چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۰
کارنامه شهیدبهشتی در قوه قضائیه نشان از نوعی اعتدال دارد

علیرضا بهشتی، مدرس دانشگاه تربیت مدرس معتقد است: گزارش‌های مفصل و مستند از روزنامه‌های آن زمان داریم که بسیاری از گروه‌ها خشونت‌ورزی را علیرغم ادعاهایی که داشتند، انجام می‌دادند و این نشان می‌دهد که جامعه ما در آن زمان به آن بلوغ سیاسی لازم نرسیده بود.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- به مناسبت هفتم تیرماه که برابر با شهادت آیت‌الله محمد بهشتی و یارانش در حادثه بمب‌گذاری حزب جمهوری است با علیرضا بهشتی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت‌مدرس به گفتگو پرداختیم. در این مجال نقش وی در تدوین کتاب‌های درسی تعلیمات دینی دوره پهلوی دوم، حضور در هامبورگ و شخصیت حزب‌ساز و تشکیلاتی رئیس سابق دیوانعالی بررسی شد.

پروژه تاریخ شفاهی که در رابطه با آیت‌الله بهشتی دنبال می‌شد، به کجا رسید؟
پروژه تاریخ شفاهی آیت‌الله بهشتی همچنان ادامه دارد، زیرا واقعیت این است که ارتباطات وی هم به لحاظ جغرافیایی، هم اقشار اجتماعی مختلف که با وی سروکار داشتند، هم به لحاظ دوره‌ها و فعالیت‌های متفاوت بسیار گسترده بود و ما هرچه جلوتر می‌رویم، با حوزه‌ها و افراد جدیدی مواجه می‌شویم که از بعضی از آنها اصلا اطلاع نداشتیم. همچنین برخی مواقع مراجعاتی داریم که از ارتباط آنها با پدر خبر نداشتیم و آنها نیز به موزه شهید بهشتی مراجعه و ابراز می‌کنند که خاطراتی از وی دارند، معمولا این خاطرات را ضبط می‌کنیم و برخی نیز خودشان خاطرات را یادداشت می‌کنند که در میان آن‌ها اسناد و فکس‌هایی نیز موجود است. با وجود این، هربار خواستیم به گردآوری خاطرات و تدوین آن مشغول شویم، چندان موفق نشدیم، زیرا هر دفعه با مطالب جدیدی روبه‌رو شدیم، با این حال، بعضی از مطالب را به ویژه در یک سال اخیر، پیاده کردیم و روی سایت بنیاد آیت‌الله شهیدبهشتی قرار دادیم.
    
یکی از افرادی که در کتاب «مرجعیت و روحانیت» نقدی به حوزه و روحانیت دارد، آیت‌الله‌ بهشتی است، این نقد از کجا سرچشمه می‌گیرد؟
حوزه در دوره زعامت آیت‌الله بروجردی سامانی پیدا کرده اما عیوب آن هم آشکار شده بود. از طرفی چون حوزه در حال گسترش بود و مرجعیت آیت‌الله بروجردی سراسر جهان شیعه را دربرداشت، طبیعی بود که آسیب‌شناسی مشکلات حوزه یکی از کارهای ضروری باشد. از این‌رو به مناسبت سالگرد رحلت آیت‌الله بروجردی چنین کتاب بی‌نظیری منتشر شد که شامل مجموعه مقالاتی از آیت‌الله مطهری، مهندس بازرگان، آیت‌الله جزایری، علامه طباطبایی، آیت‌الله بهشتی و دیگران بود که بخشی از آن انتقادها به تدریج از جاهایی آغاز شد که مورد توجه قرار گرفتند و اصلاحاتی صورت گرفت. متاسفانه بخش از آن انتقادها تا به امروز پابرجاست و شاید باید بازنگری در مورد شیوه سنتی اداره حوزه انجام گیرد.

چرا آیت‌الله بهشتی در دوره پهلوی دوم برای تدوین کتاب‌های علوم دینی انتخاب شد؟
قبل از اینکه آیت‌الله به آلمان برود، افرادی که در آموزش و پرورش و یا سازمان تالیف کتاب‌های درسی از جمله شهید دکترباهنر، سیدرضا برقعی، زنده‌یاد دکتر علی گلزاده‌غفوری بودند و بعضی هم مانند استاد روزبه که خارج از سازمان بودند، کنار هم جمع شده و با آیت‌الله شهیدبهشتی جلساتی داشتند که درباره ضرورت تحلیل محتوای کتاب‌های تعلیمات دینی تاکید و برنامه‌ریزی‌هایی هم کرده بودند، بعد از آن آیت‌الله به آلمان می‌رود و برمی‌گرد. با این حال وقتی که آیت‌الله منفصل از خدمت شد، جلسات تحلیل و تدوین کتاب تشکیل شد و وی از سوی سازمان تدوین کتاب‌های درسی تعلیمات دینی طبق همان طرحی که قبلا در آن شرکت کرده بود، دعوت به کار شد.

وی با یک شرط این امر را پذیرفت و آن هم اینکه نامشان در کتاب به عنوان مولف ذکر نشود. دلیل این شرط هم به علت تصاویری بود که در ابتدای کتاب چاپ می‌شد و وی چندان مایل نبود با آن تصاویر نامش در کتاب آورده شود. بنابراین دوباره به عنوان کارشناس‌ارشد این حوزه تا سال 55 مشغول به کار شد، وقتی کتاب سال چهارم دبیرستان را با عنوان «فلسفه دین» نوشت (که ما آن را همراه با مباحث تشریحی تدوین کردیم)، ترجیح داد که از آموزش و پرورش بازنشسته شود و به کار مهم‌تری که از سال 49 به همراه موسوی‌اردبیلی و برخی دیگر از دوستانش در مرکز تحقیقات اسلامی بر عهده گرفته بود، مشغول شود. 
 
با توجه به اینکه آیت‌الله بهشتی از نوگرایی دینی برخوردار بود و در تاسیس مدارس دینی هم نقش داشت و زبان خارجی نیز می‌دانست در حوزه علمیه از چه جایگاهی برخوردار بود؟
استادان مهم حوزه وی را می‌شناختند و در زمانی هم که طلبه بود، از جمله طلاب فاضلی بود که به تیزبینی شهرت داشت و به دلیل استعداش در جلسات درس و بحث می‌درخشید. برای من جالب توجه است که شاید معدود افرادی هستند که امام خمینی(ره) از آنها به عنوان مجتهد نام برده باشد، اما از شهیدبهشتی به این عنوان نام بردند. همچنین مجتهدانی مانند آیت‌الله گلپایگانی، خوانساری، شریعتمداری وی را از منظر فقاهت قبول داشتند، فقاهت آیت‌الله بهشتی و تسلط وی به فلسفه اسلامی بازر بود و در سال 1340 و 41 مسئولیت مدرسه آیت‌الله گلپایگانی را به طور موقت به عهده گرفت، زیرا می‌خواست اصلاحاتی را به وجود بیاورد که در طول دو سال این کار را انجام داد که این مدرسه بعدا به مدرسه منتظریت‌الشمس منتقل شد و امروز نیز به نام بانی آن آیت‌الله حقانی(مدرسه حقانی) معروف است. همچنین همدوره‌ای‌های وی مانند آیت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی و بعضی دیگر از افراد افسوس می‌خورند که ای کاش آیت‌الله از حوزه نرفته بود، زیرا برایش آینده مرجعیت را می‌دیدند اما شهیدبهشتی به نظرش رسیده بود، در راهی که انتخاب کرده، بهتر می‌تواند به تحکیم اسلام و گسترش معارف آن کمک کند.              
  
آیت‌الله بهشتی تقریبا به عنوان شخصی تشکیلاتی و سازمان‌مند شناخته شده که حزب تشکیل می‌دهد و روزنامه چاپ می‌کند. وی در این حزب‌سازی و منش سیاسی از چه منبعی الگو می‌گیرد؟
تجربه تاریخی، به ویژه تاریخ مشروطه یک منبع است و تجربه حضور 30 ساله در محیط اجتماعی و سیاسی به ویژه دو تجربه ملی شدن صنعت نفت و قیام 15 خرداد و تجربیاتی که در خارج از کشور داشت از جمله کمک به شکل‌گیری انجمن‌های مستقل دانشجویان فارسی‌زبان در اروپا، همه نشان داد برای تداوم اصلاحاتی که باید در جامعه صورت بگیرد، نمی‌توان به افراد تکیه کرد و برای شکل‌گیری آن نیز نیاز به کار جمعی است. زمانی (پنچ سال و اندی) که در آلمان حضور داشت، با دقت مبارزات انتخاباتی و مسائل حزبی آنها را دنبال می‌کرد و به علاوه اینکه وقتی برگشت، کودتای ایدئولوژیکی که در میان سازمان مجاهدین خلق در سال 1354 اتفاق افتاد، تجربه نه چندان موفق احزاب و تشکل‌های اسلامی، ملی و مذهبی همه دست به دست هم داد تا اساسا شهیدبهشتی به کار دسته جمعی و حزبی در سیاست اعتقاد پیدا کند.

شاید این نگاه باعث شد که ما بیش از 35 موسسه را شناسایی کنیم که وی یا در تاسیس آنها دخالت داشته و یا مورد مشورت قرار گرفته و یا اساسنامه آن را نوشته بود. برای همین شهیدبهشتی هم خودش تجربه داشت و هم در این زمینه فعالیت کرده بود. از این‌رو به نظر می‌رسد که این تجربه، تجربه‌ای بود که فقدانش بعد از شهادت وی موضوعیت خودش را نشان داد. زیرا به نظر می‌رسد که به هر حال انقلاب اسلامی در تفکر دادن به نسل‌هایی که بتوانند خیلی بهتر و بیشتر و گسترده‌تر از نسل اول انقلاب آرمان‌های آن را پیش ببرند، با دشواری‌هایی مواجه است.
  
چرا آیت‌الله بهشتی برای رفتن به هامبورگ انتخاب شد؟
یکسری مسائل باعث شد که وی تا قبل از آشنایی با علامه طباطبایی در سال 1330 ه.ش مطالعات فلسفی ایران را ناکافی بداند و بورس تحصیلی را بگیرد که قرار بود با استفاده از آن برای ادامه تحصیل مطالعات فلسفی به انگلستان برود. بعد از آشنایی با علامه این سفر را به طور کلی منتفی می‌کند. اما وقتی وی در سال 42 از قم تبعید و منفصل از خدمت می‌شود، به تهران می‌آید و دیگر در آموزش و پرورش تنها به صورت حق‌التدریس کار می‌کرد، از طرفی مطرح شدن نام وی در هیات موتلفه اسلامی که مساله ترور حسنعلی منصور در این تشکیلات وجود داشت، شرایط را طوری فراهم کرده بود که علیرغم میل باطنی که دوست نداشت این کار را انجام دهد برای رفتن به مرکز تحقیقات اسلامی هامبورگ انتخاب شود.

از سویی چون زنده‌یاد محققی که نماینده آیت‌الله بروجردی بود، به دلیل بیماری بازگشت و بعدا فوت شد، متاسفانه مرکز اسلامی هامبورگ بی‌سرپرست مانده بود. همه این موارد دست به دست هم داد که وقتی هیات امنای مسجد و مرکز اسلامی هامبورگ از مراجعی مانند آیت‌الله میلانی و خوانساری درخواست کردند که فردی را بفرستند، علیرغم میل باطنی آیت‌الله بهشتی و با توجه به اینکه وی زبان می‌دانست و به فرهنگ غرب آشنا بود و هم در حوزه مطالعات اسلامی و کلاسیک دانشگاهی تجربیاتی داشت با توجه به این مسائل پیشنهاد کرد که وی برای مدیریت این مرکز برود. وی حتی می‌گوید تا مدتی بعد از اینکه به آلمان رفتم، در حال بررسی بودم که آیا می‌توانم کار خاصی در این مرکز انجام دهم یا خیر. البته بعدا معلوم شد که می‌تواند کارهایی انجام دهد و برنامه‌ریزی‌هایی کرد. با بررسی فعالیت‌های وی در این مرکز می‌توان گفت یکی از قله‌های درخشان فعالیت مرکز اسلامی هامبورگ در آن زمان رقم خورد.  

برخی کارشناسان معتقدند که آیت‌الله بهشتی نقش عمده‌ای در رادیکالیزه شدن روند انقلاب اسلامی داشت این در حالی است که وی به انتقاد از رهبری و وجود احزاب مخالف در جامعه اسلامی اعتقاد داشت. این پارادوکس را چگونه می‌بینید؟
به نظرم این واقعیت ندارد و بیشتر یک اتهام است تا واقعیت. ضمن اینکه سندی وجود ندارد. از طرفی بسیاری از کارهایی که در اوایل انقلاب انجام شد، به حساب وی گذاشته شد. در حالی که این‌طور نیست و آیت‌الله بهشتی در یکی از آخرین جلسات قبل از شهادتش در حزب جمهوری به شدت گلایه می‌کند از این که برخی افراد با نام مذهب تندروی‌هایی را در جامعه انجام می‌دهند و کارهایی می‌کنند که به اصطلاح چماقداران شاهنشاهی می‌کردند. همچنین ما موارد خاصی در خاطرات داریم که به روشنی نشان می‌دهد که وی با هرگونه رفتار خلاف قانون مخالف بودند. از طرفی شاید کارنامه وی در قوه قضائیه و شورای انقلاب نشان از نوعی اعتدال دارد. باید توجه داشت که از قضا این گروه‌های خاصی بودند که متاسفانه اعلام ورود به فاز مسلحانه را کردند و وضعیت را به جایی رساندند که به ویژه بعد از شهادت آیت‌الله بهشتی و قبل از شهادت شهیدرجایی و باهنر فضا، فضای کاملا تندی شد و به تعبیر من، خشونت در مقابل خشونت آسیب‌های بسیاری را وارد کرد. وگرنه ما گزارش‌های مفصل و مستند از روزنامه‌های آن زمان داریم که بسیاری از گروه‌ها خشونت‌ورزی را علیرغم ادعاهایی که داشتند، انجام می‌دادند و این نشان می‌دهد که جامعه ما در آن زمان به آن بلوغ سیاسی لازم نرسیده بود.
 
نکته پایانی...
تصور می‌کنم مطالعه آثار آیت‌الله شهیدبهشتی در نگاه نخست خاستگاه‌های فکری انقلاب اسلامی را برای نسل جستجوگر ما روشن می‌کند. از طرفی بنیان‌هایی در این آثار و اندیشه‌ها وجود دارد که به ویژه بنیان انسان‌شناختی که وی مطرح می‌کند، نشان می‌دهد که قرائت وی از اسلام، یک قرائت انسان‌مدارانه است. بنابراین شاید مطالعه آثار شهیدبهشتی مبنا و نقطه شروعی برای درک تفکر مارکسیستی در چارچوب ملاک‌ها و معیارهای علمی تحقیق در حوزه علوم اسلامی باشد. ضمن اینکه فکر می‌کنم محققان، دانشجویان و طلاب و همه علاقه‌مندانی که در این حوزه پژوهش می کنند، بتواند از آثار وی بهره ببرند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها