یکشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۱:۳۸
داستان کوتاه خوراک مطبوعات است/ سطح مطالبات رمان‌خوان‌ها پائین است

مژده دقیقی، مترجم آثار نویسندگانی مانند آلیس مونرو، جومپا لاهیری و هشام مطر، معتقد است: مخاطبان داستان کوتاه فرهیخته‌تر از خوانندگان رمان هستند و خیلی بیشتر از آنها، تحمل نوآوری در فرم و زبان را دارند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اصفهان - الهام شهیدان: مژده دقیقی مترجم آثار نویسندگانی مانند آلیس مونرو و جومپا لاهیری که برای رونمایی از کتاب ترجمه‌ای جدیدش «روایت بازگشت» نوشته «هشام مطر» به شهرکتاب اصفهان آمده بود، در میزگردی با حضور علی خدایی و سیاوش گلشیری به تفصیل درباره ترجمه و آداب آن و شیوه شخصی خود در ترجمه سخن گفت. دقیقی، دانش آموخته رشته علوم سیاسی از دانشگاه شهید بهشتی است و پس از تحصیل، مدتی به عنوان روزنامه‌نگار در مطبوعات کار می‌کرد.

متن پرسش‌های این دو داستان‌نویس و پاسخ‌های این مترجم درباره هنر ترجمه ادبی را در ادامه می‌خوانید:

علی خدایی: خانم دقیقی شما از چه سالی شروع به ترجمه کردید و زبان انگلیسی شما پیشرفت کرد؟

مژده دقیقی: من فعالیت خودم را با مطبوعات آغاز کردم. کار مطبوعاتی را بسیار دوست داشتم و در شاخه ادبی مطبوعات شروع به فعالیت کردم و از همان طریق وارد ترجمه کتاب شدم. هیچ زمانی خودم را بی‌نیاز از کار در مطبوعات ندیدم و گمان می‌کنم که مسیر خوبی بود که من از آن وارد این حوزه شوم. دوره‌های ویرایش را با زنده‌یاد آقای نجفی گذراندم که من همیشه مدیون ایشان هستم و راه‌های زیادی را به روی من باز کردند. پس از آن با اساتید دیگر آشنا شدم و سال‌ها ویرایش کردم. با آقای ارباب شیرانی خیلی کار کردم و از ایشان بسیار آموختم. ویرایش را به صورت حرفه‌ای انجام می‌دادم که کار بسیار وقت‌گیری بود و بیشتر به صورت ویرایش مقابله‌ای در کارهای ترجمه شده بود. بعد رفته، رفته ویرایش را کنار گذاشتم و تمایل پیدا کردم که تمام وقت ترجمه کنم. چرا که تا قبل از آن هم ترجمه انجام می‌دادم اما بسیار کم.

خدایی: نخستن کتابی که ترجمه کردید، چه کتابی بود؟

دقیقی: در همان دوره‌های ویرایش، کتابی را به صورت مشترک با احمد کسائی‌پور ترجمه کردیم به نام هنر ویرایش؛ این اولین کتابی بود که منتشر شد. آقای زهرایی در نشر کارنامه قبول کردند که این کار چاپ شود و مصاحبه‌ای بود با یک ویراستار آمریکایی که در آن شرح می‌داد که ویراستار چه نقشی در به وجود آوردن نویسنده‌ها و آثار مهم داستانی دارد. خیلی استقبال شد از این کتاب و این برای من که تازه کار بودم، اتفاق مهمی بود.

سیاوش گلشیری: اتفاقی که در ترجمه داستان کوتاه افتاده، این است با ترجمه‌های خانم دقیقی، آقای اخوت، آقای کوثری و...، آشنایی ما با سیر تکوینی داستان کوتاه‌نویسی دنیا بیشتر شده است. خانم دقیقی با انتخاب مجموعه داستان‌هایی که از دهه 90 میلادی به این سو کار کردند، توانستند گزیده‌هایی را انتخاب و ترجمه کنند که کمک می‌کند تا ما با زبان و ادبیان امروز دنیا آشنا شویم؛ کتاب‌هایی مثل «اینجا همه آدم‌ها این جوری‌اند»، «مشقت‌های عشق»، «معامله پرسود»، «خانواده مصنوعی» و... و کتاب آخر یعنی «کیک عروسی». می‌خواهم بپرسم شیوه‌های انتخاب این داستان‌ها چگونه بوده است؟ تا چه حد فرم دخیل بوده و تا چه حد مضمون و یا سلیقه شخصی؟

دقیقی: علاقه من به داستان کوتاه به همان کار مطبوعاتی برمی‌گردد. داستان کوتاه خوراک مطبوعات است و در همه دنیا محل مناسب برای پرورش داستان کوتاه، مطبوعات است. من همیشه به دنبال پیدا کردن داستان کوتاهِ خوب بوده‌ام. به تدریج گنجینه‌ای برای من فراهم شد و نویسنده‌های جدیدتری را شناختم و احساس کردم که در آن زمان از یک سری نویسنده تکراری مدام داستان‌هایی ترجمه می‌شود و از یک دوره‌ای جلوتر نمی‌رویم، انگار که از نویسنده‌های جدیدتر می‌ترسیدیم و از نویسندگان شناخته شده دور باشیم.

اولین مجموعه‌ای که من به این صورت جمع‌آوری کردم، «اینجا همه آدم‌ها اینجوری‌اند» بود که اکثر نویسنده‌های آن ناشناخته بودند و هنگامی که به انتشارات نیلوفر این پیشنهاد را دادم، ریسک کردند و این پیشنهاد را پذیرفتند. با وجودی که آن زمان من مترجم شناخته شده‌ای نبودم، از این مجموعه استقبال خوبی شد و هنوز هم در موردی بعضی داستان‌های آن صحبت می‌شود. کم کم تشخیص دادم که بعضی نویسنده‌ها، مجموعه‌ها و ویراستارها به جریان فکری من نزدیک‌تر هستند و اگر دنبال این اسامی بروم، به داستان‌های خوبی خواهم رسید. سلیقه شخصی من خیلی در انتخاب داستان‌ها تاثیرگذار است و بیش از همه روی شّم خودم پیش رفته‌ام.

خدایی: در کارنامه شما چند کتاب کارآگاهی از شرلوک هولمز هست. چه شد که به سمت ترجمه آنها رفتید؟

دقیقی: به پیشنهاد ناشر این کارها را خواندم و هم از لحاظ مضمونی و هم از چالشی که در ترجمه زبانی آن ایجاد می‌شد، برایم جذاب بود. فکر نمی‌کردم که یک داستان پلیسی اینقدر من را جذب کند تا جایی که گاهی در میانه ترجمه از شدت هیجان داستان را ادامه می‌دادم تا ببینم که معما چگونه حل می‌شود و ترجمه را رها می‌کردم. من از این سری، شش کتاب به تناوب ترجمه کردم که کار بسیار سنگینی بود.

خدایی: به علت زبان قدیمی که در این آثار استفاده شده پیدا کردن معانی کلمات و ترجمه این متن‌ها سخت نبود؟

دقیقی: هر ترجمه‌ای زبان خود و دشواری‌های خاص خودش را دارد. داستانی که زبان امروزی است، به نسبت ماجراهای شرلوک هولمز لزوماً کار کمتری نمی‌برد. ترجمه کارهای کلاسیک نیازمند منابع جداگانه و همچنین اطلاعاتی است که باید گشت و پیدایشان کرد. خوشبختانه از ماجراهای هولمز، ویراستی توسط انتشارات آکسفورد منتشر شده بود که پانوشت‌های توضیحی خیلی خوبی داشت. تنها با فرهنگ لغت کار پیش نمی‌رفت چرا که اصطلاحاتی داشت که برای یک انگلیسی زبان هم از نظر فرهنگی دیگر مشمول گذشت زمان شده است. در این میان آقای کریم امامی هم به من بسیار کمک کردند چرا که قبلاً چهار کتاب از هولمز را ترجمه کرده بودند و منابع خوبی به من معرفی کردند. یا در نمونه‌ای دیگر که به همکاری برای ترجمه‌ای از ویرجینیا ولف کمک می‌کردم، دیگر چنین ویراستی که پانوشت داشته باشد، نبود و این کار ما را سخت می‌کرد.
 

گلشیری: در این مجموعه‌ها ما با انتخاب‌هایی مواجه می‌شویم که نویسنده یک جریان خیلی ظریف مثل عشق، گسست و یا جدایی را در لایه‌های زیرین داستان پیش می‌برد. آیا شما بر همین اساس قصه‌ها را انتخاب می‌کنید که از لحاظ مضمونی به روزمرگی نزدیک است و سیر تحول شخصیت در آن نمایان باشد؟

دقیقی: چیزی که در داستان برای من جذاب است آدم‌ها هستند نه رویدادها. رویدادها بهانه‌هایی هستند که آدم‌ها شناخته شوند و در آن‌ها خصوصیات خود و یا اطرافیان‌مان را ببینیم و از این طریق با آن‌ها همذات‌پنداری کنیم. روابط آدم‌ها و لایه‌های شخصیتی آنها و در نتیجه نویسندگانی که اینگونه دقیق می‌شوند روی شخصیت‌ها، یرای من جذاب هستند.

خدایی: در مقدمه کتاب «عدالت در پرانتز» از «ایزاک بابل»، شما به مقایسه او با کافکا می‌پردازید. چرا تاکنون از کافکا ترجمه نکرده‌اید؟

دقیقی: بابل و کافکا از زبان‌هایی غیر از انگلیسی هستند، منتها از کافکا ترجمه‌های زیادی انجام شده بود ولی زمانی که من به سراغ ترجمه این اثر رفتن تازه فروپاشی شوروی صورت گرفته بود و یک سال بعد نوشته‌های بابل جمع آوری شد و به انگلیسی به چاپ رسید. هنگامی که ایزاک بابل را در جوانی از بین بردند، نوشته‌های او هم از میان رفت. من احساس کردم که معرفی کردن چنین نویسنده‌ای می‌تواند جذاب باشد و من از میان داستان‌های او انتخاب کردم و این مجموعه ترجمه شد. من کمتر از زبان دوم ترجمه کرده‌ام تنها آثار نویسندگانی را که دوست داشته‌ام، ترجمه کرده‌ام مانند همین بابل و دیگری سینگر.

خدایی: از شباهت‌های داستان کوتاه ایرانی و خارجی بگویید.

دقیقی: داستان کوتاه‌های امروز فارسی خیلی از لحاظ مضمونی و شخصیت‌پردازی‌ها و پرداختن به جزئیات‌شان به داستان امروز انگلیسی زبان نزدیک است. کلیت داستان‌های ما از حادثه محوری دور شده‌اند.

گلشیری: من مجموعه «کیک عروسی» را به نسبت مجموعه‌های قبلی متفاوت می‌بینم مثل داستان خانم اوتسوکا، چه از لحاظ فرم داستان‌ها و چه استعاری بودن و یا مضامین سیاسی.

دقیقی: برای نمونه در مورد داستان «یک روز به بطالت گذشت» خانم جولی اوتسوکا که در داستان‌های دیگرش هم خیلی علاقه‌مند به استفاده از فرم‌های متفاوت است، از قالب‌های سنتی داستانگویی بیرون می‌آید و خیلی هم موفق بوده است. در همین داستان هم با وجود توجه به مادری که آلزایمر دارد، اما با پس زمینه جنگ و مهاجرت مواجه هستیم.

گلشیری: احساس می‌کنم که در بعضی از داستان‌ها لحن شخصیت‌ها نزدیک به هم می‌شود. در مورد لحن شخصیت‌ها بگویید؟

دقیقی: من امیدوارم که بتوانم تمایز در لحن‌های مختلف را ایجاد کنم اما شاید در مواردی هم موفق نشده باشم. سعی می‌کنم با توجه به متن در دیالوگ‌ها به خصوص لحن شخصیت را ایحاد کنم.

خدایی: در کارگاه‌های ترجمه به چه مواردی اشاره می‌کنید؟

دقیقی: در ترجمه ادبی بیشتر به سطوح مختلف زبان اشاره کردیم و اینکه هر گاه به سراغ ترجمه داستانی می‌رویم، چه سطحی از زبان را باید اختیار کنیم و چه ظرایف و تفاوت‌هایی در میان این سطوح وجود دارد.

خدایی: شما در زبان انگلیسی چطور خودتان را به روز نگه می‌دارید؟

دقیقی: این کار خیلی مشکل است چرا که در کشورهای مختلف، فرهنگ‌های مختلف تفاوت‌هایی وجود دارد؛ باید در آن محیط باشید تا متوجه شوید. فیلم دیدن می‌تواند کمک کند. گاهی هم فرهنگ لغت و اینترنت هم راهگشا نیستند و باید کتاب یا تاریخ بخوانیم.

خدایی: انگلیسی قاره امریکا با انگلیسی اروپایی و یا مهاجرانی که به انگلیسی می‌نویسند، متفاوت است. با این تفاوت‌ها چه می‌کنید؟

دقیقی: به هر حال هر کدام از آنها مسائلی را مطرح می‌کنند که اگر مترجم آنها را نشناسد، ممکن است اشتباه کند و اگر بشناسد، خیلی بهتر متوجه داستان می‌شود. این‌ها می‌تواند آداب و رسوم، تاریخ و یا موقعیت جغرافیایی باشد. فضای مجازی کمک بسیار زیادی به این مساله می‌کند. داستان کوتاه در آمریکا تنوع بسیار زیادی دارد و یکی از مراکز داستان کوتاه نشریات آمریکایی هستند؛ در آنجا خیلی داستان کوتاه پر و بال گرفته است. داستان کوتاه خواننده خاص خودش را دارد و احساس می‌کنم که فرهیخته‌تر از خواننده رمان است و تیپ دیگری از آدم‌ها مخاطب داستان کوتاه هستند. جمع خیلی کوچکی از علاقه‌مندان به ادبیات، خواننده داستان کوتاه هستند که لزوماً همه کسانی که رمان می‌خوانند، به سمت داستان کوتاه نمی‌آیند و با داستان‌های کوتاه امروزی فرم‌گرا ارتباط برقرار نمی‌کنند، به همین خاطر احساس می‌کنم مخاطب داستان کوتاه تحمل نوآوری در فرم و زبان را خیلی بیشتر دارد و خواننده رمان انتظارات محدودتری دارد. 

گلشیری: کمی هم در مورد تم داستان‌های آلیس مونرو در مجموعه «فرار» بگویید؟

دقیقی: این کتاب مونرو شاید تنها کتابی باشد که به صورت کامل ترجمه کردم، داستانی را کنار نگذاشتم و گرفتار سانسور هم نشد. موردی که در داستان‌گویی مونرو برای من جذاب است و هر چه جلوتر رفت، بیشتر و بهتر شد، این بود که یک حادثه رویی داریم و یک جریان عظیم در زیر لایه داستان در حال حرکت کردن است، وقتی که داستان را تمام می‌کنید آن حادثه چندان اهمیتی ندارد اما جریان زیرین میان آدمها شما را رها نمی‌کند.

گلشیری: با سانسور چگونه مواجهه‌ای دارید؟

دقیقی: اگر ببینم داستانی به لحاظ مضمونی از سد سانسور نمی‌گذرد و من ناگزیر به تغییر مضمونی در آن باشم، اصلاً به سمت ترجمه آن نمی‌روم اما در سایر مواقع هیچ چیزی را در ترجمه سانسور نمی‌کنم چون به تجربه ثابت شده که من موقعی که سانسور می‌کنم، زیر دست ممیز موارد دیگری سانسور می‌شود و من دو برابر ضرر می‌کنم. بیشتر موارد سانسور، زبانی و موردی در حد یک کلمه یا جمله است.

خدایی: تا به حال به سمت ترجمه متن غیر داستانی رفته‌اید؟

دقیقی: کتاب «روایت بازگشت» اثر هشام مطر که اخیراً منتشر شده، زندگینامه است اما من در همین زندگینامه هم ساختی داستانی می‌بینم. بر اساس ماجرایی واقعی اما با ساختاری داستانی جلو رفته و تعلیق دارد. من در زمینه ویرایش ترجمه داشتم از جمله «هنر ویرایش» و یک کار گروهی انجام دادیم به نام «ویرایش از زبان ویراستاران» که خیلی حجیم بود که به صورت مقاله مقاله است از ویراستارهای بزرگ آمریکایی، یک سری مصاحبه از نویسندگان بزرگ ترجمه کردم که بیشتر آنها در جهان کتاب درآمد و بعد به صورت کتاب با عنوان «رویای نوشتن» به چاپ رسید.

به گزارش ایبنا، در پایان این نشست از کتاب «روایت بازگشت» نوشته هشام مطر نویسنده اهل لیبی و البته زاده نیویورك رونمایی شد که مژده دقیقی در این باره هم گفت: یادی می‌کنم از آقای نجفی ایشان می‌گفتتند که رعایت امانت در ترجمه به این معنا نیست که ما کلمه به کلمه تحت‌الفظی ترجمه کنیم ما باید از این منظر نگاه کنیم که این متن در زبان اصلی نوشته‌ای روان بوده و امانت ما به این صورت باشد که ما آن روانی متن را در ترجمه خودمان دربیاوریم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها