شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۶ - ۲۰:۵۰
ادبیات نوجوان در ایران بسیار نوپاست و هنوز ژانرهای مختلف را تجربه نکرده

آذردخت بهرامی معتقد است که خشونت با سرانه ی مطالعه رابطه ی متسقیم دارد. گفتگوی این داستان نویس و طنزپرداز حاوی نکاتی قابل تامل در این ارتباط است.

 

 به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) آذردخت بهرامی در معرفی خودش در گفتگو با سایت انتشارات مدرسه می گوید: «از دوره راهنمایی به بیماری نوشتن مدام و خواندنِ خیلی مدام دچار شدم و دوره‌ دبیرستان هم این بیماری عود کرد. طوری که روزی یک رمان می‌خواندم و فردایش می‌رفتم در مدرسه برای دوستان بیچاره‌ام تعریف می‌کردم. هنوز هم که هنوز است نتوانستم آرام بگیرم و نوشتن یکی از دو کار لذتبخشی است که از انجامش انرژی می‌گیرم.» 

آماری که این روزها از مطالعه در ایران داده می شود نشان از این است که سرانه مطالعه پایین است نظر شما در این مورد چیست؟
من به صحت آمار و ارقام نظر مثبتی ندارم. به نظرم سرانه‌ی مطالعه در ایران زیر صفر است. تیراژ کتاب‌ها نشان می‌دهد که همین چند ده تا نویسنده و مترجم و اهل کتاب‌مان، کتاب‌های همدیگر را هم نمی‌خوانند. دیگر چه انتظاری از مردم عادی باید داشته باشیم؟
در مطلبی در فضای مجازی خوانده‌ام که خشونت و مطالعه با هم رابطه‌ای مستقیم دارند. موسسه‌ی مطالعاتی اقتصاد و صلح، شاخص جهانی صلح را منتشر کرده و در آن نتیجه گرفته کشورهایی که بیشترین سرانه‌ی مطالعه را دارند، آرام‌ترین و مهربان‌ترین کشورها هستند و برعکس، کشورهایی که کمترین مطالعه را دارند، با بیشترین جنگ‌ها و نزاع‌های خیابانی و خشم و نفرت سر و کار دارند. به نظرم جایش نیست که من اسم این کشورها را ببرم، چون محکوم می‌شوم به اروپا‌پرستی و یا سیاه‌نمایی در مورد عراق و افغانستان و سودان و آفریقای مرکزی و کره‌ی شمالی و روسیه و سومالی و کنگو و پاکستان و نیجریه. پس هیچ اسمی نمی‌برم!

خیلی ها معتقدند که مطالعه باید از دوران کودکی و نوجوانی به عادت تبدیل شود.شما چه راهکارهایی را برای بهتر شدن این مساله پیشنهاد می دهید؟
اگر بتوانیم به تعداد دفعاتی که با بچه‌هایمان می‌رویم خرید، برایشان یک کتاب کودک هم بخریم، اگر بتوانیم در مقابل خرید هر ده بسته شکلات یا چیپس و پفک، یک کتاب برای بچه‌هایمان بخریم، اگر هر شب یک داستان کوتاه برای بچه‌هایمان بخوانیم، اگر وقت انتظارِ نوبتِ دکتر یا آزمایشگاه از کیف‌مان یک کتاب دربیارویم و بچه‌مان را سرگرم کنیم، اگر توی اتوبوس و تاکسی و آژانس برای کودک‌مان مجله بخوانیم، قطعا کلی فرهنگ‌سازی می‌کنیم. اگر عیدی بچه‌های فامیل را با هدیه دادن کتاب‌هایی جذاب و شگفت‌انگیز برگزار کنیم، اگر هدیه‌ی تولد بچه‌ها را به بن کتاب، یا کارت هدیه‌‌‌ی خرید از یک کتابفروشی تبدیل کنیم، شاید تغییراتی در فرهنگ کتاب‌خوانی‌مان رخ دهد. سال‌های سال است که من به هر عیدی و هدیه‌ای، یک کتاب هم ضمیمه کرده‌ام. البته نمی‌دانم به تعداد همین دفعات فحش هم خورده‌ام یا نه!
به غیر از این را‌هکارها، من برای دخترِ بدغذا و بی‌اشتهایم روزی ۱۸ تا کتاب می‌خواندم؛ درست وقت غذا خوردن. تنها آن موقع بود که محوِ قصه و نقاشی ِ کتاب‌ها می‌شد و رضایت می‌داد چند قاشقی هم غذا بخورد و قصه‌هایی اختصاصی هم برایش ساخته بودم که خیلی دوست‌شان داشت. قصه‌هایی مربوط به اقوام و فامیل و کارهایی که دوست داشت و جاهایی که دلش می‌خواست برود. برای این قصه‌ها تصویرسازی هم کرده‌ بودم، با کمک عکس‌های اقوام و فامیل و تصاویر مجلات.
چندی پیش این راهکارها را برای دوستِ اهل ِ قلمی تعریف می‌کردم. با تأسف سر تکان داد و زیرلب گفت: «بیچاره اون بچه‌!!!»

انتشارات مدرسه بنا دارد رمان نوجوان چاپ کند و برنامه‌های زیادی در این زمینه دارد. آیا این انتشارات می‌تواند به نوجوانان کمک کند؟
از سال‌ها پیش احترام خاصی برای انتشارات مدرسه قائل بودم. من و دخترم یکی از طرفداران قدیمی و همیشگی این انتشارات بوده‌ایم. هم کتاب‌های کمک‌آموزشی و هم تولیدات و فروشگاه‌های این انتشارات مورد علاقه و توجه من و دخترم بوده. با سابقه‌ی این انتشارات و با شناختی که  از مدیریت محترم و جدید این نشر دارم، مطمئنم به زودی شاهد پیشرفت‌های قابل‌توجهی در زمینه‌ی رمان نوجوان در این انتشارات خواهیم بود.

نویسنده‌های کودک و نوجوان چه قدر می‌توانند در رشد مطالعه کودکان و نوجوانان تاثیرگذار باشند.
قطعا هر چه آثار تألیفی جذاب‌تر باشند و قصه و داستانی قابل‌توجه‌تر و نثری روان و شیرین داشته باشند و به موضوعات مورد علاقه‌ی کودکان و نوجوانان بپردازند، مخاطبان بیشتری را جذب می‌کنند.

فضای کلی ادبیات کودک و نوجوان را چه طور می‌بینید؟
در دوره‌ای طلایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با دعوت از نویسندگان بسیار و برگزاری جلسات نقد و بررسی کتاب به تولید کتاب‌هایی قابل توجه با تنوع موضوعی زیاد و نثر و نگارش عالی و تیراژ خوب برای مخاطب کودک و نوجوان دست زد. با تکیه بر آمار و گزارش‌ها و تا آنجا که خبر دارم این دوره، نتایج بسیار خوبی به دنبال داشت و مخاطبین زیادی در میان نوجوانان داشت. بنا به دلایل بسیار مطمئنم انتشارات مدرسه هم به زودی چنین دوره‌ی طلایی‌ای را تجربه خواهد کرد و در گسترش فضای ادبی کودک و نوجوان قدم بزرگ‌تری خواهد گذاشت.

این روزها کتاب‌های ترجمه شده در ژانرهای مختلف در بازار دیده می شود و نوجوانان علاقه خاصی به گونه‌های مختلف ژانر هم پیدا کرده‌اند. علت چیست؟ علت را در گونه ژانر می‌دانید یا کمیت آن؟ البته آمارحکایت از افت تالیف و ضعف آن در برابر ترجمه دارد. چه اتفاقی افتاده است که تالیف در ضعف قرار گرفته است؟
ادبیات نوجوان در ایران بسیار نوپاست و هنوز ژانرهای مختلف را تجربه نکرده. طبق گفته‌ی خودتان، انتشار ژانرهای متعدد کتاب‌های ترجمه شده، باعث شده توجه نوجوانان را با هرگونه سلیقه‌ای جلب کند. قطعا هم نوع ژانر و هم کمیت، در جلب مخاطب مؤثر است. عوامل متعددی باعث شده که آثار تألیفی در برابر آثار ترجمه شده در کفه‌ی سبک‌تر ترازو قرار بگیرد؛ وجود نظارت‌های متعدد و سلیقه‌ای بر آثار، محدود بودن موضوعات قابل نگارش، پایین بودن دستمزد تألیف، تأمین نبودن نویسنده از لحاظ مالی و نبود تبلیغات و برگزار نکردن جلسات رونمایی و نقد و امضای کتاب  در تمام شهرها، از این عوامل هستند.

آیا با تولید آثاری در ژانر فانتزی می‌توانیم مخاطب را به سمت کتاب‌های ایرانی بیاوریم. جایگاه طنز در ادبیات کودکان را چطور ارزیابی می کنید؟ 
هر ژانری مخاطب خاص خودش را دارد. با توجه به این که تا به حال ژانر فانتزی و طنز در ادبیات کودک و نوجوان حضور کمرنگ‌تری داشته، قطعا تولید چنین آثاری مخاطبان خاص خودش را جذب خواهد کرد. در مورد جایگاه طنز باید بگویم با حضور طنز در همه‌ی جنبه‌های زندگی موافقم و معتقدم طنز به‌جا و مناسب ـ و نه لودگی یا هجو و هزل ـ در ادبیات کودک و نوجوان موجب جذب قشر بیشتری از مخاطبان خواهد شد.

آیا ادبیات کودک و نوجوان می تواند در بخش بین‌المللی به رقابت بپردازد، البته بوده‌اند اما تعدادشان خیلی کم است مانند فرهاد حسن زاده.
بله، آقای حسن‌زاده، آقای مرادی کرمانی، و سایر دوستان اهل قلم که تعدادشان کم است اما امیدبخش.
دیر یا زود ادبیات کودک و نوجوان ما در بخش بین‌المللی حضور پررنگ‌تری خواهد داشت اما به خیلی چیزها بستگی دارد. تلاش بیشتر ناشران و نویسندگان، اصیل و به روز بودن آثار تألیفی، کمرنگ شدن نظارت بر آثار، پرداختن به ادبیات فولکلور و بهره گرفتن از گنجینه‌ی غنی قصه‌های کهن ایرانی.

مخاطب نسل امروز با نسل گذشته چه تفاوتی دارند آیا در نوشتن به این نکته هم توجه می شود؟
نسل جدید، با بمبارانی از پیشرفت علم و تکنولوژی روبه‌روست و پیشرفت روزافزون دنیای رنگین مجازی رقابت را برای عرصه‌ی ادبیات سخت‌تر کرده و جلب نظر مخاطب نسل امروز کاری محال به نظر می‌آید، اما غیرممکن نیست. کتاب‌های «هری پاتر» خانم جی.کی.رولینگ مثال خوبی است برای ممکن بودن این امر به ظاهر محال. قطعا باید تفاوت اندیشه‌ی نسل‌ امروز با نسل گذشته، تفاوت سلیقه‌ی نسل‌ها و حتی نحوه‌ی اندیشه‌ی نسل جدید و سرعت تغییر عقاید این نسل، در تألیف آثار در نظر گرفته شود.

بسیاری از نویسندگان هم  خاطرات دوران گذشته خود را می نویسند، آیا مخاطب می‌تواند با آن‌ها همذات پنداری کند؟
ریتم پیشرفت زندگی امروزه آنقدر تند است که نسل ما لحظه به لحظه فاصله‌مان با آن‌ها بیشتر می‌شود. نویسنده اگر تجربیات و خاطراتش را با تخیل بیامیزد و کاری به‌روز بنویسد، شاید بتواند مخاطبان بیشتری جذب ‌کند.

 آخرین کتابی که در دست نوشتن دارید چه نام دارد ؟ نام و موضوعش  چیست؟
یک مجموعه داستان و یک رمان در دست نگارش دارم، که مخاطب هردو بزرگسال است، که امیدوارم نه «آخرین کتابم» بلکه «جدیدترین کتابم» باشند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها