یکشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۷ - ۲۳:۴۴
داستان در کما

در این یادداشت قصد داریم این اثر را از دیدگاه ساختارگرایی و پساساختارگرایی مورد نقد قراردهیم.

خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)_سید محمد هادی موسوی: کتاب "سورمه سرا" جدیدترین اثر «رامبد خانلری» است که توسط نشر آگه به چاپ رسیده است. در این یادداشت قصد داریم این اثر را از دیدگاه ساختارگرایی و پساساختارگرایی مورد نقد قراردهیم.

جهت نقد و کالبدشکافی اثر، اولین سوالی که می بایست پاسخ داده شود این است که سورمه سرا، داستان بلند است یا رمان؟ اگر نظریات "باختین" را به عنوان مهم‌ترین نطریه در باب رمان مبنا قرار دهیم این کتاب، رمان محسوب نمی‌شود. روای و روایت یک‌جانبه­‌ای که پیش می­‌گیرد هرگونه «منطق گفت‌وگویی» را کنارمی­‌گذارد. همه‌چیز با روایت منحصر به فرد راوی بیان می‌شود حتی دیگر شخصیت‌ها نیز از دریچه روایت او ساخته و پرداخته می‌شوند. همچنین «چند آوایی» نیز با روایت تک‌گویی راوی، رنگ می‌بازد. هیچ ابزاری جز روایت راوی برای بررسی صحت ادعاها و ارزیابی شخصیت‌ها وجود ندارد. راوی، اجازه هیچ به هم‌ریختگی قراردادهای اجتماعی را و ظهور مفهوم «کارناوالیسم» را نیز نمی‌دهد. از این رو این اثر براساس دیدگاه باختین، رمان نیست. لذا به‌خاطر محتوا، حجم و عمق داستان‌های ارائه شده می‌بایست، اثر را «داستان بلند» در نظر گرفت.

راوی داستان، «اول شخص کنشگر» با «زاویه دید بیرونی» است لذا کانونی‌سازی آن مساوی با شخصیت است که به دلیل تغییرات کانونی، راوی تاحد زیادی غیر قابل اعتماد می‌شود.

ژانر داستان، «شگفت» و پاردایم روایت، «مدرن» است. تقریبا در تمام داستان، راوی نیز به صورت «شگفت راوی» (راوی مرده) روایت می‌کند اما در  فصل 10، راوی از حالت شگفت خارج می‌شود. سبک روایت در عمده اثر، «سوررئال» است. از این رو بر اساس ژانر و سبک روایت به نقد آن می‌پردازیم.

انتخاب راوی کاملا مطابق با پارادایم و سبک روایت است. راوی اول شخص غیرقابل اعتماد، به پیشبرد داستان کمک می‌کند. گرچه راوی در داستان‌های سوررئال معمولا به دلایلی(بیماری روانی، استعمال موادمخدر و یا مشکلات روحی) روایتی غیرقابل اعتماد دارند لکن راوی در سورمه‌سرا، مشکل خاصی ندارد. مرگ زن و فرزند او نیز ظاهرا مشکل روحی خاصی برای راوی ایجاد نکرده که روایت او را دچار تشکیک کند یا حداقل باید گفت، مشکل و وضعیت روحی راوی به‌خاطر فقدان زن و فرزند چندان ساخته و پرداخته نیست.
بهانه روایت، «تک‌گویی بیرونی» از ماجراهایی است که راوی برای یافتن نشانی از همسر مرحومش در «سورمه‌سرا» با آن‌ها مواجه می‌شود.

پیرنگ داستان، مطابق با پارادایم و سبک روایت پیش می‌رود. اکثر نیروهای تخریب گر، در یک فضای مالیخویایی و ذهنی، اقدام به دوگانه‌سازی و پیشبرد داستان می‌کنند و تقریبا هیچ تقابل عینی در داستان به وجود نمی‌آید و عمده تقابل‌ها، ذهنی و وهمی است. مطابق با اکثر داستان‌های سوررئال، ضدقهرمان یا نیروی تخریب‌گر عمده‌ای وجود ندارد و هرکدام از شخصیت‌ها، نقش تقریبا یکسانی در پیشبرد داستان ایفا می‌نمایند. تقابل‌های تاریخی پیر-جوان، زن-مرد، خیر-شر، شب-روز، عاقل، دیوانه و... در کمک به پیرنگ استفاده شده‌اند. در این میان، تقابل‌های ذهنی فرد با خودش که یکی از شاخص‌های داستان‌های مدرن است، درصد اندکی را به‌خود اختصاص می‌دهد. بهتر بود تقابل‌های ذهنی که در فصل‌های آخر بیشتر می‌شوند در فصل‌های ابتدایی نیز بیشتر به‌کار گرفته می‌شدند.

اصلی‌ترین مشکل پیرنگ، در فصل پایانی داستان و جایی است که راوی بعد از روایت سوررئال خود از کما خارج می‌شود. درحقیقت نویسنده با این کار، به بدترین شیوه ممکن، روایت سوررئال و جذاب خود را تبدیل به یک روایت رئالیستی می‌کند! اصلی‌ترین آسیب این مجموعه داستان در همین خروج از کما، نهفته است. گویی نویسنده به ذکاوت و فراست خواننده اعتمادی ندارد که تشخیص دهد راوی در فضای بین مرگ و زندگی در رفت و آمد است.

از منظر زمان‌بندی، زمان روایت «حال» و در راستای روایت‌های مدرن است. در حقیقت با توجه به شگفتی اتفاقات و فضای سوررئال داستان، چاره‌ای جز انتخاب زمان حال نیست. گرچه بهتر بود مقاطعی که فلش‌بک زده می‌شود به‌جای زمان گذشته، نیز به شیوه زمان حال روایت می­‌شد.
زمان‌بندی داستان نیز خوب است. تناسب خوبی بین ریتم و تمپو داستان وجود دارد که متناسب با پیرنگ است. لحظات حساس داستان مانند مواجهه با آبانه و هدیه نیز تمپو داستان افزایش می‌یابد. جملات کوتاه و با تمپو بالا، روایت را برعهده دارند که از این نظر مطابقت خوبی با محتوا دارند.

شخصیت‌سازی‌ها گرچه صرفا از زاویه دید راوی شکل گرفته اما بسیار خوب و متناسب با فضای داستان است. گرچه غالب شخصیت‌ها، کاریکاتورهایی از شخصیت‌های اثر "بوف کور" هستند لکن همین شخصیت‌ها در فضای داستان به‌خوبی ساخته می‌شوند. اما در شخصیت‌پردازی، به جز شخصیت «پیرمرد»، شخصیت دیگری پرداخته نمی‌شود.

موقعیت مکانی داستان، «دگر جا» و کاملا در راستای سبک و ژانر داستان انتخاب گردیده. گرچه تغییر مکان از سورمه‌سرا به بیمارستان به داستان ضربه وارد می‌کند لکن در مجموع از تغییر زمان و مکان بی‌جا پرهیز شده است.

از نقاط قوت داستان، توصیفات جذاب و بدیعی است که برای بیان احساسات و موقعیت‌های پیچیده استفاده شده است. همچنین فضاسازی‌های داستانی با جزیی‌نگری خاص داستان‌های شگفت و فضای سیاه و مالیخویایی سبک سوررئال هماهنگ است. توصیفات جذابی مثل "تابلو زنگ‌زده"، "شیر مشما پیچ‌شده" و غیره نیز بر جذابیت لحن داستانی افزوده است. گرچه در برخی موارد علاوه بر نشان دادن موقعیت و کنش داستانی، آن را نیز بیان می‌کند که بهتر بود فقط موقعیت و کنش نشان داده شود و از بیان خودداری می‌شد.

دیالوگ‌های داستانی، خوب، مختصر و در راستای پیشبرد پیرنگ است. اکثر دیالوگ‌ها، دینامیک و در جهت ارائه اطلاعات داستانی است. ارائه اطلاعات داستانی نیز هماهنگ با پیرنگ و به‌صورت تدریجی به خواننده ارائه می‌شود و از طرف دیگر هم به دلیل قوام پیرنگ، خللی در ارائه اطلاعات داستانی به‌وجود نمی‌آید. لذا دلالت‌مندی اثر، به جز بخش خارج‌شدن از کما، خوب و قابل هضم برای خواننده است.

نسبت توصیف به روایت، به سمت توصیف است که مطابق بامحتوا است. در داستان‌های مدرن و شگفت، بیش از آنکه روایت پیش برنده اثر باشد، توصیف استفاده می‌شود خصوصا که این داستان در فضای سوررئال و از دریچه راوی، روایت می‌شود.

از منظر روانشناسی و تعبیر رویا نیز این اثر قابل بررسی و توجه است. از آنجا که سبک سوررئال داستان با فضای تعبیر رویا همسانی دارد تلاش راوی برای «جابجایی» کردن "پیرمرد" بجای "دایی"، "آبانه" با "هدیه"، "زنِ سبقت" با "هدیه"، "سبقت" با "راوی" و مواردی از این دست می توان را مشاهده کرد. این چرخش و جایگشت‌ها بر جذابیت اثر افزوده است. در حقیقت راوی با جابجایی شخصیت‌ها، به یک مکانیسم دفاعی جهت تلقین زنده ماندن همسر و فرزند و تسکین خود متوسل می‌شود. در این راه برای جابجایی و همسر و فرزند از دست داده‌اش دست به «ادغام» یا استعاره نیز می زند. مثلا "هدیه" را با ترکیبی از "زنِ سبقت"، "ناخدا" و "آبانه" بازسازی می‌کند. یا "پیرمرد" را با ترکیبی از "دایی" (نماد مرد کامل راوی و احتمالا پدر هدیه)، و "سبقت" می‌سازد. این استفاده از ابزارهای روایی و روانشناسی کاملا در راستای سبک و پارادایم داستان است.

در مجموع و به‌عنوان جمع‌بندی می‌توان گفت وحدت ارگانیک بین عناصر فرم و روایت در این کتاب وجود دارد از این رو تاثیرگذاری خوبی بر مخاطب دارد.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۱۴:۵۰ - ۱۳۹۷/۰۴/۲۵
    رمانی بسیار ضعیف که خیلی زود لو میدهد داستانش را با پایانی سرهم بندی شده.
  • ۰۰:۱۲ - ۱۳۹۷/۰۴/۲۶
    رمانی بسیار شتابزده. وصله پینه شده و با موضوعی تکراری. حیف
  • تضاد ۰۱:۳۷ - ۱۳۹۸/۱۲/۰۱
    یعنی بخونم یا نه؟

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها