شنبه ۸ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۶
سرنوشت 20 دستگاه اتومبیل در دفتر ریاست جمهوری چه شد؟/ سوال بی‌پاسخ در «مکتوبات شهید رجایی و بنی صدر»

هشتم شهریور برابر با روز مبارزه با تروریسم و سالگرد شهادت شهید محمدعلی رجایی، رئیس‌جمهوری ایران و محمدجواد باهنر، نخست وزیر است. «ایبنا» به همین مناسبت نگاهی به کتاب «صحیفه نور»، «انسان و خود‌سازی» و «نامه‌های رجایی به بنی‌صدر» را مرور کرده است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- محمدعلی رجایی، رئیس جمهوری و دکتر محمدجواد باهنر، نخست وزیر در کنار هم به عنوان یک دولت مردمی سعی در پیاده‌سازی برنامه‌های انقلابی در کشوری داشتند که از یک طرف به تازگی با انقلابی مردمی ساختارش دچار دگرگونی عمیق شده و از طرف دیگر با جنگی تحمیلی در موقعیتی دشوار قرار گرفته بود؛ موقعیتی که تنها با یک برنامه‌ریری منسجم و همه جانبه با دولتی پرتلاش و انقلابی عبور از آن ممکن بود. حرکت و برنامه‌های رجایی در آن برهه با تلاشی همه جانبه به سوی بهبود وضع کشور ترسیم شده و ترور این دو مهره کلیدی نشان از آن داشت که دشمنان و طراحان ترور آن‌ها به خوبی آگاه بودند که حضور این دو سیاستمدار در کنار هم به ضرر بدخواهان انقلاب است. پس برای خلل در عزم انقلابی که در کشور شکل گرفته بود دو تن از دلسوزان انقلاب را ترور کردند.

امام خمینی(ره) پس از ترور رجایی و باهنر در سخنرانی که پس از شهادت رجایی و باهنر که در کتاب «صحیفه نور» نیز درج شده به ناکامی دشمنان در رخنه در عزم انقلابی سیاستمداران و مردم اشاره می‌کند و می‌فرماید: «اینها یک اشتباه دارند و آن این‌که شناخت از اسلام و شناخت از ایمان و شناخت از ملت اسلامی ما ندارند. آنها گمان می‌کنند که با ترور شخصیتها، ترور اشخاص، می‌توانند با این ملت مقابله کنند؛ و ندیدند و کور بودند که ببینند که در هر موقعی که ما شهید دادیم ملت ما منسجمتر شد. ملتی که قیام کرده است. در مقابل همه قدرت‌های عالم، ملتی که برای اسلام قیام کرده است، برای خدا قیام کرده است، برای پیشرفت احکام قرآن قیام کرده است، این ملت را با ترور نمی‌شود عقب راند.»
 
امام (ره) در ادامه صحبتی که در روز 9 نهم شهریور 1360 درباره همراهی باهنر و رجایی حتی در شهادت می‌گویند: «ملت ما چون علی بن ابی طالب را فدا کرده است از برای اسلام، فدا کردن امثال این شهدا برای ملت ما یک مسئله مهم نیست، گرچه خود واقعه و خود این افرادی که شهید شده‌اند در نظر همه ما عزیز و ارجمندند؛ و آقای رجایی و آقای باهنر هر دو شهیدی که با هم در جبهه‌های نبرد با قدرت‌های فاسد هم‌جنگ و همرزم بودند. و مرحوم شهید رجایی به من گفتند که من بیست سال است که با آقای باهنر همراه بوده‌ام و خداوند خواست که باهم از دنیا هجرت کنند و به سوی او هجرت کنند.»

آیت‌الله علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی با ابراز تاثر عمیق از ترور دلخراش رئیس جمهوری و نخست وزیرش به دلیل دوستی با محمدجواد باهنر به کتابی که باهنر با عنوان «انسان و خودسازی» نوشته مقدمه‌ای می‌افزاید و می‌نویسد: «آن لحظه‌ای که صدای انفجار نخست وزیری را در دفتر کارم در مجلس شورای اسلامی شنیدم و معلوم شد که دکتر باهنر و شهید بزرگوارمان رجایی و... در اطاق بوده‌اند و از پنجره اطاقم شیون و آتش و دود را می‌دیدم و حدس می‌زدم که این عزیزان آن‌جا می‌سوزند بندبندم می‌سوخت و می‌گداخت و کاری جز دعا و تحسر از من ساخته نبود. و بدتر از آن لحظه‌ای بود که در سالن مجلس تابوت دو جنازه نخست وزیر و رئیس جمهورمان را باز کردند و جسدهای سوخته آنها را دیدم و باهنر را فقط با دندان طلای جلو دهان (که گویا برای نیشخندی تلخ بر سرنوشت شوم ضدانقلاب و اربابان جلادشان در آخرین لحظات زندگی‌اش باز شده بود) شناختم و به خاطرم آمد که رجایی و باهنر نیز در همان لحظه مثل من و سایر همراهان خاطره بسیار دردناک انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و سوختن هفتاد و دو تن از یاران امام و مخصوصا شهید مظلوم را که در کانون آتش و انفجار قرار داشته مجسم کرده‌اند. آخر دو ماه بیشتر از فاجعه نگذشته بود.»

در جملاتی که هاشمی رفسنجانی در رثای باهنر و رجایی نوشته است تاثر عمیق از شهادت این دو سیاستمدار مظلوم و ترور شده را به خوبی می‌توان از کلمات وی دریافت؛ به حدی که از زنده ماندن خود با لحنی گزنده یاد می‌کند و می‌نویسد: «اکنون وقتی که به خاطر می‌آورم آن لحظات تلخ ولی پرشکوه را که گویی همه جهان را در یک پتک جمع کرده و بر سر من کوفته‌اند و باز هم زنده مانده‌ام از سخت جانی خودم تعجب می‌کنم و از بزرگواری و گذشت این امت و این امام در مقابل آن جنایتکاران که کیفر جنایتشان را جز با جهنم نمی‌شود داد.»

قبل از این که محمدعلی رجایی به عنوان رئیس جمهوری ایفای نقش کند در کسوت نخست وزیر ابوالحسن بنی‌صدر در عرصه سیاسی کشور ظاهر شد. حضور رجایی در کابینه بنی‌صدر نخستین رئیس جمهوری انقلاب اسلامی ایران موجب شد که دو چهره سیاسی با اختلافات و بینش‌های متفاوت سیاسی در کنار هم قرار گیرند. این اختلاف‌ها و نوع نگاه رجایی به مسائل کشور در نامه‌های شهید رجایی به بنی‌صدر که در کتاب «مکتوبات شهید رجایی و بنی صدر» به کوشش کیومرث صابری تدوین شده  که در یکی از این نامه‌ها به تاریخ 16/1/ 60 رجایی درباره رعایت بیت‌المال خطاب به بنی‌صدر می‌نویسد: «جناب آقای بنی‌صدر رئیس جمهور و فرمانده كل قوا 

دفتر ریاست جمهوری از تاریخ 12 خرداد 1359 بیست دستگاه اتومبیل از اموال بنیاد مستضعفان را برای مدت 3 روز به عاریت گرفته است تا در پذیرایی میهمانان خارجی مورد استفاده قرار داده و سه روز بعد به بنیاد مسترد دارد. بنیاد نیز به قصد همكاری با دفتر ریاست جمهوری، در اسرع وقت نسبت به تحویل اتومبیل‌ها كه قیمت آنها به گفته مسئولان بنیاد بالغ بر 72 میلیون تومان می‌باشد اقدام كرده است. 

اینك كه این نامه را به شما می‌نویسم، سرنوشت این 20 دستگاه اتومبیل معلوم نیست و آن سه روز به بیش از ده ماه به طول انجامیده است! در این مدت ده ماه بنیاد مستضعفان مكاتبات زیادی در زمینه استرداد اتومبیل‌های تحویلی، با دفتر شما انجام داده است و تعجب‌آور است كه دفتر شما حتی از دادن پاسخ به نامه‌های بنیاد مستضعفان نیز خودداری كرده است! » متن این نامه به خوبی منعکس‌کننده نوع نگاه دو سیاستمدار انقلاب اسلامی است. سیاستمداری که در کسوت نخست وزیری عدول از بیت‌المال را از جانب رئیس جمهوری برنمی‌تابد و با لحنی انقلابی به بنی‌صدر هشدار می‌دهد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها