پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۷ - ۱۱:۳۹
نویسنده‌ها برای شناخته شدن باید از کانال‌های اتوریته‌دار عبور کنند

ونداد جلیلی، مترجم آثار سزار آیرا می‌گوید: فوئنتس و مارکز و یوسا در ایران مهم‌تر از چیزی به نظر می‌آیند که در محافل ادبی موطن شان و آمریکای لاتین هستند. این کانالی معرفی شدن نویسنده‌ ها را در سطوح گوناگون ادبیات دیده‌ایم، مثلا در یک دوره‌ای کارلوس کاستاندا می‌آید و بازار را قبضه می کند و بعد پائولو کوئلیو یا موراکامی یا پاموک و...

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) سزار آیرا یکی از چهره‌های ادبیات معاصر آرژانتین است و بسیاری معتقدند بعد از بورخس مهم‌ترین نویسنده آرژانتین به شمار می‌رود. آیرا نویسنده‌ای است که به دور از هیاهو و جنجال‌های تبلیغاتی می‌نویسد و شاید همین مساله یکی از دلایل ناشناخته‌ماندن او در بسیاری از نقاط دنیا از جمله ایران است. از این نویسنده قدرتمند ساکن بوئنس آیرس تا به حال بیش از 80 داستان،‌مقاله و ترجمه به چاپ رسیده اما از این تعداد آثار انگشت‌شماری به فارسی برگردانده شده است. رمان «بستنی با طعم توت‌فرنگی» اولین رمانی بود که از این نویسنده با ترجمه امیرعلی خلج از سوی نشر قطره در سال 1392 منتشر شد. اما این نویسنده صاحب سبک و توانا نتوانسته تاکنون آنطور که بایسته و شایسته است به خواننده ایرانی معرفی شود. به بهانه انتشار یکی از مهم‌ترین رمان‌های این نویسنده مطرح آمریکای لاتین به نام «حلبی آباد» با مترجم این اثر، ونداد جلیلی که آثار دیگر این نویسنده را نیز در دست ترجمه و انتشار دارد، درباره خصوصیات نثر و همچنین دلایل ناشناخته ماندن او در ایران گفت‌وگویی انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید:

به عنوان مترجمی که تا به حال چندین اثر مهم از آیرا را ترجمه کرده‌اید،‌ سبک و سیاق نوشتن او را چگونه می‌بینید؟
من تا به حال شماری از آثار سزار آیرا را خوانده‌ام. رمان‌های آیرا کوتاه  و قالب آن بین 80 تا 100 صفحه و یکی از رمان‌های بلندش همین «حلبی آباد» است که بیش از 150 صفحه حجم  دارد. رمان‌های آیرا قصه‌محور و فشرده است و در ضمن آن‌که تمرکزش بر ماجرای اصلی است که در سطح رمان رخ می‌دهد، داستان‌های او معمولا چند لایه است. در آثار او ارجاعات معنایی و تمثیل فراوان به چشم می‌خورد.

به نظرتان سبک و سیاق آیرا شبیه به چه نویسندگان و وام‌دار چه دوره‌ای است؟
آیرا به دوره‌های ادبی قبل از خود بسیار مسلط است و علاقه بسیاری به چندوچون زندگی و ادبیات در دهه‌های 20 و 30 میلادی دارد. وی معتقد است که رمان به مفهوم امروزی محصول انقلاب صنعتی است که در این دوره به کمال می‌رسد. البته بسیاری از آثارش در دوران معاصر می‌گذرد و مسائل روز را مطرح می‌کند که «حلبی‌آباد» نیز از جمله آن‌هاست و عقیده شخصی من این است که آیرا از مهم‌ترین نویسندگان زنده و فعال است که می‌شناسم. آیرا متعلق به نسل دوم از نویسندگان آمریکای لاتین است که کمتر شناخته شده‌اند. کسانی مانند او و خوان خوسه سائر را متاسفانه کمتر می‌شناسیم. از این نسل یک نویسنده، روبرتو بولانیو، در ایران معرفی شده است اما کمتر ترجمه‌ خوبی از آثارش موجود است. آیرا نویسنده مهمی است و حدود 40 سال قبل آغاز به انتشار کارهای خود کرد.




با این سابقه طولانی در نوشتن و نشر  پس چرا اینقدر ناشناخته مانده است؟
چون هیچ وقت آثارش را به ناشران اسم و رسم دار نداده و برای کتاب‌هایش  بازاریابی و کارهایی از این دست نکرده است.  آیرا معتقد است که کتاب کالا نیست و نباید با آن مانند کالا رفتار و برایش بازاریابی کرد. حدود پانزده بیست سالی است که کارهای آیرا دیده شده است و به زبان‌های مختلف ترجمه می شود. رمان «شام» از آیرا  که مدتی پیش ترجمه‌اش را به پایان رسانده‌ام در ابتدا ترجمه انگلیسی از آن موجود نبود اما در حین ترجمه من، آن رمان به انگلیسی نیز منتشر شد که نشان از روز به روز بیشتر شناخته‌شدن این نویسنده در سطح جهان دارد. در ایران داستان کمی فرق می‌کند. نویسنده‌ها برای شناخته شدن باید از کانال‌های اتوریته‌دار عبور کنند. فوئنتس و مارکز و یوسا در ایران مهم‌تر از چیزی به نظر می‌آیند که در محافل ادبی موطن شان و آمریکای لاتین هستند. این کانالی معرفی‌شدن نویسنده‌‌ها را در سطوح گوناگون ادبیات دیده‌ایم، مثلا در یک دوره‌ای کارلوس کاستاندا می‌آید و بازار را قبضه می‌کند و بعد پائولو کوئلیو یا موراکامی یا پاموک و... بحث من خوب یا بد بودن این نویسنده‌ها نیست اما می‌توان بر شیوه‌ معرفی نویسندگان خرده گرفت و تا حدی هم علت را در کمبود نقد آثار مهم جست. شیوه شهرت یافتن آن‌ها قبل از رسیدن به تحلیل متن است و جایگاه نویسنده قبل از این فرآیند مشخص می‌شود. با این حال پیش‌بینی‌ام برای آیرا این است که در چند سال آینده بیشتر شناخته می‌شود. البته قبل از ترجمه‌های من هم  کتابی از آیرا به نام «چگونه راهبه شدم» با نام ترجمه انگلیسی آن یعنی «بستنی با طعم توت‌فرنگی» در ایران منتشر شده است.


شما از چه زبانی ترجمه می‌کنید؟
رمان «کنگره ادبیات» را که قدیمی‌تر است از انگلیسی ترجمه کردم اما «حلبی آباد» و «شام» را از زبان اسپانیایی ترجمه کرده‌ام.




خصوصیات نثر و نگارش آیرا چگونه است و به نظرتان می توان یک درون‌مایه مشترک برای آثارش در نظر گرفت یا خیر؟
متون آیرا از نظر مفهومی و محتوا بسیار متنوع است. از لحاظ  درون مایه مشترک هم باید بگویم که به نظرم آیرا نویسنده‌ای بسیار توانمند و کاردان است که می‌تواند سراغ هر موضوعی برود و به آن بپردازد. از نظر فحوای کلام همیشه یک موضوع اجتماعی را در کنار یک موضوع فرهنگی مطرح می‌کند. نقد طبقه متوسط در آثار او زیاد به چشم می‌خورد و همچنین نقد رفتارهای فرهنگی وارداتی. بررسی وضعیت اقتصادی شخصیت‌های مختلف داستان در آثار آیرا اغلب به چشم می‌خورد و تغییرات سیاسی و اجتماعی جهانی را نیز هوشمندانه در آثارش منظور می‌کند. رمان‌های او به لحاظ فرمی اغلب کوتاه است و زبانی ساده اما محکم دارد. اما در موقعیت‌های خاص سطح زبان آیرا تغییر می‌یابد و در جاهایی، به امر معنا و مفهوم متن، سطح زبان بالا می‌رود. آیرا در داستان‌هایش از روایت به زمان گذشته استفاده می‌کند نه مضارع. در بسیاری از آثارش راوی اول شخص است. گاه شخصیت‌هایی به اسم خودش در داستان‌هایش وجود دارد و در مصاحبه‌ای که با او درباره کتاب « بستنی با طعم توت‌فرنگی» انجام گرفت درباره شخصیتی که به نام سزار در کتاب وجود دارد گفته است: «من در آن کتاب هستم اما آن دختربچه‌ام». سزار آیرا برای جلب خواننده از تکنیک‌های مشروع ادبیات استفاده می‌کند تا مفهومی را که مدنظر دارد به خواننده منتقل کند. آیرا به خواننده باج نمی‌دهد و برای انتقال مفاهیم از صحنه‌های جنسی یا برانگیختن همزادپنداری ناخودآگاه در خواننده یا نوستالژی کمک نمی‌گیرد. ویژگی مشترک دیگر آثار آیرا وجود یک اتفاق عظیم یا پایان جهانی است و از این لحاظ تأثیر آثار برجسته‌ ادبیات کلاسیک را در او می‌توان یافت. مثلا در رمان «شام»،‌ مرده‌هایی که زنده می‌شوند و به شهر حمله می‌کنند، در رمان «حلبی‌آباد» با طوفان و بارانی عظیم و در «کنگره ادبیات» با کرم‌های غول‌پیکری مواجه می‌شویم که نویسنده با استفاده از آن‌ها سعی در انتقال مفاهیم مد نظر خود دارد.


 
 


 

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 8
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • مهدی یوسفی ۱۸:۴۴ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۶
    مترجمی هستند با نثری بی‌روح. بیش از ده کتاب ترحمه کرده‌اند اما انتخاب های‌شان هویتی ندارد الحق.
    • اتابک ۰۴:۱۱ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۷
      مترجم پیش‌ از آن که نظر شما را لایق پاسخ بداند گفته: سراغ نویسنده‌های «هویت‌دار» کانالیزه بروید و وقت‌تان را با نثر «بی‌روح» این مترجم هدر ندهید کتاب‌های خوش‌رنگ بر ویترین مجتمع‌های تجاری با انبوه نام‌های متنوع مترجمان‌شان انتظار شما را می‌کشند.
    • مهدي ۱۸:۴۷ - ۱۳۹۷/۰۵/۲۸
      من متن كتاب «كنگره ادبيات» را همين تازگي ها تمام كردم. به نظرم ونداد جليلي، مثل احسان نوروزي (مترجم كتاب در راه، نوشته جك كرواك) يكي از اميدهاي آينده ترجمه در ايران است. ترجمه «كنگره ادبيات» در عين پيچيدگي جملات كه مشخص است در متن اصلي هم به همين صورت بوده، بسيار بسيار روان است. مترجم به نظر من بر خلاف كم لطفي بعضي دوستان در نظراتي كه در بالا ثبت شده، نه فقط به زبان مبدا، كه به زبان مقصد هم تسلط داشته و فارسي ايشان نشان از مطالعه بالاي شان در زبان فارسي دارد. آقاي جليلي خسته نباشيد، اميدوارم باز هم آيرا را با ترجمه شما بخوانيم.
  • سورنا ۱۴:۲۰ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۷
    انتخابهای جناب جلیلی خاص و کم مخاطب هستند و البته فارسیشان هم بسیار ضعیف است. عجیب است که این حجم کتاب از این مترجم ناموفق منتشر میکند.
    • علی ۱۲:۲۹ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۲
      من واقعا از شما تعجب می‌کنم، من چهار کتاب تا به حال از این مترجم خواند‌ه‌ام و هر چهارتا اینقدر متن روانی داشته و برایم جذاب بوده که تا وقتی تمام نشده‌اند کنارشان نذاشته‌ام. شاید بهتر باشد گاهی سلیقه‌‌ی شخصی را عمومیت ندهیم. تا آنجایی که من می‌دانم چنتا از ترجمه ها هم به چاپ دوم و سوم هم رسیده‌اند
  • یک کمی اسپانیایی دان ۰۲:۱۶ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۸
    نام این مترجم کافی‌ست کتاب را نخرم. رد گم! فاجعه در ترجمه‌ی نام رد پا. همه آثار هم، مطنطن و شاعرانه ترجمه می‌شوند.
  • سیما ۱۶:۱۸ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۱
    من یک کار از همین سزار آیرا خریدم و نتوانستم بخوانم. یکی هم از کارپانتیه به نام تعقیب که واقعا خسته کننده بود. یعنی ادبیات آمریکای لاتین اینقدر ملال آور شده؟

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها