یاکوب ادوارد پولاک که در دوره قاجار به ایران آمد و 10 سال در ایران اقامت داشت، شرح جالبی از مراسم عزاداری ایرانیان در ماه محرم و بهویژه نمایش تعزیه در سفرنامه خود با عنوان «ایران و ایرانیان» ارائه میدهد که در این گزارش به بخشی از آن اشاره شده است.
پولاک درباره ایام محرم مینویسد: «ایام عاشورا یعنی ده روز اول ماه محرم را ) که در آنها مراسم تعزیه و تعزیه-شبیه، به یاد شهادت آل علی در کربلا برپا میشود (میتوان جزو ایام رسمی محسوب کرد. در این روزها که عزاي عمومی و سراسري در مملکت است، همه کس جامه سیاه در برمیکند، دستهها در شهرها به راه میافتد و با آهنگهاي غمانگیز که ترجیع آن «آی حسین، آی حسین» بر رنجهای این سلطان شهیدان اشک میریزند.
آراستن تکیهها با لوازم عاریتی
به هنگام فرارسیدن ترجیع کودکان درحالیکه از جا میجهند دو حلقه چوبی را به صورتی موزون بر یکدیگر میزنند، درحالیکه بزرگترها چنان محکم با کف دست بر سینه میکوبند که صداي آن تا فاصلهاي دور بگوش میرسد و موضع برخورد دست و سینه کبود میشود. بربرهاي کابلستان و کشمیر که مقدار زیادي از آنها در محله بربریهاي تهران ساکنند و سایر زائران از نقاط دوردست که در این دستههاي عزاداري شرکت میکنند حتی زنجیر به سینه میزنند. یکنواختی آهنگ، صداي گنگ ضربات کف دست به سینه و برخورد حلقههاي چوبی و جرنگ جرنگ زنجیرها تا مدتها پس از نیمهشب در خیابانها به نحوي غمانگیز طنین افکن است.
در بسیاري از میدانهاي عمومی شهرها تکیه وجود دارد که بر اثر موقوفات مذهبی ایجاد شده نگهداري میشود. در وسط فضائی محصور صفهاي است که به عنوان صحنه براي برگزار کردن مراسم تعزیه بکار میرود. در روزهائی که مراسمی برپا میشود، چادری بهعنوان سقف بر آن میکشند. دیوارهاي تکیه را با چیت گلدار و شال میآرایند ظروف چینی گرانقیمت، لیوانهاي کریستال اروپائی، شمعدانها و غیره چشمها را خیره میکند.
اینها را از خانههاي همسایه براي اکرام و تعظیم امام به عاریت گرفتهاند. از من و سایر اروپائیها نیز چند بار تقاضا شد که خردهریزهاي خود را براي زینت تکیه واگذار کنیم. تکیههاي وزیر و شاه با تجمل خاص آراسته میشود؛ دولت مبالغ قابل ملاحظهاي خرج میکند، ظروف و بلورهاي گرانقیمت خزانه سلطنتی بر فراز پایهها به چشم میخورد و بازیگران که در نقش عمال یزید یعنی کسی که بر آل علی پیروز شد، هستند که حتی جواهر سلطنتی را- البته تحت نظارت- بر خود زدهاند.
دستمزدهای گزاف روضهخوانان کاشانی
روضهخوانان از تمام مناطق کشور به تهران میآیند، بهخصوص روضهخوانان کاشان شهرت دارند و براي هر جلسه مزدهاي گزاف میگیرند. اما چون فقط در برخی از صحنهها از وجود آنان استفاده میشود در نتیجه میتوان نمایشها را در قسمتهاي مختلف شهر و در مواقع گوناگون برپا کرد؛ روضهخوانها چهار نعل از نقطهاي به نقطه دیگر میروند و اغلب در یک روز در پانزده تکیه مختلف ظاهر میشوند.
دوره نمایشها در حقیقت 9 روز پشت سر هم به طول میکشد که در هریک از آنها واقعه دیگري به نمایش گذارده میشود. اما چون تعداد بازیگران به اندازه کافی نیست بنابراین مدت این نمایشها تمدید میشود و سراسر دو ماه محرم و صفر را شامل میگردد. تمام نقشهاي نمایش- حتی شخصیتهاي زن که به جاي آنان از مردهاي باحجاب استفاده میشود- اغلب سوار بر اسب و با زره و کلاهخود به صحنه میآیند؛ همچنین کاروانهائی که بار و محمل خود را بستهاند، از صحنه میگذرند.
بعضی از صحنهها چندان حقیقی پرداخته شده است که بیننده را تحت تأثیر قرار میدهد و دل او را سخت به درد میآورد، ولی رويهمرفته میتوان گفت که خیلی این نمایشها را طولانی برگزار میکنند. شنوندگان هقهق میکنند و میگریند و چنان با تمام وجود با آنچه در صحنه میگذرد سهیم میشوند که ممکن است کسی را که در نقش یزید بازي میکند با دست خود قطعه قطعه کنند.
در بعضی از نواحی لرستان که پاي تمدن به آن نرسیده گویا مواردي پیش آمده است که بازیگري مؤثر بازیگران به قیمت جانشان تمام شده باشد؛ پس کسانی که نقشهاي منفی به عهده داشتهاند براي آنکه نگذارند تماشاگران غرق توهم شوند در صحنههاي سخت رقتانگیز خود نیز در گریه مردم شرکت میکردند.
شفاعت ایلچی فرنگی
برحسب سنت باید یک ایلچی فرنگی مسیحی در بارگاه یزید حاضر باشد تا شفاعت این قربانیان تیرهبخت را بکند و چون تمناها و خواهشهاي وي اجابت نمیشود خود اسلام میآورد و مانند آنان به شهادت میرسد.
گویا اولین سفیر اروپایی که به ایران آمده، با خود یک دوربین لولهاي داشته است؛ بدین جهت براي حقیقی نشان دادن نمایش لازم میدانند که ایلچی همیشه درحالیکه چنین دوربینی را زیر بغل دارد بر صحنه ظاهر شود. براي لباس این فرنگی معمولا پوشاك اروپائیها را به عاریت میگیرند که در نتیجه اغلب منظره و کاریکاتورهاي خندهآوري درست میشود. مثلا من خود شاهد بودم که چگونه ایلچی با دخترش که پسربچهاي نقش او را به عهده داشت سوار بر مرکب وارد شد. پسري که نقش دختر را به عهده داشت با لباس زنان و دامن پف کرده به صحنه آمده بود؛ ایلچی درحالیکه دوربین کذائی را زیر بغل داشت فرود آمد، چند قطعه آواز را به تنهائی و به صورت دو نفره خواند و بعد با دخترش به شهادت رسید.
یکبار نیز وزیر جنگ از من خواست چند تکه لباس از لباسهاي خودم را براي ایلچی بدهم؛ من فراك و شلوارم را دادم اما کلاه مخصوص را نداشتم چون خودم کلاه ایرانی بسر میگذاشتم. این نقیصه را با یک کلاهخود اتریشی که در انبار داشتند مرتفع ساختند و بدین ترتیب بود که ایلچی با فراك و کلاهخود در تعزیه حاضر شد.
شام شاهانه شبهای محرم
سنت برگزاري تعزیه-شبیه چندان عمومیت یافته که هیچیک از بزرگان یاراي چشمپوشی از آن را ندارد هرچند که انجام دادن آن متضمن تقبل هزینههاي بسیار است؛ زیرا صرفنظر از مزد بازیگران میباید از مهمانان در طول نمایش با شربت، و پس از اتمام تعزیه با شامی شاهانه پذیرائی کرد. از آنجا که در طول دو ماه طولانی تمام کسب و کارها متوقف و امور دیگر معوق است، نتیجه این میشود که برگزاري این مراسم باعث خرابی بسیاري از خانهها و وامدار شدن خیلی از خانوادهها میشود.
مؤمنان سختگیر البته نمایش صحنهاي را جایز نمیشمارند و آن را هتک حرمت از ائمه و بتپرستی میدانند؛ آنها در ایام عزاداري کار را به این محدود میکنند که خواننده از منبر داستان شهادت آل علی را از بر به آواز بخواند. تغییر مایه صداي آواز، به صورتی عالی که برحسب سن و جنس کسی که سخن از آن در میان است صورت میگیرد، ثابت میکند که ایرانیان واقعا هنرپیشه از مادر زاده شدهاند.»
نظر شما