چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۲:۳۰
اکبری: تالیفاتی درباره رضاشاه، متونی از جنس تبلیغات سیاسی هستند و نه تاریخ‌نگاری

محمدعلی اکبری، مدیر گروه تاریخ دانشگاه شهیدبهشتی گفت: آثاری که در رابطه با رضاشاه تالیف شده، در واقع یکسری متن‌های با عنوان دقیق «متونی برای تبلیغ سیاسی» هستند و بسیاری از آنها تاریخ‌نگاری به معنای کلمه نیستند و از جنس تبلیغات سیاسی به شمار می‌آیند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و گروه تاریخ دانشگاه شهیدبهشتی نقد کتاب «گفتمان رسمی تاریخنگاری دوره پهلوی پیرامون رضاشاه» نوشته علیرضا ملائی‌توانی را با نقادی دکتر غلامحسین زرگری‌نژاد، استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران، دکتر محمدعلی اکبری، مدیرگروه تاریخ دانشگاه شهیدبهشتی  چهارشنبه 27 بهمن‌ماه در سالن اندیشه پژوهشگاه برگزار کرد.
 
ابزار تشخیص تاریخ‌نگاری رسمی مشخص نیست!

اکبری گفت: در فصلی از کتاب مولف به «گونه‌شناسی تاریخ‌نگاری» پرداخته اما متاسفانه بسیار سریع از آن گذر کرده است، در حالی که باید در این زمینه تعمق بیشتری می‌کرد. شاید لازم بود که در صفحاتی از این بخش به عناصری که باعث تفاوت تاریخ‌نگاری رسمی با غیررسمی است، صحبت شود. ضمن اینکه باید مشخص شود که تاریخ‌نگاری رسمی با چه ابزاری تمیز داده می‌شود؟
 
وی افزود: در تاریخ‌نگاری هدف پیش بردن امری یا برعکس مانع شدن از روی دادن امری است. اگر با این نگاه به تاریخ‌نگاری بنگریم باید دید در سالروز کودتای اسفند 1299 چه آثاری منتشر شده و قرار بوده که آثار منتشر شده چه کاری را پیش ببرند؟ یا مانع از روی دادن چه اتفاقی بشود؟ در میان آثاری که به آنها اشاره شده، نمی‌توان برخی کارها را تاریخ‌نگاری قلمداد کرد، مانند «گاه‌شماری» که بهتر است، حذف شود.
 
مدیر گروه تاریخ دانشگاه شهیدبهشتی ادامه داد: به عبارتی در میان آثار طبقه‌بندی شده کتاب «گاه‌شمارعصر پهلوی» وجود دارد که به مناسبتی چاپ شده و از کودتای 1299 شروع کرده و تا سال 1357 را دربرگرفته است. اگرچه در تعریف تاریخ‌نگاری که از روش‌ها، گزینش‌ها، داوری‌ها و... ارائه شده، به نظرم شاید مناسب نباشد که این کتاب را نیز در طبقه‌بندی تالیفات تاریخی قرار دهیم. زیرا در تعریف تاریخ‌نگاری اشاره شد که یا کاری را پیش ببرد یا تلقی را عمومیت ببخشد و یا از ذهن خارج کند، اما در «گاه‌شماری عصر پهلوی» چنین رویکردی دیده نمی‌شود.
 
اکبری درباره «نشریات خارجی» گفت: این بخش نیز بهتر است از طبقه‌بندی حذف شود، نشریاتی که در پنجاهمین سال سلطنت پهلوی به همه دستگاه‌ها نامه نوشته شد که یک گزارشی از وضعیت دستگاه ارائه شود که در زمینه جشن سلطنت چه کردید؟ برخی دستگاه‌ها مستاصل مانده بودند که چه کنند؟ در این میان بخشی از وزارت خارجه به این فکر افتاد که نشریات خارجی در زمان به سلطنت رسیدن رضاشاه چه گفتند؟
 
وی افزود: نشریات خارجی بسیاری در دو جلد گردآوری شد که اتفاقا برخی از این متن‌ها بسیار مهم است، اما به این نشریات نیز نمی‌توان به معنای تاریخ‌نگاری نگاه کرد. همین موضوع در رابطه با پاره‌ای از کتاب‌عکس‌ها یا عکس کتاب‌ها نیز صدق می‌کند. البته همین کتاب‌ها نیز منابع مهمی است، زیرا در برخی کتاب‌ها، عکس‌هایی گزینش و گنجانده می‌شود که برخی از آنها سخن ویژه‌ای دارد.
 
عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: در بخشی که منابع، الگوها، شیوه تاریخ‌نویسی و گزینش رخدادها مطرح شده است، مولف به گونه‌ای با موضوع مواجه شده که گویی با یک تاریخ‌نگاری روشمند و کلاسیک روبه‌روست که مولفان اثرشان را مانند کتاب «تاریخ مغول» عباس اقبال تالیف کردند! در حالی که در میان آثار اشاره شده، شاید تنها فردی که هم متن تاریخی نوشته و هم تحقیقات تاریخی داشته است، تنها بتوان به سعید نفیسی اشاره کرد.  
 
اکبری افزود: آثاری که در رابطه با رضاشاه تالیف شده، در واقع یکسری متن‌های با عنوان دقیق «متونی برای تبلیغ سیاسی» هستند و بسیاری از آنها تاریخ‌نگاری به معنای کلمه نیستند و از جنس تبلیغات سیاسی به شمار می‌آیند. البته باید گفت کار تاریخی انجام شده و بخشی از تاریخ را نیز روایت کردند، اما یک متن تاریخی نیستند.

وی عنوان کرد: به نظرم مواجه شدن تخصصی و حرفه‌ای با این متن‌ها، به اصطلاح خیلی آشکارسازی نمی‌کند. زیرا برخی از این متن‌ها اصلا ارجاع به منبع ندارد، در حالی که در تاریخ‌نگاری دغدغه منابع داریم. بنابراین شیوه نگاه کردن به این آثار، به مثابه قرار دادن آنها در بستر یک داوری تاریخ‌نگاری تخصصی است در حالی که اشاره کردم این آثار تبلیغی فاقد بسیاری از نشانه‌ها و ملزومات تاریخ‌نگاری است.

تاریخ‌نگاران رسمی مُکلف به ثبت وقایع بودند

زرگری‌نژاد با اشاره به دو واژه «تاریخ‌نگاری» و «رسمی» در عنوان کتاب گفت: به نظر من تاریخ‌نگاری و تاریخ‌نویسی دو مقوله متفاوت با تاریخ‌نِگری هستند، تاریخ‌نگاری و تاریخ‌نویسی یکسان هستند اما تاریخ‌نِگری یعنی اندیشه‌ و بینشی که پشت تاریخ‌نگاری مولف پنهان است و براساس آن نگاه و نگرش اثرش را تالیف می‌کند. اما منظور مولف از کلمه «رسمی» را متوجه نمی‌شوم!
 
وی افزود: مراد مولف از «رسمی» چیست؟ باید پرسید در دوره پهلوی تاریخ‌نگاری رسمی به چه متنی اطلاق می‌شود؟ برای باز کردن بحث باید یادآوری کنم که در دوره قاجار سنت تاریخ‌نویسی در دربار وجود داشت و افرادی مانند اعتمادالسلطنه، مانند صاحب زینت‌التواریخ، صاحب ذوالقرنین و ... وقایع‌نگاران و دبیران دربار بودند یا به تعبیری تاریخ‌نگاران رسمی که مُکلف به ثبت وقایع بودند تا تاریخ رسمی را بنویسند. حال با توجه به کتاب «گفتمان تاریخ نگاری رسمی پهلوی پیرامون رضاشاه» پرسش این است که آیا در دوره پهلوی نیز این سنت تاریخ‌نویسی قاجار تداوم پیدا کرد؟ آیا عده‌ای مامور بودند که بروند و تاریخ را بنویسند؟
 
این استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران ادامه داد: بنده معتقدم که با روی دادن مشروطه، سنت تاریخ‌نویسی رسمی برافتاد و دیگر ادامه پیدا نکرد. می‌گویند مورخ‌الدوله سپهر حکمی را نزد رضاشاه برد و گفت من تاریخ‌نویس رسمی هستم. رضاشاه حکم را پاره کرد و گفت ما تاریخ‌نویس رسمی نداریم. بنابراین طبق سنت پیشین در دربار پهلوی مامور ثبت وقایع وجود نداشت.
 
زرگری‌نژاد با اشاره به برخی منابع مهم در دوره پهلوی اول اظهار کرد: در فهرست منابع کتاب، آثار مهمی مانند «خاطرات نخستین سپهبد ایران احمد امیراحمدی»، «خاطرات نصرالله انتظام» و «خاطرات خان‌ملک ساسانی» را ندیدم. در این منابع مطالب مهمی درباره نحوه به حکومت رسیدن رضاشاه به ویژه کودتای 1299 وجود دارد. علاوه بر این مجموعه‌ای از اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران نیز به زمین‌خواری پهلوی اول اختصاص دارد و از ارقامی حکایت می‌کند که از هندوانه فروشی زمین‌های قائمشهر، حق‌گَله از چوپان، حق‌الارض از خوانین گرفته شده است.

تاریخ‌نگاری ما قادر به بیدارگری اجتماعی نیست

مولائی‌توانی در پایان این نشست با اشاره به مشکل گفتمان در تالیفات تاریخی بیان کرد: وقتی به آثار تالیف شده در حوزه تاریخ‌نگاری نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که به یک بیماری و رنجوری دچار شده و قادر نیست در اجتماع تولید گفتمان کند، به عبارتی کتاب‌هایی که درباره تاریخ نوشته می‌شود، نمی‌تواند بازخورد اجتماعی و بیدارگری داشته باشد.

وی افزود: در یافتن مخاطبانی که بتوانند با ما همدلی کنند یا از ایده‌های ما تاثیر بپذیرند، متاسفانه ناکام بودیم. از طرفی بیشتر اصحاب دانشگاه، تاریخ‌نگاری را امری تفننی یا وسیله ارتقاء رتبه و شغل خود تبدیل کردند. نگاهی که باعث شده، نتوانیم آثاری تالیف کنیم که تاثیرگذاری در اجتماع داشته باشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها