شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲:۲۳
«شانه بر موی سپید» به بهانه بررسی کارنامه فردی شخصیت‌ها، کارنامه فکری کشور را بررسی کرده است

«شانه بر موی سپید» را می‌توان حاصل و به نوعی نمونه ای جمع آوری شده از روزنامه نگاری تحقیقی یا فرایند مدار به حساب آورد؛ کتابی که فرید قاسمی، پژوهشگر مطبوعات آن را نوعی روزنامه نگاری در خدمت حفظ تاریخ می‌داند. پژمان موسوی تدوین کننده این کتاب در گفت و گو با ایبنا، جزئیاتی از این اثر را تشریح کرده و درباره انگیزه های خود از نگارش این کتاب سخن گفته است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ـ هادی سلگی: کتاب «شانه بر موی سپید» حاصل تلخیص مقالاتی است که پیش از این با عنوان «ماندگاران» در روزنامه شرق منتشر شده است. این مقالات در فاصله  سال 89 تا 92 در این روزنامه به چاپ رسیده‌اند و به نوعی تاریخی شفاهی از پیشکسوتان و ماندگاران اهالی فرهنگ، ادبیات و اندیشه معاصر را فراهم کرده اند. رحیم معینی کرمانشاهی، مه‌لقا ملاح، مظاهر مصفا، احمد منزوی، توران میر هادی، نوش‌آفرین انصاری، پرویز شهریاری، منوچهر ستوده، ایرج افشار، محمدابراهیم باستانی پاریزی، علی بلوک باشی، محمود عبادیان، حسن احمدی گیوی، حسن انوری، محمدرضا باطنی، آیدین آغداشلو، محمد شمس لنگرودی، جواد مجابی، منصور اوجی، صالحی، منوچهر سعید وزیری، پرویز رجبی، نصرالله پورجوادی، هوشنگ ظریف، ابراهیم یونسی، محمود زند مقدم، پرویز کلانتری، مجید درخشانی، مجید دانش آراسته، محمدعلی اسلامی ندوشن، علی اشرف درویشیان، ایران درودی، مسعود به رزین، حسین دهلوی، کامبیز درم بخش، صادق آیینه وند، عبدالرحیم جعفری، اصغر دادبه و علیرضا فرهمند از  شخصیت‌هایی هستند که در این کتاب به آنها پرداخته شده است.
گفت وگوی ایبنا را با پژمان موسوی می خوانید:

در  کتاب «شانه بر موی سپید» به چه شخصیت‌هایی پرداخته‌اید و اساساً این شخصیت‌ها در چه مقوله و موضوعاتی پیوند خورده‌اند که معیار انتخاب شما بوده‌اند؟
از سال 89 تا 92 در روزنامه شرق صفحاتی را با عنوان «ماندگاران» منتشر می‌کردیم، ایده اولیه این بود که سراغ آدم‌هایی برویم که در حوزه خودشان شاخص باشند و جنسشان عموماً از جنس  فرهنگ باشد ولی زیرمجموعه‌های آنها را هم شامل شود؛ یعنی ادبیات، تئاتر، سینما، موسیقی، هنرهای تجسمی، شعر که به طور کل در سه مقوله فرهنگ، ادبیات و اندیشه جای می‌گیرند. هدف این بود این ویژه نامه‌ها شناختنامه ای کامل از شخصیت‌های شاخص در این زمینه‌ها به مخاطبان عرضه کند و از این طریق پلی باشد بین نسل  دیروز که عملاً در حال فراموشی و حذف شدن هستند و جوانان امروزی  که عموماً شناخت کمتری از این بزرگان دارند. در این پروژه هر هفته یک شخصیت انتخاب و با آن یک گفت‌وگوی عمیق و چالشی هم درباره دیدگاه‌های فکری و جهان خود و هم مسائل روز انجام می‌شد. سپس از افرادی که استاد یا شاگرد یا به گونه ای با این شخص در ارتباط بودند ،درخواست می‌کردیم هرکدام درباره یکی از زوایای زندگی این شخصیت  یادداشت بنویسند مثلاً اگر پرونده درباره نصرالله پور جوادی بود سفارش می‌ دادیم  مورخی درباره اهمیت تاریخ نگاری و یک عرفان پژوه هم فعالیت‌های این حوزه ایشان را بررسی کند همین‌طور از یک چهره دانشگاهی می خواستیم درباره سال‌هایی که ایشان در مرکز نشر دانشگاهی کار می‌کرده اند بنویسد. به این ترتیب هرکس از یک بعد به این شخصیت‌ها می‌پرداختند. در نهایت یک ورودی هم خودم می‌نوشتم تا همراه با آن گفت‌وگو و یادداشت ها یک شناختنامه و پرونده ای کامل پدید می آمد که مخاطب با خواندن هر کدام از آنها تقریبا به همه زوایای یک شخصیت پی می برد.



دلایل و اهداف شما برای جمع آوری این ویژه نامه ها در یک کتاب چه بود؟در نهایت چگونه این فعالیت به محصول نهایی انجامید؟
ویژه نامه ها هربار با استقبال بیشتر خوانندگان مواجه می شد. به همین دلیل تعداد صفحات را بیشتر کردیم تا جایی که گاهی 16 صفحه از ویژه نامه و صفحات میانی روزنامه را تشکیل می‌داد. از سال 92 این پروژه به دلایلی متوقف شد و تا زمان حاضر هم این توقف ادامه دارد. به همین دلیل فکر کردم خوب است این‌ مطالب را در یک کتاب جمع آوری کنم؛ تقریباً درباره صد نفر صد ویژه نامه منتشر کرده بودیم که با گلچینی از آنها 60 نفر را انتخاب کردم.از طرفی هم در دل این پرونده‌ها بعضی یادداشت‌ها را گزینش کردم به شکلی که اگر در پرونده ای ده عدد یادداشت بود چهار یا پنج یادداشت آن‌ را انتخاب و موارد تکراری را حذف کردم. بنابراین یک ورودی هم که خودم نوشته بودم همراه با یک گفت‌گو از خود شخص و تقریباً پنج یادداشت از افراد دیگر کنار هم قرار گرفت تا این 60 شخصیت شاخص این‌گونه در کتاب حاضر قرار گرفتند. به دو دلیل به نظرم رسید که این کتاب باید منتشر شود؛ اول این‌که ما کتاب درباره تک شخصیت های  بزرگ زیاد داریم که اغلب تکراری هم هستند ولی مجموعه اشخاص در یک کتاب کم داریم. دوم این‌که کتاب به زمان حاضر مربوط می شد که در این زمینه هم خلا وجود دارد؛مثلا درباره بزرگان  تاریخ معاصر تا حداکثر پهلوی دوم مانند مصدق، فروغی و امینی... کتاب زیاد داریم اما درباره بزرگانی که در میان ما زندگی می‌کنند یا می‌کردند کمتر شناخت وجود دارد  و  اثر جامعی وجود نداشت که نسل جدید بتواند در مورد آنها آشنایی کسب کند. به همین منظور به نظرم رسید با کنار هم قرار دادن و انتشار شناختنامه ای نسبتاً کامل از آنهایی که خدمت زیادی به نسل ما و آینده کرده‌اند، به این مقصود برسم. این دلایل انگیزه ای شد تا همه آن پرونده‌ها را از آرشیو بیرون بکشم، بازنویسی، ویرایش و دوباره تایپ کنم. تقریباً بیشتر یادداشت‌ها و گفت‌وگوها بازنویسی شد تا در نهایت با یک ویرایش حرفه ای از روح روزنامه به روح کتاب مبدل و در دو جلد تقریباً 900 صفحه ای منتشر شد.

به نظر شما می‌توان این کتاب را یک تاریخ ادبیات و فرهنگ معاصر به حساب آورد؟
 تا جایی که در بضاعت و توان ما بود توانستیم بخشی از بزرگان، ادبا، شعرا،نقاش‌ها، نویسندگان و پژوهشگران معاصر و کارهای آنها را مکتوب و اثرات و اهمیت آنها را به این نسل و آیندگان منتقل کنیم. ویژگی این کار، بخشی به صورت دائره‌المعارفی و شناختنامه ای است که می‌توانیم به آن دائره المعارف فرهنگی گفت ولی به نظرم بیشتر گونه ای تاریخ شفاهی و دارای خصایص آن است چون هرکدام یک صفحه از تاریخ معاصر را ورق زده اند و در خلال بحث‌هایشان  تقریباً چندین دهه از تاریخ کشور را در حوزه متبوعشان بازبینی کرده‌اند؛ مثلاً وقتی با یک نقاش صحبت می کردیم، از نقاشی قهوه خانه ای و مینیاتوری کمال‌الملکی تا نقاشی پست مدرن امروز سخن گفته است پس به این شکل تاریخ نقاشی ورق می خورد. همین‌طور درباره تاریخ نویسندگی ،رمان و داستان کوتاه و امثالهم که هرکدام در حوزه خود تاریخ را ورق زده اند. همچنین در دل حرف‌هایشان از دیگرانی گفته‌اند که آنها هم بخشی از تاریخ ما را تشکیل می‌دهند بنابراین هر آدم مهمی که در ایران صد سال اخیر زندگی کرده است یا خودشان هستند یا به واسطه این افراد درباره آنها بحث شده است.

کمی بیشتر درباره روش شناسی این کتاب صحبت کنید. چگونه  تک تک شخصیت‌های آن یک کل را تشکیل داده‌اند؟ بدین معنی که معیار انتخاب این افراد چه بوده  و چگونه در این کتاب و همچنین در بستری  تاریخی از وضعیت سیاسی و اجتماعی بیرونی با یکدیگر مرتبط شده‌اند؟
 اسم کتاب را ماندگاران گذاشته‌ایم و تاکید اصلی بر این وجه از شخصیت ها بوده است. تلاش کردیم شخصیت‌هایی انتخاب شوند که هرکدام در حوزه ای ماندگار هستند یعنی در اصل اگر این ویژگی را نداشتند سراغ آن‌ها نمی‌رفتیم. برای مثال باستانی پاریزی شخصیتی استثنایی است؛ چه در شیوه نگارش که تاریخ را با لطافت و ظرافتی به نسل حاضر ارائه کرده‌ یا بنان در حوزه موسیقی، باطنی در حوزه زبان شناسی، احمد منزوی در فهرست نویسی یا منوچهر ستوده در حوزه ایران‌شناسی ؛ به هرکدام صفت«ماندگار» را می توان به آنها اطلاق کرد حالا در این ماندگاری قطعاً پیشکسوتی و انباشت تجربه مهم بوده ولی سن ملاک نبوده است؛ مثلاً سید علی صالحی هنوز  به 60 سالگی نرسیده ولی شعر گفتار و موج ناب را پایه گذاری کرده است. پس کتاب شامل افرادی می‌شود که در حوزه ای بنیان‌گذار و پیشکسوت محسوب می‌شوند یا اگر بنیان‌گذار نبوده‌اند ادامه دهندگان اصلی آن جریان و بسیار تأثیرگذار بوده‌اند. تأثیر ایرج افشار در حوزه ایران‌شناسی، نصرالله پورجوادی در زمینه عرفان پژوهی، فرید قاسمی با این‌که سن زیادی ندارد در پژوهش مطبوعات یا ابراهیم یونسی در داستان و ترجمه و بقیه هرکدام در زمینه خودشان قابل قیاس با دیگران نیستند.

کتاب شما تنها یک زندگینامه از شخصیت‌های مهم است یا این‌که این سرگذشت‌ها  با نظری به بافت تاریخی و اجتماعی روزگار و زمانه ای که در آن زیسته‌اند، همراه بوده است؟
هر کدام از این افراد یک شخصیت فردی داشتند و یک کارنامه جمعی.از کودکی آنها آغاز کرده‌ایم و این‌که چه زمینه‌های تربیتی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی باعث شده  ماهیت آنها این‌گونه شکل بگیرد؛ یعنی همه زمینه‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر ایران در پرونده‌ها بررسی شده است با این دید که اگر مثلاً توران میرهادی پدر و مادری دیگری داشت هیچ‌وقت توران میرهادی نمی‌شد. تمام اینها پس‌زمینه‌ و زمینه‌های پرونده‌ها تاریخ سیاسی، اجتماعی  و فرهنگی معاصر است. بنابراین بخشی درباره زندگی و کارنامه‌شان و بخش اعظم آن به نگاه و جهان‌بینی آنها و تأثیراتی که بر فرهنگ و جامعه گذاشته اند،مربوط می‌شود به طوری که اسماً کارنامه فردی بود ولی آن چیزی که به این بهانه واقعاً مورد بررسی قرار می‌گرفت، کارنامه فکری مملکت بود یعنی با توجه به این‌که اینها در یک زمینه و بافت فکری، فرهنگی و اجتماعی فعالیت می‌کرده اند در حوزه خود مؤثر بوده اند پس  به بهانه بررسی کارنامه اینها ما کل آن کارنامه و سال‌ها و تاریخ معاصر را بررسی کردیم.از طرف دیگر یادداشت‌هایی که افراد مختلف برای این ماندگاران نوشتند بیشتر به جریان شناسی موضوعات و تاریخ و زمینه‌های اجتماعی آن پرداخته‌اند.

نحوه فهرست بندی و تقدم و تأخر اشخاص در کتاب بر اساس همان تاریخ و مناسبت‌هایی که در ویژه نامه و صفحات روزنامه شرق بوده یا در این موضوع به صورت دیگری عمل شده است؟
در تقدم و تأخری که در روزنامه بوده ممکن است که در بعضی موارد پرونده ای به دلیل یک مناسبت منتشر شده باشد اما در کل این‌گونه نبوده است چون تاکید اصلی این بود یک فهرست از افراد مهم  که واجب است دیده شوند در حد بضاعت به مخاطبان روزنامه عرضه کنیم، بعد که مرحله کتاب رسید موضوع تا اندازه ای متفاوت شد؛ کتاب با عبدالرحیم جعفری شروع می‌شود به این دلیل است که به نظر من او بنیان‌گذار انتشارات و نشر مدرن در ایران بوده و تقریباً میراث فکری ما از کتاب‌هایی است که ایشان چاپ کرده پس قاعدتاً از این لحاظ جعفری دین بزرگی بر گردن ما دارد. بعد از او نحوه ترتیب بندی‌ها بیشتر به لحاظ پیشکسوت تر بودن و تأثیرگذاری بخشی هم  به لحاظ میزان آشنایی آنها میان مخاطبان بوده  ولی بعد از اینها در ترتیب‌ها بیشتر سلیقه ای عمل کرده ام.

در این ویژه نامه‌ها و بعد این  کتاب آیا تنها به سراغ  کسایی می‌رفتید که شهرت بیشتری داشتند؟
این کتاب تنها سراغ آدم‌های آشنا نرفته است. همان‌طور که گفتم در زمینه تاریخ ما تعداد زیادی کتاب درباره مشاهیری مانند حافظ و سعدی و...چاپ شده است. در زمان معاصر هم یک عده هستند که بیشتر درباره آنها نوشته و گفته می‌شود؛ البته اینها بسیار مهم، معتبر و ماندگارند اما من هم این شخصیت‌ها را  و هم آنهایی را که حذف شده بودند آوردم. این حذف شده‌ها به دو دلیل این‌گونه شده‌اند؛ یک این‌که خودشان زیاد اهل رسانه و مصاحبه نبودند دوم این‌که بعضی چون در شهرهایی به غیر از تهران زندگی می‌کردند و از پایتخت دور بودند در این چرخه مافیایی که همه درباره یک سری آدم خاص گفت‌وگو و یادداشت می‌گیرند عملاً حذف می‌شدند. کتاب‌ها و آثار آنها هم به تهران نمی‌آمده و نمی آید؛ اگر هم بیاید وضعیتی موجب می‌شود که دیده نشوند. اما من از شخصیت‌هایی که در کردستان، گیلان، فارس، سیستان و بلوچستان، بوشهر، خراسان و خیلی جاهای دیگر بودند استفاده کردم. اینها  در حوزه خودشان بسیار مهم بودند و تأثیرات ملی داشتند ولی چون در پایتخت نبودند عملاً حذف شده بودند.در سنندج حیرت سجادی، محمدرئوف توکلی، بهزادیان و در گیلان دانش آراسته و بدر طالعی، در شیراز آقای اوجی و...بنابراین هم از افرادی که در تهران بودند و شناخته شده هستند استفاده کردیم و هم از کسایی که کمتر شناخته شده هستند تا از این چرخه معیوب که همیشه یک سری افراد را برجسته می‌کند فاصله بگیریم و به همه دینمان را ادا کرده باشیم.

کتاب در کنار ادای دین و بزرگداشت این بزرگان، شکل انتقادی هم دارد؟
آثار و نوشته‌ها و در کل کارهای این افراد را نه به صورت تک به تک اما به شکلی جریان شناسی شده بررسی کرده اند. نقد  هم در بخش سفارش‌ها ،یادداشت‌ها و مقالاتی که به چهره‌های دیگر می‌دادیم، وجود دارد؛ این بخش از نوشته‌های تحسینی تا  انتقادهای شدید را شامل می‌شود. حتی درباره ایرج افشار مقاله انتقادی داریم و همچنین دیگر بزرگان. اما روح کتاب همان‌طور که گفتم روح بزرگداشت و ادای دین است و مکتوب کردن تجربه های اشخاصی که تلاش کردند زندگی را برای ما زیباتر کنند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها