جمعه ۱۲ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۳:۵۲
زمانی که در آن کلاغ‌ها به جای اسب‌ها شیهه می‌کشند

ویدئو آرت «سرزمین سرخپوستی من» برگرفته از روایتی خطی است که تلاش دارد تا ترکیب واقعه‌ای ناگوار، حواس بشری و البته زیبایی شناسی را در قابی به صورت مشترک در ذهن مخاطب با آینه‌ای تمام نما نهادینه کند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)_کیارش وفایی:لزوم اهمیت به زاویای متعدد می‌تواند باعث شود تا دیدگاه بشری در جهت ترغیب به پیدا کردن پاسخ‌های ذهنی خود راهکاری مناسب را برگزیند. راهکاری که در آن بسیاری از مسائل مورد بررسی قرار می‌گیرد و حتی جایگاهی برای یقین داشتن به نوع چگونه زیستن را تعریف می‌دهد. حال ضرورت این پردازش تنها جزئی از کل است و نه تمام آنچه که باید دانست.

گاهی در روزگاری همه چیز به سوی تمدن‌های بی‌پایه و اساس عصر تکنولوژی سوق پیدا می‌کند باید حواسمان باشد پیرامون جوامع بشری چه عنوان‌هایی همچنان دارای اهمیت هستند که گاهی آنها را به فراموشی می‌سپاریم. حال باتوجه به اینکه ذوق بشری در راستای تامین خواسته‌ها و نیازهای امروزی تعریف می‌شود باید اشاره داشت دلیل این رویکرد بر چه مبنا می‌تواند ساختار قابل دفاعی را به خود بگیرد. لذا بازتاب اهمیت این موضوع در مولفه‌های فرهنگی با توجه به ارتباط مستقیم مخاطب با اثر می‌تواند تاثیرگذاری مثمرثمری را رقم بزند. البته دارا بودن این باور لازمه‌اش از یقینی شکل می‌گیرد که در راستای تشخیص نشانه‌گذاری‌های مناسب برای طرح مسئله و ارائه دادن راهکاری عملی پدید می‌آید.

بنابراین داشتن دغدغه اجتماعی اصلی‌ترین دلیل برای آن است که اثری در مدیوم‌های تصویری باید از آن پیروی کند. در واقع غریزه ساخت یک محصول فرهنگی و اشاره به خواسته‌های انسانی مضمونی است که می‌تواند بیانیه‌ای گویا برای دیدن و شنیدن باشد. حال تفاوتی ندارد که یک اثر با چه شکل و نوعی تولید شود، بلکه اهمیت این رویکرد در آن است که بتواند حس باورپذیری را برای مخاطب پیش آورد.


 باید اذعان داشت در جهان مدرن که هر روز ساختارش در چشم بر هم زدنی تغییر می‌کند باید کوشا بود رویدادهایی را به تصویر کشیده شود که ریشه در واقع‌گرایی و حیات بشری دارد. همچنین در راستای این تصمیم دارا بودن یک ساختار مشخص می‌تواند شاخص عملکرد را در مختصاتی کنش‌مند با دیدگاهی معین برای تنظیم شرایط فراهم آورد. لذا استفاده از تکنیک‌ها، سبک‌ها و انواع ترفندها به تنهایی کارساز نخواهد بود، زیرا در صورت نبود پردازشی درست فاقد اعتبار است.

ویدئو آرت «سرزمین سرخپوستی من» جزو آثاری به شمار می‌آید که حریم و محدوده مشخصی را برای خودش به دلیل باورپذیری مخاطب در نظر نگرفته است. بلکه کوشیده است تا با خلق فضایی مناسب در راستای بیان دیدگاه خود اهمیت موضوع موردنظر خود را مطرح کند. لذا لزوم نشانه‌گذاری در این بخش از ساختار اثر این قابلیت را پیش آورده تا زمینه‌ای برای ورود به موضوع مهیا و بسط دادن آن به ساختار رعایت شود. حال در راستای این تمهید و مدیوم باید به این نکته اشاره داشت تولید اثری با شاخص‌هایی که در آن داده‌های صوتی و تصویری جهت انتقال حس به مخاطب صورت می‌گیرد سوژه مهمترین مسئله است.

لذا باید اشاره داشت اثر موردنظر سعی دارد از ترکیب مقوله زمان، محیط و روبرو شدن مخاطب رخدادی را به تصویر بکشد که اهمیت سوژه دوچندان در یقین و باورها ته نشین شود. حال تفاوتی ندارد که مجموع آرا و نظرات چندبخش و چند دسته هستند بلکه در مقابل این کنش، درست هدفی است که فیلمساز قصد دارد به آن دست پیدا کند تا بداند رسالت خود را به درستی به پایان رسانده است.

ترکیب روایت و تکنولوژی تصویری در این اثر عنصری قابل توجه است. زیرا که قاب‌ تصاویر هر کدام به تنهایی بیانگر مفهومی خاص برای گفتن و واکاوی زمان در پیش آمدن اتفاق و یا پس از آن رخداد است. حال کارگردان اثر با دیدگاهی وطنی و درونی تلاش کرده است تا نگاهش را بر واقعه‌ای زلزله کرمانشاه که مصیبتی بزرگ در دوران معاصر میهن به شمار می‌آید متمرکز کرده و از آن نکاتی را بازگویی کند. او در اثرش بیشتر از آنکه دیالوگ و تصاویر خاص داشته باشد، رهایی را همراه با دردی پنهان از مردمان آن سرزمین که نشانه و نمادی از استقامت و تلاش هستند را در تصاویری گویا به عنوان ناظر ثبت و پیش روی مخاطب قرار می‌دهد. لذا باید یادآور شد این هدف بیشتر از آنکه در هم تنیدگی آرتیستیک داشته باشد، تحت تاثیر فضایی انسانی است. زاویه‌ای که مرز میان تکنیک و حس را به خوبی رعایت کرده تا بتواند هر قشر را با هر دیدگاهی مجاب کند که بشریت تا ابد اصلی‌ترین عنصر به شمار خواهد رفت.

قاب‌بندی‌های این ویدئو آرت نه نشانه از سینمای تجربی دارد و نه ادای سینمای حرفه‌ای را در قاب مستند یا داستانی از خود بروز می‌دهد. بلکه قاب‌بندی‌های اثر دستاوردی نوین در شیوه اجرایی است که تنها متعهد به سوژه و مفهوم موضوع بوده و خارج از کادر نخواهد رفت. الگوپذیری از آمبیانس‌های موجود از دیگر مزایایی است که در این اثر هم راستا بودن تصویر و صدا را مشخص می‌کند به طوری که مخاطب ترغیب به آن می‌شود تا موشکافانه تصاویری که حرف‌های زیادی برای گفتن دارد را دنبال کند. حال این اهمیت از آزادی بی‌حد و حصری است کارگردان نشأت می‌گیرد که جهان اثرش چه اندازه می‌تواند لامتنهی باشد.

ویدئو آرت «سرزمین سرخپوستی من» برگرفته از روایتی خطی است که تلاش دارد تا ترکیب واقعه‌ای ناگوار، حواس بشری و البته زیبایی شناسی را در قابی به صورت مشترک در ذهن مخاطب با آینه‌ای تمام نما نهادینه کند. اهمیتی که هر هنرمند باید نسبت به وقایع اطراف خود از آن جهت همدردی، همراهی و تبیین نوع دوستی به کار بگیرد.
 
    

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها