چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۷ - ۱۴:۳۵
مثل خیام خودمان، نه دکتر فاستوس

شاپور جورکش، پژوهشگر و منتقد ادبی و از دوستان و شاگردان عبدالعلی دستغیب به مناسبت تولد دستغیب یادداشتی را در اختیار ایبنا قرار داده که در ادامه می‌خوانید.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)_شاپور جورکش: امروز که گروهی از دوست‌داران آقای عبدالعلی دستغیب در منزل ایشان، که به خانگاهی با در باز شبیه است، که روزانه هر کسی با زدن کوبه‌ای به در وارد می‌شود و بی‌آداب به گوش می‌نشیند، نمی‌دانم چندمین سالگرد تولد اوست. اما می‌دانم این مرد فرهنگ و ادب به شمار موهای پرپشت جوانی‌اش کتاب خوانده و حاصل سالیان دراز مطالعه را بی‌تکلف در اختیار خواهندگان‌اش _ هر که باشد_ نهاده. در دوران جنگ یک بار بهشان گفتم  مطلب شما فلان جا چاپ شده و بهمان جا نه؟ خیلی ساده گفتند چون دیدم هرچه برای آدینه و دنیای سخن  مطلب مجانی می‌فرستم چاپ نمی‌کنند. من هم فرستادم جایی که استقبال می‌کنند و حق مطلب را هم ادا می‌کنند.
 
سرگرمی‌ها و دلبستگی‌های استاد بسیار محدود و مشخص‌اند: کتاب، که عمر او را در خود کشیده و مجال جوانی و زندگی او را به انحصار درآورده است؛ اما خلاف دکتر فاستوس، دانشمندی که آخر عمر ،مایوس از سپری کردن سالیان زندگی‌اش که از هیچ لذت مادی و دنیوی، حتی زیبارویان نصیبی نبرده بود و در لحظه نوشیدن جام زهر  بود که مفیستافلیس سررسید و با او بر سر روح‌اش شرط‌بندی کرد، استاد چون کودکی شادمانه لحظه‌های خوب و بد زندگی را دردآشامی می‌کند و مثل خیام خودمان، مباداگوی سنگ و ستایای آن جام لطیف‌اند، و معلوم نیست گله‌مند از کوزه‌گر دهراند یا چراگوی  پرهیزگاری جوانی خویش.
محفل دوستان و شنوندگان دیگر وقت‌های او را از آن خود می‌کند.


خانواده‌ استاد درتهران هستند و خودشان که مدت‌ها به پایتخت کوچ کردند، الآن شیراز را به سکنی گزیده‌اند. می‌توانم به جرات بگویم دستغیب هرگز هیچ دلدادگی به هیچ چیز و هیچ‌کس نداشته و زندگی پرهیزگارانه و بی‌تکلف‌اش در سلامت کامل جسمی و روحی در مدارا گذشته. دفتر شعرهایی تالیف و ترجمه کرده و بعد به تشخیص خود، شعر را کنار گذاشته و کار خود را بر نقد بنا نهاده که زمینه فلسفی‌اش را از جوانی شالوده‌ریزی کرده است.
 
جشن تولد برای مردی که بیش از 50 کتاب در زمینه‌های تالیف و ترجمه، نقد و پژوهش دارد، که چاپ و بازچاپ هریک تولدی دیگرست، شاید مفهوم خاصی نداشته باشد؛ اما شور زندگانی و سرمستی و ذوق کودکانه برای او که مجال آزمودن لحظه‌های ناب شخصی را کمتر داشته، خود برای جوانان دلزده  امروز کتاب عبرتی است.
 
خواهر من حدود 50 سال پیش در دبیرستان مهرآیین شاگرد استاد بود و من روزهایی که می‌رفتم پی خواهرم، گاه پنهانکی پشت در کلاس آقای دستغیب گوش می‌ایستادم و شاید اولین آموزه‌های ادبی که در من شکل گرفت، همان‌جا بود.
بعدها در حلقه‌ی دوستان شیراز با بنیاد  چونمندنی‌پور، مسعود توفان و ... آقای دستغیب را بیشتر می‌دیدم که پیوسته، بی آنکه بر موضعی خاص پافشاری کند، اصولی را می‌گفت و می‌گذشت.
هنوز هم گاه فکر می‌کنم ادبیات و هنر برای او یک سرگرمی است نه یک آرمان، آنچنان‌که برای نسل دهه چهل و پنجاه بود. اما چه سرگرمی نابی که همه عمر جوانی او را به پیرسالی رساند.
با آن که دو بار کتابخانه‌ خود را بیرون فرستاد هنوز می‌بینیم که دوستان با بسته‌های هنگفت کتاب بر دوش و دست، همراهش راه می‌افتند و قفسه‌های تازه خریداری شده را از فلسفه، تاریخ، رمان، شعر و سفرنامه می‌انبارند.
 
بی‌تکلفی دستغیب در پخش دانش، رفتار او راهم دربر می‌گیرد. باورت نمی‌شود این آدم پرسال که ساعت‌ها راجع به مسایل گونه‌گون علم‌ورزی می‌کند و هیمنه‌ی گفتارش افسون‌کننده است، این همه خاکسار و بی‌ادعا رویاروی هر جوانه‌ای، تنها چشم و گوش بشود و ساعت‌ها پای صحبت نسل نو بنشیند. راز ماندگاری دستغیب هم جز مطالعات بروز، شاید همین باشد که جوانان را به‌ حق جدی می‌گیرد.

ذهن دستغیب بر نقد گشوده است و  نکته بسیار زیبای رفتار او در این است که گه‌گاه خود را دستمایه طنز می‌کند و چه بسا که می‌گوید من در فلان قضیه اشتباه کردم.
به نظرم ریچارد، منتقد نقدنو هست که می‌گوید هر کس بخواهد روی نکته خاصی به جد بایستد، روزی فرو می‌افتد و دستغیب این طنازی با خود را و این خاکساری را پیش از این در شیراز در وجود افرادی چون سیداحمد حجتی آزموده است.
 
آنچه برای من انگیزه این را داشت که بعداز مدتی دوباره به دیدار استاد بروم، این بود که گوشه و کنار می‌شنیدم بزرگان محافل شیراز نسبت به ایشان گلایه دارند که چرا در نقد خود نسبت به حافظ کم لطفی روا داشته. از آن‌جا که در نقل بزرگان مایه غیرت و تعصبی سنت‌مدار را حس می‌کردم، حضور او رفتم و خواهش کردم برایم نظرشان را راجع به حافظ بگویند.

نظر ایشان درباره شعر حافظ، کمابیش  نظریه‌ای پسامدرن بود که نهایتا به اینجا منتهی می‌شد که حافظ نمی‌تواند مرجع اعتقاد و باور خاصی باشد؛ چرا که حرف خاصی نمی‌زند. هرچند از لحاظ زیبایی‌شناسی و اغوای هنری، شعر او در اوج است.
در کل می‌شد دریافت که جدل بزرگان محافل با دستغیب، جدال سنت و مدرنیته‌ای است که دستغیب کلا معتقد است مدرنیته جایی میان مردم ما ندارد.
 
این طنازی‌های استاد است که امروز جمع هواداران او را باشمع و شیرینی و شربت گرد کیک جشن تولد او فراهم می‌آورد، کنار قفسه‌هایی تازه انباشته از مارکس و شوپنهاور و نیچه و مجموعه نقدهای آماده‌ی چاپ استاد بر شعر و داستان معاصر؛ نقدهایی که هرچه مولف‌اش سالمندتر شده، رادیکال‌تر و موشکافتر شده‌اند.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۲۲:۱۴ - ۱۳۹۷/۰۸/۱۶
    درود بر شاپور جورکش که درباره پیر نقادی ادبی ایران به ظرافت قلم رانده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها