در ابتدا درباره لزوم وجود جایزهای مانند پروین اعتصامی که به طور اختصاصی به ادبیات زنان میپردازد صحبت کنیم و همچنین به بحث درباره ضرورت ادامه چنین جوایزی بپردازیم. برای شروع از خانم منیژه آرمین، داور هشتمین دوره جایزه پروین اعتصامی میخواهیم که نظراتشان را بیان کنند و به ترتیب نظرات داور دیگر و برگزیده دور قبل این جایزه را میشنویم.
منیژه آرمین: من فکر میکنم که بعد از 8 دوره اجرای جایزه پروین لازم است این جایزه و روندی که داشته آسیبشناسی شود. متاسفانه باید اشاره کنم و بگویم که آئیننامه این جایزه فقط به نحوه اجرا پرداخته در حالی که اهداف جایزه اصلا مشخص نشده است. وقتی جایزهای به اسم یک فرد مشخص است طبعا مفهوم و هدفی را باید به دنبال خود داشته باشد و به همین دلیل است که اصرار دارم یک آسیبشناسی برای پیداکردن نقاط ضعف و قوت این جایزه لازم است.
نه به تفکیک جنیسیتی
مریم برادران: حدود سال 80 بود که جایزه پروین تعریف شد و آن زمان این جایزه موضوعیت بیشتری نسبت به امروز داشت. توجه به زنان در آن دوره در عرصه حمایت معنیدارتر به نظر میرسید. بهطور طبیعی هر زمانی الزاماتی را میطلبد که بستگی به زمینه ایجاد آن دارد و لازم نیست که یک امر دائمی باشد. اینکه الان این حمایت و تفکیک جنسیتی معنادار است یا خیر باید با تامل و بسیار کارشناسانه مورد بحث قرار گیرد. گاهی اوقات ممکن است این حمایت ضربهزننده باشد و این تفکیکها گاهی اوقات آسیبرسان میشود. حتی لازم است آئیننامهای برای ادامه این جایزه نیز ارائه داد یا آن را بازبینی کرد تا در نهایت تصمیم صحیحی اتخاذ شود. در حال حاضر در جایزههای دیگر و در کارگاههای داستان نیز حقوق پررنگ زنان نویسنده را شاهد هستیم و نیاز آن چنانی به یک حمایت ویژه در حوزه زنان احساس نمیشود.
پس دلیل بهوجود آمدن جایزه پروین صرفا حمایت از نویسندگان زن بوده است؟
مریم برادران: بله. حمایتی بوده است تا زنان تشویق به نوشتن شوند و همچنین عرصهای باشد برای توجه به آثار تولید شده توسط آنان. در سال 80 این توجه و حمایت نیاز بود.
به نظر شما این جایزه تاثیری هم در راستای اهداف برگزاری آن داشت؟
مریم برادران: جایزه باعث یک اتفاق و جریان نمیشود. آن هم جایزههای ما که بیشتر ریالی است و پیامدهای شخصی برای نویسنده به همراه دارد. به دلیل اینکه پیگیریهای لازم پس از اهدای جوایز صورت نمیگیرد این جوایز پیامد آنچنانی ندارد و اتفاقی که باید نمیافتد.
منظورتان از پیگیری چیست؟
مریم برادران: هیچ اثری حتی اگر برگزیده شود صددرصد نیست اما باید برای آن جلسات نقد و معرفی بهصورت صحیح انجام شود. این فعالیتها میتواند باعث بهوجود آمدن جریان و اتفاقات خوبی برای اثر شود. درست مانند آن چیزی که در جهان و در راستای جوایز ادبی رخ میدهد.
اما جایزه جلال آل احمد باعث شد اتفاقات خوبی برای کتاب نسیم مرعشی بیفتد.
مریم برادران: جایزه باعث چنین اتفاقاتی نشد. متولی جایزه کاری انجام نمیدهد و این نهادها و جریانهای پیرامونی و گاهی فعالیتهای ناشران باعث این اتفاقات میشود. من در جایزه دفاعمقدس و جلال هم تجربه داوری دارم و یکی از بحثهایی که همیشه در انتهای مسابقات مطرح میکنم این است که خوب که چی؟ یک نفر را برگزیده کنیم و حتی یک جلسه نقد هم برای معرفی کتابش برگزار نکنیم و حتی داوران نیز نظرات خود را بیان نکنند که چرا آن کتاب را انتخاب کردهاند؟! یکی از مسائلی که داریم این است که تنها به معرفی برگزیده اکتفا نکنیم و برای خوانده شدن آن نیز پیگیریهای لازم را انجام بدهیم. اما ما این وظایف دنبالهدار را رها میکنیم. یک اثر را تنها معرفیکردن کار ناقصی است و باعث میشود جایزه رسالت نداشته باشد.
قهرمانی در پارالمپیک ادبی!
الهام فلاح: من در تکمیل صحبتهای خانم آرمین درباره اهداف جایزه و همچنین درباره صحبتهای خانم برادران درباره دهه 80 و الزاماتی که در برگزاری این جایزه وجود داشت صحبت میکنم. در مصاحبهای که قبلا انجام دادم و هیچوقت منتشر نشد عرض کرده بودم که با احترام به تمام عزیزانی که در مسابقات پارالمپیک شرکت میکنند حس برندهشدن در مسابقه پروین برای من مانند قهرمانشدن در مسابقات پارالمپیک است. مردم قهرمان المپیک را میشناسند اما قهرمان پارالمپیک را نه. این جوایز در فضای امروز که نویسندگان زن فعالتر از گذشته هستند معکوس عمل میکنند. در هر جایزهای که امروزه انجام میشود زنان سهمی چه به لحاظ کیفی و کمی از آن خود دارند و دیده میشوند. در ادامه درباره اهداف جایزه و کارکردهای آن باید بگویم آیا صرف دادن یک هدیه نقدی به منی که کتابم برنده شده کفایت میکند؟ این روزها بر روی تحقیق بر موضوعی هستم با این عنوان که جوایز چه کارکردی دارند. من مخالفم با این نظر که جایزه باعث جریانسازی برای کتاب نسیم مرعشی شد. چون کتاب دیگری هم مشترک با این جایزه برگزیده شد اما هنوز به چاپ چهارم هم نرسیده حتی کتاب خود من هم روی چاپ دوم متوقف شده است.
چه پیشنهادی دارید؟
الهام فلاح: به نظر من بهتر است بودجه مالی که برای این جایزه تخصیص دادهاند تقلیل یابد و آن را صرف تبیلغات، حمایت و معرفی اثر کنند. یک نکته دیگر هم درباره جایزه اورنج طلایی بگویم که معادل جایزه پروین است اما این جایزه هیچگاه زنانی را که بهطور مثال ده رمان داشتهاند و با نشرهای بزرگ کار کردهاند با کسانی که نوقلم هستند در یک ترازو قرار نمیدهد. این جایزه یک جایزه برای نویسندگان نوقلم است و از کسانی حمایت میکند که با ناشران گمنام کار کردهاند. اما اینجا بسیاری از نویسندگانی که اثر شاخص دارند و حتی تجربه داوری و برندهشدن در دیگر جوایز ادبی را دارند نیز در این سیکل قرار میگیرند.
اشاره شد به اینکه برخی از نشرها اسمشان تعمدا در جوایز و فهرست نامزدها و برگزیدهها وجود دارد به نظر شما بهعنوان داور این موضوع تا چه حد صحت دارد؟
منیژه آرمین: من فکر نمیکنم این مساله تعمدی باشد. این برنامهریزی از قبل وجود ندارد تا برخی ناشران در فهرست باشند. من شخصا بهعنوان یک آدم فرهنگی از نبودن اطلاعات درباره تمام کتابهایی که چاپ میشود رنج میبرم. بحث من سر این نیست که چرا فلان نشر بهخصوص در فهرست وجود دارد بلکه سوال اساسی من این است که چرا نشر گمنامی که ممکن است در گوشه شهرستانی باشد و کتاب خوبی منتشر کرده باشد در این فهرست جای ندارد و نباید مطرح شود. فکر میکنم نه تنها درباره این جایزه بلکه جوایز خصوصی هم تنها به محدودهای از کتابها دسترسی دارند و این مسئله یک نقص عمومی است و اینکه فلان سردبیر هم آقای خبوشان را نمیشناسد دلیلش عدم احاطه ایشان به ادبیات داستانی روز است. بارها شده از نشریهای با من مصاحبه میکنند و مصاحبهکننده حتی یکی از کتابهای مرا هم نخوانده است.
الهام فلاح: حتی اگر از او بپرسیم دوره قبل هم برگزیده چه کسی بوده آن را هم بلد نیست و تنها جوابی که میدهد نام نسیم مرعشی است و اسم محمد رضا بایرامی را کنارش نمیآورد که او هم برنده جایزه جلال است. همانطور که اسم خبوشان را کنار اسم مریم جهانی نمیآورد.
ناشران گمنام، بازندگان اصلی جوایز ادبی
منیژه آرمین: از نظر فرهنگی ما رنج بزرگی داریم مطبوعات و مجلات ما اطلاعاتی درباره برنامههایی که اجرا میشود ندارند و علاوه بر این متاسفانه این دو شقه و چند شقهشدن مملکت به فرهنگ ما در هنر و ادبیات لطمه میزند. این بدبختی فرهنگی تاوان سختی دارد. نمیشود که ما با روی کار آمدن این دولت یک جور فکر کنیم و با روی کارآمدن دولت دیگری طوری دیگری. این مساله عامل بازدارنده رشد ادبیات ما شده و ما را از جهانی شدن نیز بازمیدارد. در نهایت نمیتوانیم با کتابهایی روبهرو شویم که جهانی فکر میکنند.
اینکه میگویید کتابهای ناشران گمنام و شهرستانی دیده نشدهاند یعنی در داوری جایزه پروین هم این کتابها مغفول ماندهاند؟
منیژه آرمین: آنگونه که شایسته است و باید بعید میدانم به آنها پرداخته شده باشد.
الهام فلاح: کتابهای مانند «رازهای سانتیمتری» و «بازار خوبان» هم جایزه جلال بردهاند اما چون نشر نگاه نشر بیشتر برای کتابهای دیوان شاعران معاصر بیشتر سرمایهگذاری میکند و به ادبیات داستانی معاصر لااقل در پخش پررنگ نیست، این کارها دیده نشده و هنوز روی چاپ اول ماندهاند.
نزول کیفیت داستانها نسبت به دوره هفتم
منیژه آرمین: البته تجدید چاپ کتاب دلیل بر خوب بودن اثر نیست در تمام دنیا هم وضع به همین منوال است. ادبیات بازاری تیراژهای میلیونی دارد و کتابی هم هست که نوبل برده است و فروش آنچنانی نداشته. من نقد و تبلیغات را برای معرفی اثر قبول دارم اما تجدید چاپهای کتاب دلیل بر خوب بودن آن نیست. در داوری هشتمین دوره جایزه پروین به نکتهای رسیدم که هیچوقت خوشایندمان نبود کمیت داستانها خوب بود اما کیفیت داستانها به نسبت دوره هفتم که خود من نیز تجربه داوری در آن را داشتم نزول پیدا کرده بود. متاسفانه رگههای از ابتذال را در برخی از آثار زنان نویسنده دیدم. حدود 30 اثر پس از پالایش اولیه برای داوری به دست ما رسید و ما داورها آنها را خواندیم.
کارهای بهتری در این دوسال نوشته شده که در این 5 نامزد نهایی وجود نداشت و به هرحال شفافسازی هم نشده بود. به نظر میرسد کارهای خوبی در این دو سال وارد بازار کتاب شد اما هیچ یک از آنها را در این فهرست 5تایی ندیدیم.
منیژه آرمین: یکی از مشکلاتی که در این جایزه وجود داشت نگاه مردانهای بود که بر انتخابها سایه انداخت. متاسفانه همانگونه که زن را به عنوان موجودی برای سرگرمی میبینند به زنان نویسنده هم به همان چشم نگاه میکنند. زنانی که باید برای تفنن و سرگرمی چیزهایی در حد رمانهای عاشقانه یا درامهای خانوادگی بنویسند و در سطح حرکت کنند. یکی از کمبودهای آثار رسیده به این جایزه نبودن دیدگاههای سیاسی و اجتماعی در شخصیتهای داستانی بود. بیشتر شخصیتها کلیشهای و نمایانگر یک زن آرمانی یا زیبا که بدون داشتن خصیصه دیگری تمام مردان را مجذوب خودش میکرد، بود و حرکت داستانی تنها این مساله را دنبال میکرد. مثلث عشقی موضوع پیش پا افتادهای است که متاسفانه در دوره هشتم سایه خودش را انداخته بود و من به وضوح آن را دیدم.
سایه تفکر مردانه بر سر جایزه پروین اعتصامی
منظورتان این است آن نگاهی که مردان به زنان نویسنده داشتهاند در آثار زنان نویسنده تسری پیدا کرده است؟
منیژه آرمین: فکر میکنم سایه تفکر نازل مردانه نسبت به زنان که در طول تاریخ وجود داشته در هشتمین دوره جایزه پروین حضور داشت و من آن را نمیپسندم. چون ادبیات امروز حداقل در حوزه هنری آن از ویژگیهایی برخوردار است از جمله جامعیت. یعنی رمان با توجه به این همه اطلاعاتی که امروزه وجود دارد نوشتنش به سبک رومن رولان مقبول نمیافتد. چون آدمهای امروز تفکر محدودهای را نمیپسندند و از انواع آن همین ادبیات آشپزخانهای است. البته منظورم حضور فیزیکی نیست و منظورم دنبالهرویی از نوعی تفکر و نگاهی است که در هشتمین دوره این جایزه وجود داشت. البته اتفاق خوب این است که امسال هیچ اثری برگزیده نشد و در بخش ادبیات داستانی تنها یک شایسته تقدیر داشتیم.
بنیاد ادبیات داستانی دو جایزه جلال و پروین را برگزار میکند و در این دو سال شاهد هستیم که در کمال تعجب برنده جایزه جلال حتی کاندیدای جایزه پروین نیز نمیشود.
مریم برادران: بله چون طبق سیاستهای جدید کسی که یکبار جایزه گرفته از جایزه دیگر کنار گذاشته میشود.
منیژه آرمین: رمان خانم فلاح که در دوره قبلی برگزیده شد واقعا یک رمان بود زوایا، زمان و مکان داشت و شخصیتها دارای ابعاد مختلف بودند. حرکاتشان کند نبود اما درباره این دوره و اثر شایسته تقدیر آن و حتی درباره 5 نامزدی که بهعنوان فهرست نهایی اعلام شدند معتقد بودم که ما ملزم به انتخاب 5 اثر نیستیم و حتی الزامی برای معرفی برگزیده هم نداریم. نکته مثبت این است که در حوزه داستان کوتاه به کتابهای خوبی برخوردیم. بهترین بخش
از کتابهایی که به بنیاد رسیده بود مجموعه داستانها بهتر بودند. البته اثری هم در بین رمانها بود که به دلایل سیاسی نتوانست به فهرست 5 نامزد نهایی راه پیدا کند و لازم است دوباره این نکته را یادآوری کنم که هیچکدام آنها انطباق محتوا بر ساختار را نداشتند.
پای لنگ داوری جوایز ادبی
مریم برادران: در کل فرایند داوریها اشکال اساسی دارد. دو تا سه ماه زمان داریم برای خواندن و انتخاب از میان حجم بالایی از داستانها و طبعا کار سختی پیش رو داریم. در صورتی که باید یک فرایند مداوم طراحی شود و ما دو سال وقت داشته باشیم کتابها را به مرور مطالعه و نقد کنیم و همچنین دبیرخانه ثابتی وجود داشته باشد و در آن زمان است که نتایج از اعتبار بالایی برخوردار میشود. البته من و بقیه داوران نهایت سعی خودمان را کردیم تا داوری به بهترین شکل ممکن انجام شود اما به هرحال همواره این نگرانی در ما وجود داشت که نکند کتابی بوده که از چشم ما پنهان مانده است. در کل فرآیند داوری نیازمند یک بازنگری اساسی است تا پیامدهای خوبی داشته باشد و ما باید جایزه را نقطه اوجی ببینیم که میتواند ادامه داشته باشد و به چیزهای بهتری ختم شود.
منیژه آرمین: وقتی جایزهای به نام شخص خاصی است باید ویژگیهای خاصی هم برای آن در نظر گرفت من معتقدم جایزه پروین اعتصامی روی کانسپت خاصی تکیه کند. من موافق نوشتن انواع کتابها هستم. اما مشکل اینجاست که وقتی ما به کتابی جایزه میدهیم به آن تعهد داریم و همچنین وقتی جایزهای به نام پروین است باید آن شخصیت حکیم چند بعدی و بینش عمیقی که پروین اعتصامی نسبت به کل هستی داشت و همچنین اشراف او به مسائل فردی و اجتماعی را در اثری که انتخاب میشود، ببینیم. بنابراین ما باید برای جایزه پروین تعریف بگذاریم و آن زمان است که میتوانیم ادعا کنیم که این جایزه باید بماند. باید جایزه معناگرا باشد و اگر بار معنایی داشته باشد ارزش حفظ و ادامه هم دارد.
مریم برادران: جوایز در عین تعدد باید معنادار باشند. مثلا جایزهای برای نوقلمان و کار اولیها برگزار شد البته این مساله مورد ارزیابی داوران در جوایز قرار میگیرند تا جایزهای مانند پروین معنادارتر برگزار شود.
جوایزی که جریانساز نمیشود
در تمام سالهایی که جوایز ادبی برگزار شده مشکل ما همین بوده است. متوجه نمیشویم اگر کتابی جایزه پروین یا جلال را گرفت با عوض شدن هیات داوران تیپ جوایزی که داده میشود چرا این همه دچار تفاوت میشود و به نظر میرسد این رفتارها و اتفاقات مخاطب را گیج میکند.
مریم برادران: به همین دلیل است که جوایزمان جریانساز نمیشود.
الهام فلاح: تنها جایزهای که دارای خط مشی مشخصی است جایزه حبیب غنیپور است و وقتی میشنویم فلان کتاب برگزیده این جایزه شده مطمئنیم که این کتاب یا درباره جنگ است یا انقلاب. من در جدولی که برای ادوار مختلف جوایز بنیاد آماده میکردم به این نتیجه رسیدم که در دورههای مختلف تغییر عقیدههای فاحشی وجود داشته و نتیجه این میشود که مخاطب اطمینانش را نسبت به جوایز ادبی و آثار منتخباش از دست میدهد.
مریم برادران: البته من نقدی به این نظر دارم. جایزهای که دیدگاه داورها البته با شاخص موردنظر اثر داشته باشد اتفاق خوبی است و این تنوع نوید میدهد که انگار ما از ایدئولوژی خط سیر ثابت همیشگی جدا شدهایم اما باید المانهای خاص و قالب خاصی برای جایزه وجود داشته باشد تا در نهایت تنوع باعث شود که ما یک کشکول از ادبیات خوب به جامعهمان معرفی کنیم.
الهام فلاح: وقتی بیوگرافی پروین را میخوانیم متوجه میشویم که او در زندگی خود زن جسور و آوانگاردی بوده است و از کتاب برگزیده جایزه انتظار میرود که مضمون آن کتاب در راستای اندیشه پروین باشد. ولی متاسفانه اندیشه مردسالاری که زن را به حاشیه میراند بازهم در جایزهای که مختص خانمهاست خودش را نشان میدهد.
مریم برادران: به نظرم ما کمی فارغ از واقعیت حرف میزنیم. دنیای ادبیات برخواسته از جامعه است به نظر من جامعه ما اینقدر رشد نکرده که تا به این نوع ادبیات برسیم. زنان ما هنوز در حیطههای سیاسی و اجتماعی ورود نکردهاند و توقع ما از ادبیات هنوز در واقعیت به وجود نیامده است.
الهام فلاح: من بهعنوان نویسندهای که هم مادر هستم و هم زندگی خانوادگی خود را دارم معتقدم که در ابتدای کار همان ارتکاب به عمل نوشتن یعنی شکست تابوهای زنانه.
تفکری که به بلوغ نمیرسد
مریم برادران: این نقطه شروع است. در کارهای نویسندگی بیشتر تب نوشتن وجود دارد و بسیاری از هنرجوها به این کارگاههای میروند تا در مسابقهای برنده شوند. ما با قلمروی عجیب و غریبی در ادبیات مانند کنکور مواجهه شدهایم که باید آسیبشناسی شود. ما هنوز زنانی که عمیق ببینند و قلمشان به آن پختگی رسیده باشد کمتر داریم. درست است رگههایی از این چیزها را بهخصوص در داستان کوتاه میبینیم ولی هنوز آنقدر پخته نیست تا قابل برگزیدهشدن باشد. یک جور پختگی اجتماعی و بسترهای دیگری غیر از نوشتن باید وجود داشته باشد و به نظرم پشتوانه نوشتن تفکر است. این تفکر به حد بلوغش نرسیده و در بخش زنان کمتر دیده میشود. ما نیاز به فرصتسازیهای داریم که بتوانیم ادبیات خوبی ایجاد کنیم و بگوییم کسی مانند پروین پشت این جایزه است. چون پروین از اجتماع خود با پشتوانه خانوادگی خاص خودش ایجاد شده است. جامعه ما باید به رشد و فهم ارزش ادبیات برسد. ما ادبیات را بهعنوان چیزی باید ببینیم که تفکر خودمان را در آن بریزیم. بهطور مثال در غرب روی روایتپژوهی بسیار کار شده است روایت، پژوهشی به زبان ادبیات است و خواننده بیشتری دارد و به این شکل است که ادبیات وارد زندگی مردم میشود. بحث لذت متن هم همینجاست که مطرح میشود.
لذت متن بسیار مهم است بعید نیست که آکادمی نوبل در سالهای آتی به متنی از علم فیزیک جایزه بدهد همان طور که به مستند جایزه داد.
مریم برادران: رسیدن به این مساله فهم و زمینه خاصی نیاز دارد همپایی علم و ادبیات میتوان گستره دید ایجاد کند. تفکیکی بودن بیش از حد به ما آسیبزده و میزند. خودی و غیرخودی در بحثهای ادبی و علمی ما را یک قدم به عقب میراند.
خانم فلاح شما بهعنوان نویسندهای که آثار ادبیات معاصر را در این دو سال دنبال کردهاید سطح داستان و رمان را در آثار زنان نویسنده تا چه حدی میبینید و تا چه حد با نظر داوران موافق هستید؟
ادبیات زنان همچنان در اسارت مثلث عشقی
الهام فلاح: مسلما من آن دو هزار اثری را که داوران خواندهاند، نخواندهام و ممکن است خیلی از آثار از زیر دستم در رفته باشد. مسالهای که من به آن قائلم این است که چاپ کتاب در کشور ما با توجه به فقدان آژانسی واسط بین ناشر و مولف بسیار راحت شده است و مولف با ناشر بهطور مستقیم وارد معامله و مذاکره میشود. ناخودآگاه دبیر نشر با قدرتی نامحدود مواجه میشود که این قدرت فساد میآورد و در نهایت به تولید آثاری بیکیفیت و نازل ختم میشود. متاسفانه وقتی یک کتاب از یک نویسنده چاپ میشود یک توهم خداییانگاری طرف را میگیرد و نمیداند که باید در کنار نوشتن متن علمی بخواند و به تاریخ اشراف داشته باشد. کشور ما به لحاظ تاریخ و سیاست بستر مناسبی برای روایت و داستانگویی است و نمیتوان تنها به رابطه زن و مرد و مثلث عشقی پرداخت. این مسائل باید در ادبیات ما شناسانده شود اما متاسفانه ناشران به دلیل فروش بیشتر تمایل به انتشار آثار نازل دارند. تفکر و مطالعه روی بستر تاریخی ـ اجتماعی جامعه مدنی ما بهشدت پایین است حجم انتشار کتابها هم مساله دیگری است ناشران نباید با اثر شخصی برخورد کنند و باید اهداف فکری خاصی داشته باشند. اما متاسفانه این اتفاق نمیافتد و مسالهایست که به شدت آسیبزننده است.
در کارگاههای نویسندگی ما همواره از چگونه نوشتن بحث شده اما هیچ کلاسی نداشتیم که تفکر و اندیشیدن را یاد بدهند. بهترین کتابهای منتشره در حوزه علوم انسانی تیراژ بیشتری از 200 نسخه ندارد در حالی که این کتابها منبع بسیار مهمی برای یک نویسنده هستند نویسنده ما یاد نگرفته که باید پژوهش کند. تنها تجربه کردن اتفاق و حادثه مهم نیست و مانند این است که در قطاری نشسته باشیم و تنها منظرهها را نگاه کنیم. تجربه زیستی منهای پژوهش معنایی ندارد و دغدغهمند نیست در نهایت هم نویسنده را به شخصیتپردازی و تعلیق درستی نمیرساند. شاهکارهای دنیا در کارگاههای داستان نوشته نشدهاند. قدرت داستایوفسکی در نوشتن از وضعیتی است که خودش تجربه کرده مانند چیزی که در «قمارباز» رخ میدهد. در «جنایات و مکافات» شک و یقینی که نسبت به هستی دارد از اثر او یک شاهکار میسازد. آنجاست که ادبیات به مثابه تفکر فلسفی میشود در این صورت است که میتوان از ادبیات پیشبینی کرد که بشر به چه سمت و سویی میرود. درست است که هر اتاقی میتواند مرکز جهان باشد ولی من در میان نویسندگان کسی که برای نوشتنش پژوهش کند کم دیدهام پژوهشام از یک طرح پرسش و دغدغه خاصی بیاید و این مساله هم در ادبیات زنان است هم مردان.
الهام فلاح: در صحبتی که چند وقت پیش با مجید قیصری داشتم عنوان شد که بعضی با ننوشتن حرفشان را میزنند البته راحتطلبی نویسندگان به ادبیات لطمه فراوان زده است و بعضی بر این باورند که تنها اسباب و وسایل نوشتن کاغذ و قلم و کیبورد است.
مریم برادران: برای تحقق این امر سیاستگذاریهای خاصی لازم است که قسمتی از آن برعهده جوایز و قسمتی هم برعهده انجمنهای فعال ادبی است تا برای واردکردن تاریخ ادبیات جهتگیری انجام و خطوط فکری هدایت شود. چراکه این مساله به شدت نیازمند هدایت است.
با این وضع وجود هم به نظر میرسد انجمنها کارکردی ندارند و صرفا یک کار فرمالیته است...
برادران: به همین دلیل است که فرهنگ و تمدن فرهنگی در ادبیات ما بسیار کم است با وجود تنوع و فرهنگ بالایی که در تهران داریم اما ادبیات حاضر ما این کاستیها را دارد و باید برای آن فکری کرد. البته کنکاش بر اصالتهای اقوام مختلف خطرهای خود را دارد و ترس از ورود به این حیطهها هم همیشه وجود داشته است.
عبور از خط قرمز به چه قیمتی؟!
بحث آخر ما درباره کتاب «بگذار تروا بسوزد» نوشته آناهیتا آروان است که در بخش ادبیات داستانی شایسته تقدیر شده . چه خصوصیاتی در این کتاب وجود داشت که از نظر شما توانست شایسته تقدیر شود؟
منیژه آرمین: من شخصا این کتاب را شایسته تقدیر نمیدانم! البته که این کتاب نثر خوبی دارد و خوشخوان است اما در ساختار آن چند عیب اساسی وجود دارد. در رمان مرسوم نیست که متن سخنرانی شعر و چیزهایی از این دست بهطور کامل آورده شود اما ما در این کتاب به بخشی برمیخوریم که نویسنده یک شعر را بهطور کامل در میانه داستان خود آورده است و همچنین در صفحه 31 به پاراگرافی مانند خطابه برمیخوریم که نوعی مقدمهچینی برای شخصیتپردازی است. پایان داستان هم به اصطلاح خیلی هندی میشود و موضوع و نثر داستانی آن را به شدت نازل کرده است. البته با شخصیت اصلی داستان همزادپنداری کردهام اما موضوع این کتاب مثلث عشقی است که بسیار تکراری و دم دستی است در آخر هم پیام خاصی ندارد و طرح داستان هم بهشدت دچار مشکل است. مثلا دوست برادر شخصیت اصلی میخواهد با زن داستان همسفر شود تا به او ثابت کند مردی که عاشقش است، لیاقت علاقه او را ندارد اما در حقیقت او این مسافرت را برای این ترتیب داده تا عشق و علاقه خود را به این زن ابراز کند. این مساله را هم مورد توجه قرار بدهیم که مرد مذکور متاهل است. در نهایت هم زن به این نتیجه میرسد که کسی که عاشقش بوده مردی هوسباز و خوشگذران است و در نهایت این کتابی نیست که باید تقدیر بشود. ما باید به دلیل محکمی به خط قرمزها رد بشویم اما در این کتاب این اتفاق نمیافتد همینطور چرایی و منطق داستان هم در نیامده و کنشهای داستانی بدون منطق است. البته شخصیتها باورپذیرند و رمان اثر خوشخوانی است اما اینکه کتابی برای نماینده دوسالانه پروین باشد، نیست. اگر قرار باشد کتاب مسالهداری را معرفی کنیم چرا نباید «شهرهای گمشده» نوشته آیدا مرادی را مطرح کنیم؟ هر دوی این کتابها خط قرمزها را رد کردهاند و البته «شهرهای گمشده» رمانی امروزی است و «بگذار تروا بسوزد» داستان بلندی است که از خط قرمزهای جامعه ما عبور میکند بدون اینکه موضوع حادی در آن مطرح بشود. من همیشه این سئوال برایم مطرح است که تعلیق برای چیست. تعلیق وسیلهای است برای مطرح کردن چیزی اما در این کتاب تعلیق برای تعلیق است در ضمن به هیچ موضوع سیاسی و اجتماعی خاصی در این کتاب اشاره نشده و نویسنده به آوردن ملغمههایی از دنیای روشنفکری بسنده کرده است. من کتاب «زمان زوال» از شهره احدیت را کتاب بهتری میدانم.
جای خالی اصالت و خانواده در ادبیات داستانی
مریم برادران: من هم نظرات شخصی خودم را درباره این کتاب بیان میکنم. به نظرم از ویژگیهای خاص این کتاب درگیریای است که با مخاطب ایجاد میکند فرهنگی که در این کتاب جاری است غیرواقعی نیست و بهواقع وجود دارد. اصالت خانوادگی، وفاداری و نگاه آن به عشق چیز کمیابی است که در آثار دیگر زیاد نمیبینیم. حرمتهای خانوادگی و پایبندی به عشق از موضوعاتی است که به خوبی در این اثر نشان داده شده است. روابط صمیمانه، ارتباطات معنادار در حریمهای خاص تعریف شده در بعضی از خانوادهها وجود دارد که در این کتاب به آنها اشاره شده البته کاستیهایی که در این کتاب وجود دارد بر ساختار و محتوا اثر گذاشته و باعث شده این اثر نه بهعنوان برگزیده بلکه شایسته تقدیر شود.
اینکه این کتاب از سوی بنیاد ادبیات داستانی منتشر شده شائبهای برای دیگران به وجود نمیآورد که بنیاد در حقیقت به خودش جایزه داده؟
مریم برادران: داوران به این مسئله توجهی نداشتند البته اگر بنیاد را بهعنوان یکی از پالایشکنندگان بدانیم میتوانیم آن را یک نقطه قوت به حساب آورد که در حقیقت کاری که انجام داده به این صورت محک خورده است.
اختتامیه جایزه ادبی یا ختم انعام!
الهام فلاح: من در انتها از شکل برگزاری اختتامیه بهعنوان یک نویسنده زن انتقاد میکنم. این جایزه به دلیل جنسیتی بودنش یک پای لنگ داشت و مکان برگزاری آن هم به شدت آن را تنزل داد. با تمام احترامی که به رهبر انقلاب و خانواده او قائل هستیم مکان برگزاری این جایزه ابداع بسیار بیمعنایی بود و بر این مسئله صحه گذاشتند که ادبیات زنان مانند سفره ختم انعام و چیزهایی شبیه آن است.
منیژه آرمین: این دقیقا آن مسالهای را بازگو میکند که در ابتدا گفتم و آن همان نگاه مردانهای است که به زنان داستاننویس وجود دارد و دیدگاهی است که در آن هیچ جامعیت سیاسی و اجتماعی راه ندارد.
الهام فلاح: به شکل برگزاری مراسم اختتامه اعتراض و انتقاد دارم. اگر من به جای دوره قبل در این دوره کاندید میشدم و مطلع میشدم که چگونه قرار است برگزار شود، در مراسم شرکت نمیکردم. اما برگزاری جایزه به این شکل هم وجهه این جایزه را پایین آورد هم وجهه مکان را. البته من چون خودم برگزیده این جایزه هستم همیشه به من پیشنهاد شده که از آن انتقاد نکنم اما به هرحال این نکتهای بود که دلم میخواست به آن اشاره کنم.
و جمعبندی پایانی...
منیژه آرمین: ادبیات زنانه و مردانه ندارد. نویسندگان موجوداتی دوجنسی هستند و برای نوشتن باید مثل هر دو جنس فکر کنند. نگاه جامع به کلیت زندگی است که در ادبیات اهمیت دارد حیطه ادبیات به قدری وسیع و دارای لایههای پنهان است که زن و مرد نمیشناسد و محدودنگری و جنایی بودن نمیپسندد. من به عنوان کسی که نیم قرن است فعالیت ادبی دارم فکر میکنم باید تمام فعالیتهای فرهنگی خودمان را یک بازنگری اساسی کنیم.
مریم برادران: امیدوارم همه ما به آن سطحی از تفکر برسیم که تنها به مخاطبان خودمان فکر نکنیم و یک پله جلوتر برویم و جهانی بشویم.
الهام فلاح: میتوان با تدابیر درستتر نتایج بهتری گرفت و قدرتتر این مسیر را ادامه داد.
نظرات