جورج ساندرز، نویسنده آمریکایی برنده جایزه بوکر شخصیت محبوب این روزهای مجلات مختلف خارجی است. نویسنده آمریکایی، که برای نوشتن داستانهای کوتاه در دنیا معروف بود، کمتر از دو ماه پیش برای نخستین رمان خود تحت عنوان «لینکلن در باردو» برنده جایزه بوکر شد. مصاحبه جدید جورج ساندرز درباره موضوعات مختلفی چون تنها رمان وی و همچنین وضعیت آمریکا را در این مطلب میخوانیم.
ساندرز در دانشگاه مهندسی، ژئوفیزیک خوانده است و از پیشزمینه ادبی برخوردار نبود که همین کار را برای او سخت میکرد. خود وی میگوید: «شرایط من درست مانند کسی است که تاکنون کریکت بازی نکرده، اما وقتی در زمین بازی قرار میگیرد راهی برای بازی کردن مییابد. روند یادگیری طولانی اما امکانپذیر است.»
داستان «لینکلن در باردو» از روز 22 فوریه سال 1862 آغاز میشود و آبراهام لینکلن سر قبر پسرش نشسته و خواننده توسط چند صدای مختلف به سفری در «باردو» دعوت میشود. «باردو» اصطلاحی است که در بودائیسم به عنوان مکانی بین مرگ و زندگی دوباره به کار میرود.
جدا از داستان، تکنیکهای ادبی این کتاب بسیار عجیب است و تخیل نویسندگان و حتی داوران من بوکر را به چالش کشید. تقریباً همه داستان به شکل دیالوگ و گفتوگو روایت میشود و از روشهای سنتی فاصله میگیرد. خود ساندرز در این باره میگوید: «همیشه بر جنبه احساسی داستانم تمرکز میکنم و این خود داستان است که برای فرم و سبک خود تصمیم میگیرد. هر آنچه قدرت احساسی داستان را بهتر نشان دهد فرم صحیح داستان من خواهد بود.»
هنگام نگارش داستان «لینکلن در باردو» و پس از انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور آمریکا به خبرنگاران گفته بود: «نمیخواهم درباره حماقتهای ترامپ سخن بگویم اما معتقدم بسیاری در این کشور با او مشکلی ندارند و ما باید به یاد داشته باشیم این دسته از افراد نیز از حقوق مساوی با معترضین برخوردارند و نباید مورد قضاوت قرار گیرند. بسیاری از معترضین فکر میکنند کسانی که با ترامپ مشکلی ندارند از شعور سیاسی برخودار نیستند. این موضوع حقیقت ندارد. همه انسانها از حقوق مساوی برخوردارند. ما شایستگی اعتراض به کسانی که نظری متفاوت از ما دارند را نداریم. اخیراً بر روی کتابی درباره «آبراهام لینکلن» کار میکنم و به این نتیجه رسیدم که آمریکا راه بسیاری تا دموکراسی دارد.»
«لینکلن بین مرگ و زندگی دوباره» رمان قابلاحترامی است و پیش از موفقیت جورج ساندرز در جایزه بوکر 2017 میلادی نیز مورد تأیید منتقدین و صاحبنظران قرار گرفته بود. ساندرز این روزها چنان درگیر مراسم مختلف است که گرفتن مصاحبه حضوری از او بسیار سخت است. اما ساندرز چنان باشخصیت و مهربان است که به سؤالهای مجله استار2 از طریق ایمیل پاسخ داد، که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم؛
- دریافت جایزه بوکر چه تغییری در شما و کارتان ایجاد میکند؟
همیشه سعی میکنم از اتفاقات اطرافم برای نوشتن استفاده کنم و مهم نیست این اتفاقات منفی باشند یا مثبت. امیدوارم اتفاق خوب بوکر برای «لینکلن در باردو» موجب اتفاقی بهتر در کتاب بعدیام شود.
- رمان شما صداهای مختلفی را در خود جای داده است؛ به طوری که میتوان از آن به شکل سریالی در توئیتر رونمایی کرد و خللی در معنای آن ایجاد نشود. وقتی در حال نگارش کتاب بودید به حضور آن در شبکههای اجتماعی هم فکر کردید؟
در حقیقت بله! نوشتن کتاب را در دهه 90 میلادی و هنگامی که تازه چت کردن رواج پیدا کرده بود، شروع کردم. از نوشتن قسمتهای مختلف به شکل متفرقه و نه پیوسته لذت میبردم و استفاده از آن در شبکههای اجتماعی را نیز تصور کرده بودم.
- «لینکلن در باردو» مانند کتب شعر است و شبیه داستانی بلند نیست. نظر شما چیست؟
از شنیدن چنین ایدهای واقعاً خوشحال میشوم. نیکولای گوگول رمانِ خود، «نفوس مرده» را کتاب شعر میدانست. هر کتاب به روشهای مختلفی با خواننده ارتباط برقرار میکند. صداها و فرم داستان گاهی مهمتر از قصه هستند.
- آیا معتقدید آگاهی انسان ورای طول عمر جسم ادامه مییابد؟
بله. چنین عقیدهای دارم. همه مذاهب بر ادامه زندگی انسان پس از مرگ تأکید دارند. هنوز اطلاعی از دنیای پس از مرگ به صورت تجربی نداریم، اما اگر چنین عقیدهای داشته باشیم زندگی بامعناتر و پربارتر میشود.
- مدیتیشن چه نقشی در زندگی شما به عنوان یک نویسنده دارد؟
از نظر من مدیتیشن و نویسندگی دارای یک معنا و مفهوم هستند. وقتی مینویسم از اتفاقاتی بهره میگیرم که قبلا دیده یا تجربه کردهام. فقط در هنگام نوشتن تلاش میکنم از بیرون به ماجراها نگاه کنم. من معتقدم دلیل زندگی به تفکر و مدیتیشن ارتباط زیادی دارد. در هر لحظه از زندگی باید به این موضوع فکر کنیم که این اتفاق چه معنای خاصی در زندگی دارد! نه اینکه هر بار به خود یا دیگران بگوییم «بله خوب میدانم یا خوب میفهمم!» تفکر بیشتر درباره مسائل زندگی به من کمک میکند دست به قلم ببرم.
- این روزها بسیاری از افراد به موضوع جنگهای داخلی آمریکا در قرن نوزدهم میپردازند و این به نظر، کنایهای به تاریخ آمریکا میآید. به عقیده شما موضوعی حل نشده در تاریخ آمریکا وجود دارد؟
جنگهای داخلی هیچوقت به پایان نرسید. بردهها آزاد شدند اما هیچ کس دستمزدی برای کارهای سنگینی که انجام دادند، نپرداخت. هنوز هم عقیده برتری سفید به سیاه در جامعه ما ادامه دارد. شاید به همین دلیل است که پرونده این ماجرا هنوز بسته نشده است.
- شما رمانی درباره آبراهام لینکلن نوشتید و سپس درباره ترامپ در مجله «نیویورکتایمز» مطلبی نگاشتید. دو رئیسجمهور با دو دیدگاه و حتی جایگاه متفاوت در جامعه! آیا مطالعه تاریخ به شما دیدگاهی متفاوت درباره شرایط کنونی داده است؟
بله. نخستین چیزی که از مطالعه تاریخ آموختم این است که آمریکا همیشه مکانی غیرقابلکنترل و عجیب بوده است. از طرف دیگر دریافتم بهترین خصایص رهبر خوب، سخاوت روح و کنجکاوی واقعی است و لینکلن دارای هر دو بود.
- شما در دانشگاه ژئوفیزیک خواندهاید. آیا این موضوع در نوشتههای شما تأثیرگزار است؟
خواندن ژئوفیزیک سبب شد در کارم دقت بالایی به خرج دهم. در ژئوفیزیک انجام کار نصفهکاره معنایی ندارد و به نتیجه نخواهد رسید. نوشتن نیز همینطور است. اگر 300 بار نوشتهای را بازنویسی کنید و خوب نباشد باید بار دیگر شروع به نوشتن کنید تا به نتیجه دلخواه برسید.
کار کردن در رشته ژئوفیزیک سبب شد به آسیا سفر کنم؛ آن هم در برههای از زندگی که قبل از آن از کشور خودم خارج نشده بودم. این موضوع تأثیر بزرگی در زندگی من به جا گذاشت و سبب شد در مقیاسی بزرگتر به مسائل انسان نگاه کنم. این اتفاق بسیار بزرگ بود، زیرا برخلاف آنچه شبکههای اجتماعی این روزها به ما نشان میدهند و مردم را مخالف یا خشن جلوه میدهند با سفر کردن دریافتم همه مردم دنیا خوشقلب هستند و دوست دارند خوب و شاد باشند. در جوانی عقاید خام زیادی درباره مسائل سیاسی و اخلاقی داشتم و سفر کردن موجب تغییر این عقاید سادهانگارانه شد.
- در حال حاضر چه کتابی میخوانید؟
این هفته قرار است مصاحبهای با جو بایدن،معاون رئیسجمهور پیشین ایالات متحده انجام دهم. به همین دلیل در حال خواندن کتاب خاطرات بایدن تحت عنوان «به من قول بده، بابا» هستم. البته به تازگی خواندن کتاب «تاریخچه مفیدی از عقاید نژادپرستانه در آمریکا» نوشته ابرام فِندی را تمام کردم که بسیار خوب و جامع بود.
نظر شما