هادی ملکی، روانپزشک یادداشتی بر رمان «کمی مایل به سرخ» اثر فرشته نوبخت نوشته و برای انتشار در اختیار ایبنا قرار داده است.
به این ترتیب خواب طولانی شخصیت، از مفهوم واقعی و رئالیستی آن دور شده و تبدیل به موقعیتی نمادین گردیده است. پونه به این سوال اساسی در زندگی خود میپردازد که برای لذت بردن و گذر از این مسیر صعب چه باید کرد. جستوجوی او برای یافتن پاسخ، ناگزیر از بلعیدن زمان و تندادن به اوهامی است که او را در این گذر نمادین، یاری میکند.
نوبخت را میتوان یکی از تکنیکیترین نویسندههای عصر حاضر دانست که بیمحابا و به فراخور مضامینی که انتخاب میکند از تجربه سبکهای متنوع، بهره میجوید. «کمی مایل به سرخ» بازی غیرمعمولی با عنصر زمان است. پس از چند فصل، درمییابیم که سر رشته زمان از دست رفته است. روایتها چنان درهم پیچیده میشود که یافتن سر رشته، ناممکن میشود. بازی غیرمعمول نویسنده با عنصر زمان، اما پاشنه آشیل اثر تازهاش است. در حالیکه شخصیتپردازیها به شکلی، پازل نهایی را تکمیل میکنند و در آخر این زندگی است که با همه نیرو و بالاتر از همهچیز قرار میگیرد. یکی از شگردهای قابل تامل در رمان کمی مایل به سرخ، پایانبندی آن است. با وجود اینکه خرده روایتها غالبا به شکلی ناتمام به یکدیگر پیوند خوردهاند، اما با پایانی تقریبا بسته روبهرو هستیم که این تناقض در نگاهی فرمالیستی، موجب پدیدارشدن لایههایی متعدد در رمان میشود. در واقع نوبخت با بهره گرفتن از یک تکنیک روایی، شبیه آنچه در تئاتر به آن فاصلهگذاری گفته میشود، مخاطب را دعوت به تامل پیرامون چیستی حقایقی از زندگی مینماید که از شدت روزمره بودن و عادت شدگی، فراموش شدهاند. و عشق یکی از مهمترین این پدیدهها است.
فرشته نوبخت
مرگ امیر، رفتن علی و ترک خانه اجدادی، تحولات شغلی پونه و گذراندن دوران نقاهت بیماریاش و اتفاقاتی از این دست، او را و درواقع مخاطب را در برابر سوالاتی قرار میدهد که میتواند بخشی از وجود هر کدام ما باشد، چنانکه عشق بخش بزرگی از زندگی و طبیعت آن است. «کمی مایل به سرخ»، با وجود نثر روان و پختگی قلم نویسنده، رمان راحتخوانی نیست و خوانش آن نیازمند تامل و گاه بازگشتن به صفحات قبلی و دوبارهخوانی است و این نه امتیازی برای رمان است و نه ضعف آن، بلکه ویژگی سبکی اثر جدید فرشته نوبخت محسوب میشود.
نظر شما