعدادی است و یکی از دلایلی که باعث موفقت او شد این است که وقتی در حوزه مطبوعات فعالیت می‌کرد خیلی درگیر نقدنویسی نبود و بیشتر خبرنگار بود و از این حرفه به‌عنوان یک سکوی پرتاب استفاده کرد و در این حوزه موفق هم شد.

کتاب شما توسط انتشارات چشمه منتشرشده است. آیا برنامه دیگری در همکاری با این انتشارات دارید؟

انتشارات «چشمه» پیش‌ از این نیز چند کتاب سینمایی بسیار خوب منتشر کرده بود و در این زمینه هم موفق بوده است. این انتشارات فیلم‌نامه‌های متعددی را مانند کتاب اصغر فرهادی منتشر کرده و چون ناشر معتبری است کتابی را که منتشر می‌کند هم فروش تضمین‌شده‌ای دارد. پیش‌ از این کتابی توسط یک ناشر منتشر کردم که متأسفانه اعتقادی به پخش سراسری نداشت و این موضوع باعث شد بسیاری از کتاب‌ها به فروش نرسند.

در این کتاب از عکس شما به‌عنوان جلد استفاده‌شده است آیا شما در انتخاب این عکس مشارکت داشته‌اید؟

من مایل به انتشار این عکس روی جلد کتاب نبودم و حتی نمی‌دانم این عکس را چه زمانی از من گرفته‌اند. انتشارات چشمه اونیفورم خاصی برای کتاب‌های سینمایی دارد که عکس مؤلف را روی آن منتشر می‌کند.

حوزه سینما به نوعی با تلویزیون به لحاظ ساختاری آمیخته است اما نشری که در این حوزه صورت می‌گیرد تناسبی با جمعیت این دو حوزه ندارد. به‌طوری‌که بخش عمده‌ای از نشر در یک دوره درباره فیلم‌نامه‌های ایرانی و دوره‌های دیگر درباره فیلم‌نامه‌های خارجی بود. فکر می‌کنید چقدر تعداد شمارگان، و تنوع مضامین کتاب می‌تواند سینماگران را نسبت به کتاب‌خوانی جذب کند؟

متأسفانه شمارگان کتاب در همه زمینه‌ها و به‌خصوص کتاب‌های سینمایی فاجعه‌بار است. بسیاری از اهالی سینما کتاب‌خوان نیستند و این موضوع را برای خود یک افتخار می‌دانند. آن‌ها حتی نشریات تخصصی این حوزه را هم نمی‌خوانند و فقط وقتی مصاحبه‌ای از خودشان منتشر می‌شود به آن نگاه می‌کنند. باید بگویم انتشار 1000 نسخه برای یک کتاب در جامعه 75 میلیونی واقعاً  خجالت‌آور است.

 علت اینکه سینماگران به سمت کتاب‌خوانی نمی‌روند چیست؟ آیا می‌توان این موضوع را اطلاع‌رسانی نادرست درباره آن کتاب دانست یا اینکه کتاب‌های خوب منتشر نمی‌شوند؟

خیر. به رغم اطلاع‌رسانی کم در معرفی، کتاب‌های بسیار خوبی تولید می‌شوند. متأسفانه دانش‌گریزی بر سینمای ایران حاکم شده است. به‌طوری‌که افراد می‌گویند مگر فلان شخص درس سینما خوانده است که الآن فیلم‌هایش جزو پرفروش‌های سینمایی شده است؟ وقتی از آن‌ها درباره اینکه چرا سراغ رمان و حتی کتاب‌های تخصصی دیگر نمی‌روند می‌پرسیم، می‌گویند فرصت ندارم. متأسفانه عادت کتاب‌خوانی میان سینماگران ما وجود ندارد. البته فکر می‌کنم دلیل این موضوع هم این باشد که جریان‌سازی میان سینماگران کشور وجود ندارد. به‌طور مثال در خانه سینما کتابخانه‌ای وجود دارد که متأسفانه هر وقت به آنجا می‌روم خلوت است و کسی از آن کتاب‌ها استفاده نمی‌کند. متأسفانه تعداد افرادی که به سمت خواندن کتاب روی می‌آورند در مقایسه با کتاب‌هایی که منتشر می‌شود بسیار کم است.

 می‌توان علت این موضوع را تولید نشدن کتاب خوب و متناسب با نیازهای اهالی سینما دانست؟ به‌طور مثال باوجود گذشت سال‌های طولانی از شروع ساخت فیلم در ایران همچنان کتاب‌هایی که منتشر می‌شوند قدیمی هستند و به چند فیلم‌ساز خلاصه می‌شوند که این موضوع باعث پیشرفت نکردن سینمای ایران می‌شود.

واقعیت این است که این نویسندگان نظریاتی را در کتاب‌هایشان مطرح می‌کنند که هیچ راهکار عملی در اختیار خوانندگان و علاقه‌مندان به حوزه سینما قرار نمی‌دهند و بیشتر به‌صورت تئوری مسائلی را که قبلاً مطرح‌ شده است  به شیوه‌های مختلف مطرح می‌کنند. چون من فیلم‌نامه‌نویسی را هم آموزش می‌دهم می‌بینم دانشجویانی هم که این کتاب‌ها را خوانده‌اند می‌گویند ما با موضوعات همه این کتاب‌ها آشنایی داریم ولی نمی‌دانیم ایده خود را چگونه عملی کنیم. فکر می‌کنم حال باید کتاب‌هایی در این زمینه منتشر شود که راهکارهای عملی را در اختیار این مخاطبان قرار دهد.

                                    

امروزه تغییرات بسیاری در فنّاوری دیجیتال و اچ‌دی به وجود آمده است. آیا در بازار نشر متناسب با این تغییرات کتاب‌هایی منتشر می‌شوند؟

اخیراً چند کتاب تألیفی و ترجمه‌ای منتشرشده است که در جشنواره کتاب سال خانه سینما هم برگزیده‌ شده‌اند. بنابراین می‌توانیم بگوییم که بله کتاب‌هایی متناسب با پدیده‌های نوظهور هم منتشر می‌شوند. اما این نکته را نباید فراموش کنیم که امروز دیگر افراد برای اینکه بخواهند با موضوعات مختلف آشنا شوند بیشتر سراغ اینترنت می‌روند. این موضوع هم یکی از مسائلی است که باید توجه ویژه‌ای به آن شود.  بنابراین نباید همه را متهم به کتاب‌نخوانی کنیم.

فکر می‌کنید چرا کتاب‌هایی که در مورد پدیده‌های نوظهور هستند ترجمه نمی‌شوند و در اختیار علاقه‌مندان قرار نمی‌گیرند؟

متأسفانه در برخورد با پدیده‌های نوظهور، محافظه‌کار هستیم و به‌طورمعمول شروع به ترجمه کتاب‌هایی می‌کنیم که به‌نوعی امتحان خود را پس داده باشند و در کشور خودشان مورد استقبال قرار بگیرند. این احتیاط باعث می‌شود این کار با سرعت انجام نشود و سراغ کتاب‌هایی برویم که دیگر نتوانند علاقه‌مندان به خود را جذب کنند چراکه این پدیده‌ها به‌سرعت عوض می‌شوند. 

در عرصه تحولات مربوط به کتاب‌های سینمایی امسال شاهد اتفاق مهمی در برگزاری جشن کتاب‌های سینمایی بودیم. فکر می‌کنید این رویداد چقدر می‌تواند به معرفی کتاب‌های سینمایی کمک کند. با توجه به اینکه بسیاری از مسئولان این جشن اعلام کردند که برخی از ناشران کتاب‌های خود را برای ما ارسال نکردند، فکر می‌کنید چرا ناشران اقدام به ارسال کتاب‌های خود نکردند؟

هر رویداد فرهنگی می‌تواند برای معرفی کتاب‌های مفید سینمایی بسیار مناسب باشد. به نظر من جایزه کتاب سال سینمایی اگر به‌صورت سالانه باشد می‌تواند جریان سازی ایجاد کند. حال اینکه می‌گویید برخی از ناشران در این جشنواره شرکت نکردند شاید دلیلش این باشد که احتیاجی به معرفی کتاب‌هایشان نداشتند یا اینکه بیشتر به فکر فروش هستند. درحالی‌که شرکت در این مراسم‌ می‌تواند برای آن‌ها جنبه تبلیغاتی هم داشته باشد.

سازمان سینمایی به‌تازگی اقدام به ترجمه کتاب‌هایی در خصوص رشته‌های مختلف سینمایی کرده است. فکر می‌کنید این موضوع چقدر می‌تواند به جذب مخاطبان در این حوزه کمک کند؟

اگر کتاب‌هایی را ترجمه و منتشر کنیم که تخصصی‌تر باشند می‌توانند علاقه‌مندان بسیاری را به خود جذب کنند و حداقل در اختیار دانشکده‌های سینمایی و کتابخانه‌هایی قرار بگیرند که بتوانند منبع مناسبی برای افراد باشند.

برای این موضوع چه راهکاری را پیشنهاد می‌کنید؟

مسئولان سینمایی می‌توانند در جشنواره‌هایی که برگزار می‌کنند در کنار هدیه‌ای که برای افراد در نظر گرفته‌اند کتاب‌های تخصصی آن رشته را هم هدیه دهند.

امروزه بسیاری از بازیگران و علاقه‌مندان به سینما اقدام به انتشار کتاب‌های خاطرات می‌کنند. فکر می‌کنید این موضوع چقدر می‌تواند علاقه‌مندان به سینما را جذب کند؟

افراد در این کتاب‌ها تجربیات خود را در اختیار مخاطبان قرار می‌دهند که ممکن است آن‌ها را جذب یا حتی وادار کند سراغ حرفه‌ای دیگر بروند. این کتاب‌ها می‌توانند نوعی تاریخ‌نگاری هم باشند و گوشه‌هایی پنهان از آن حرفه را روایت کنند. ممکن است بسیاری از افراد بامطالعه این خاطرات متوجه شوند که ورود به سینما آن‌قدر که فکر می‌کنند ساده و آسان نیست و ادامه آن‌هم بسیار دشوارتر است.

با توجه به ارتباط نزدیکی که با فیلم‌سازها دارید آیا آن‌ها را تشویق کرده‌اید که اقدام به انتشار مجموعه خاطرات و تجربیات خود در قالب کتاب کنند؟

این موضوعی نیست که بتوان آن را پیشنهاد یا از کسی خواهش کرد. باید خود شخص تصمیم بگیرد که آیا می‌خواهد تجربیات خود را به دیگران منتقل کند یا خیر. البته تا آنجا که اطلاع دارم، کتاب‌هایی در این زمینه در راه است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها