سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۲
اولین رمان علمی - تخیلی ایرانی در 200 نسخه تجدید چاپ شد/ زنده شدن صنعتی‌زاده به وسیله دستگاه جانکاس

رمان «رستم در قرن بیست و دوم»، اثر عبدالحسین صنعتی‌زاده که 83 سال پیش منتشر شده بود، با ویراستاری مهدی گنجوی و مهرناز منصوری مجددا زیر خط چاپ رفت.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، رمان «رستم در قرن بیست و دوم» در ابتدا به تدریج و به صورت پاورقی در روزنامه‌ی «شفق شرخ» (در دوره‌ی مدیرمسئولی مایل تویسرکانی) چاپ شد. این اثر برای اولین بار به صورت کتاب در سال 1313 منتشر شد. «رستم در قرن بیست و دوم»، را اولین رمان علمی-تخیلی زبان فارسی می‌دانند. این رمان پس از 83سال فقط در 200جلد تجدید چاپ شده است.
 
مهدی گنجوی، ویراستار ایرانی ساکن کانادا که به همراه همسرش مهرناز منصوری کار ویراستاری این کتاب را انجام داده است در گفت‌وگو با ایبنا عنوان کرد: جمالزاده در 1316 پیش‌بینی کرده بوده که یک روز عبدالحسین صنعتی‌زاده دوباره زنده خواهد شد. او در «دیباچه»‌ای که بر کتاب «رستم در قرن بیست و دوم» (1313) نوشت با اشاره به شخصیت جانکاس و ماشین تجسم ارواح در این اثر به صنعتی‌زاده هشدار می‌دهد: «اگر از این پس کمافی‌السابق تشنگان علم و ادب را از زلال گوارای قلم شیرین خود سیراب ننمایند به وسیله همین دستگاه جانکاس در روزگاران آینده دوباره زنده شده و طرف مواخذه سخت دوستان و ارادتمندان واقع خواهند گردید».

او ادامه داد: آنچه که جمالزاده به لطف و تعارف نوشت، اما در واقعیت به شکل دیگری رخ داد. حال این ما آیندگان هستیم که بعد از 83 سال با خواندن کتاب او که بیش از شش دهه نایاب بوده صنعتی‌زاده را احیا می‌کنیم. احیای صنعتی‌زاده، جالب است که بگویم درست به همان روشی ممکن شده که در کتاب «رستم در قرن بیست و دوم» دستگاه به یافتن مردگان در کیهان می‌پردازد: از طریق یافتن «صدای» مردگان. و درست همین «صدای» متمایز صنعتی‌زاده در تاریخ ادبیات فارسی است که او را در قامت یک فیگور ادبی متمایز و متنوع زنده می‌کند. ‌

این ویراستار با اشاره به نگاه تئوریک به آینده گفت: آیا ما به نگاه تئوریک به آینده نیازمندیم؟ نیما یوشیج در نقد خود بر کتاب «رستم در قرن بیست و دوم» (1313) می‌نویسد: «علما معتقدند که نطفه تشکیلات کنونی در ضمن حرکت تناقضی دوره‌ی حالی ست، بنا به این یک راه قرابت و آشنایی بین مولود اجتماعی امروزه و مولود که بعدها جای او را در نتیجه فعالیت او و خودش خواهد گرفت باز می‌شود».  بنا بر این نیما بر آن بود که آینده‌شناسی ایدئالیستی لاجرم به «فانتری» منجر می‌شود و ماتریالیسم تاریخی روش درست تخیل «آینده»‌ و در نتیجه مبنایی نظری برای رمان علمی‌تخیلی است.‌

او افزود: تخیل جهان‌نگر، متنوع و سیال صنعتی‌زاده چگونه در این دسته‌بندی قرار می‌گیرد؟ خواندن «رستم در قرن بیست و دوم»  هشت دهه بعد از اولین انتشارش هنوز سرگرم‌کننده و غافلگیرکننده است. این کتاب ظهور ادبیات علمی‌تخیلی فارسی را از دل ادبیات مشروطه و توسط یکی از میراث‌بران مستقیم تفکر مشروطه، یعنی عبدالحسین صنعتی‌زاده نشان می‌دهد. صنعتی‌زاده میراثی که از ادبیات مشروطه و به خصوص آثار و تفکرات میرزا آقا خان کرمانی برده است با تخیل سینمایی ، علم‌خوانده و جهان‌نگر خود تلفیق کرده است. این کتاب در ضمن کوشش صنعتی‌زاده در طرح‌ریزی روایتی در ترویج نظم علم‌گرا و فراملی است. این ایده‌ کمی بعد در اثر دیگر او «فتانه اصفهانی یا فرشته صلح» (۱۳۲۱) به ترویج گفتگو برای خلق نظمی خارج از چارچوب پدرسالاری و با رهبری یک زن ایرانی انجامید. من یقین دارم «رستم در قرن بیست و دوم» و عبدالحسین صنعتی‌زاده علاقه‌مندان به ادبیات ناشناخته مدرن فارسی را هیجان‌زده خواهند کرد.»

انسان کاملاً نمی‌میرد
محمدعلی جمال‌زاده، داستان‌نویس مطرح کشورمان در پاییز 1316 یادداشتی درباره این اثر نوشته است که در بخشی از این یادداشت می‌خوانیم: «امروز هرکسی را به زبان فارسی کتابی نوشت و منتشر ساخت باید مستحق تمجید و تحسین دانست. علی‌الخصوص که مانند مؤلف محترم این کتاب دارای قوه‌ی تصور جوال و فکر‌ازاد و زبان روان و دلپذیر و ساده‌ای نیز باشد. تالیفات متعدد آقای صنعتی‌زاده بهترین معرف ایشان است و این جوانِ تاجرِ نویسنده، یعنی محبوب خالق و محب مخلوق، محتاج به معرفی احدی نیست ولی نظر به لطف و تفقدی که در حق این بنده دارند خواستند اسم حقیر نیز در آغاز این کتاب در جنب نام نامی ایشان بیاید تا نشانه‌ای باشد از یگانگی معنوی که در بین موجود و مایه‌ی سرور و شادمانی نگارنده‌ی این سطور است.
تابه‌حال بیشتر تألیفات آقای صنعتی‌زاده عبارت بوده است از داستان‌های تاریخی یعنی یکی از وقایع عمده‌ی تاریخ ایران را به یاریِ قوه‌ی تصور شگفت‌انگیزی که خداوند به ایشان عطا فرموده با حوادث دلنشینی که آفریده‌ی فکر بدیع و اندیشه‌ی ژرف خود ایشان است به هم آمیخته و از آن قصه و حکایتی می‌سازند که برای شخص خواننده هم متضمن فواید و منافع تاریخی است و هم مایه‌ی تفریح و تفنن خاطر.
در «داستان رستم در قرن بیست و دوم» جنبه‌ی تاریخی داستان در مقابل جولان تصور و اندیشه‌ی مؤلف محترم تحت‌الشعاع واقع گردیده و نظر ایشان در ساختن این قصه بیشتر نشان دادن ترقیاتی است که در قرون اخیره در شئون اجتماعی نصیب نوع بشر گردیده و در پرتو آن کار به جایی رسیده که حتا رستم دستان هم که در زمان قدیم مظهر کمال بوده در برابر مردم عصر جدید خود را خوار و زبون می‌بیند.
آیا آقای صنعتی‌زاده در این عقیده ذی حق هستند یا نه موضوعی است که شرح و بیان آن مفصل و از حوصله‌ی این دیباچه‌ی مختصر بیرون است ولی تا آنجای که غرض ایشان اثبات قدرت مردم امروزه‌ی دنیا است نسبت به مردمان قدیم، تصور نمی‌رود احدی با ایشان مخالف باشد. همه می‌دانیم که یک نفر آدم معمولی امروز مثلا یک نفر بقال و حتا یک نفر کارگر روزمزد فرنگی (و حتا ایرانی) در سایه‌ی ترقیات  کشفیات و اختراعاتی که در این دو سه قرنِ اخیر نصیب نوع بشر گردیده از لحاظ زندگی مادی از یک نفر آدم خیلی متمول پانصد سال قبل و حتی از پادشاهان عهد قدیم بیشتر راحتی و رفاه دارد. این مسئله به اندازه‌ای واضح و هویدا است که محتاج به دلیل و برهان زیاد نیست. هرکدام از ما اگر در خیال خودمان را فقط در ظرف یک هفته از نعمات تمدن و آثار آن و هدایای ترقیات این دو سه قرن اخیر از قبیل صابون و ساعت، کتاب و کبریت و گنه‌گنه و شیشه و پنجره و مداد و هزار چیز دیگر از همین نوع محروم ببینیم بلاشک توحش نموده و تازه متوجه قدر قیمت این اشیا و اسباب می‌گردیم. چقدر به‌جا خواهد بود که آقای صنعتی‌زاده در تکمیل کتاب «رستم در قرن بیست و دوم» حکایت دیگری نیز بنویسند در وصف حال و بنیان استیصال فلان خان یا تاجر و یا مثلا فلان عضو اداره که مدام به تمدن اروپا ایراد می‌گیرد و ی روز صبح وقتی از خواب بیدار می‌شود می‌بیند جن یا دست غیب دیگری تمام اشیاء و اسبابی را که فرنگی‌ها در اثر ترقیات و کشفیات علمی و فنی این دو سه قرن اخیر ساخته‌اند از منزل و اداره و دوروبر و معبر او ربوده و به‌جای آن‌ها چیزهایی گذاشته از قبیل سنگ چخماق و ساعت آبی و غیره که مخصوص اجداد و آباء ما بوده و به تدریج از میان رفته است.
...
...
آقای صنعتی‌زاده در کتاب «رستم در قرن بیست و دوم»‌ شمه‌ای از ترقیات و کشفیاتی را که در آینده نصیب نوع انسان خواهد گردید نشان داده‌اند و دستگاه مرده‌زنده‌کنی جانکاس معلم در واقع عبارت است از همین دستگاة‌هایی که بعضی از آن‌ها از قبیل دستگاه تلویزیون رادیو و ضبط صوت و سیما و حرکات (عکاسی سینما توگراف)، دستگاه ضبط فکر و خیال (چاپخانه) امروز موجود است و بعضی دیگر هم لابد کم‌کم اختراع خواهد گردید و آن‌وقت است که می‌توان گفت انسان کاملاً نمی‌میرد و به وسیله‌ای این دستگاه‌های غریب و عجیب می‌توان دوباره او را زنده نمود. آقای صنعتی‌زاده نیز باید بدانند که اگر از این پس کما فی‌السابق تشنگان علم و ادب را از زلال گوارای قلم شیرین خود سیراب ننمایند به وسیله‌ی همین دستگاه جانکاس در روزگاران آینده دوباره زنده شده و طرف مؤاخذه‌‌ی سخت دوستان و ارادتمندان واقع خواهند گردید و ما علی‌الرسول الی البلاغ.»

 
 
فانتزی نویسنده جای تاریخ قضاوت کرده است
همچنین نیما یوشیج در 20 اسفند 1314 در یادداشتی به این اثر پرداخت. در بخشی از این یادداشت آمده است: «رمان شما را خواندم. ترکیبات آن برحسب فانتزی‌های شخصی است برای مشغولیات خواننده. از طایفه‌ی افکار «مجمع دیوانگان» شماست. یعنی یک تجاوز از حدود آن چیزهایی که ما را مشغول می‌دارد و هیچ‌کدام قابل اطمینان نیستند بلکه کاملاً اجزا و مشهودات دنیایی تکمیل‌شدنی و اصلاح‌پذیر جلوه می‌کنند. جز اینکه در این رمان دو قرن جلو رفته‌اید و قدرت فکری و مادی انسان خیلی از شما دلربایی کرده است. چنان‌که در ص [4] {صفحه 11 ویرایش حاضر} خودتان می‌گویید: «مشاهده‌ی تجسم جسم و روح به‌نوعی حیرت‌انگیز بود که ثابت می‌نمود قدرت انسان بالاترین قدرت‌ها و مقررات می‌باشد.» اگر کلمات «روح در میان میلیاردها ارواح مردگان» و امثال آن بوی ایده‌آلیزم را به افکار می‌دهد اساس این نقطه‌ی مجذوبیت را متزلزل نمی‌ساخت، قدرت انسانی حائز جنبه‌ی حقیقی یعنی مادی خود واقع شده و با طرز تفکر مادی که لازمه‌ی تفکر امروزی است، آن را قابل‌قبول‌تر به میان گذاشته بودید. به عبارت آخری معنی «ارواح مردگان» مباینت کلی با اساس این عقیده دارد که قدرت انسانی می‌تواند بالاترین قدرت‌ها واقع شود. زیراکه این قدرت به این اندازه که نظر ما را جلب می‌کند حاصل توفق مادی و تصرفات در جهان مادی است و با دریافت این قدرت، ارتباط انسان با ارواحی که سال‌ها و قرن‌ها زندگانی خود را ادامه داده‌اند قابل دقت و توجه واقع می‌شود که از چه راه می‌تواند بوده باشد. به همین واسطه است که بعضی مسائل در شما قطعی جلوه کرده بدون آنکه تردید‌آمیز واقع شود، از قبیل مسئله‌ی شرکت جانکاس با دولت در ص {109} . در ضمن شرکت مزبور درخصوص ثروت، ارزش شمش‌های طلا در این دوره هنوز به حال خود باقی است و فانتزی‌های شخصی نویسنده مثل نتایج واقعی تاریخی و اجتماعی در دویست سال بعد ارائه داده شده است. در واقع به جای تاریخ، فانتزی نویسنده است که قضاوت کرده است.»

 
 
از یادداشت بزرگان که بگذریم فصل سی‌ و دوم کتاب «روزگاری که گذشت»، اتوبیوگرافی به قلم صنعتی‌زاده کرمانی (نشر ابن سینا/ صفحه 320 تا 322) پرداخته است. در بخشی از این اتوبیوگرافی درباره داستان نگارش این اثر می‌خوانیم: «معمولاً رمان‌هایی را که گاهی نوشته و می‌نویسم از صد و پنجاه صفحه کمتر نمی‌شود. روزی تصمیم‌گرفتم برای امتحان داستان‌های کوچکی را که بیشتر از چند صفحه نشود بنویسم و پهلوانان داستان را رستم و جانکاس تعیین کرده، ده دوازده صفحه را نوشته بودم که آقای مایل تویسرکانی که آن اوقات سردبیر روزنامه‌ی «شفق سرخ»‌ بود از راه رسید.
آنچه نوشته بودم به دستش دادم. پس از مطالعه گفت: «اجازه می‌دهید این را بدهم در روزنامه چاپ نمایند؟» گفتم:‌ «مختار هستید.»

روز بعد تصادفا چشمم به پاورقی روزنامه «شفق سرخ» افتاد. آنچه روز پیش نوشته بودم آقای مایل چاپ کرده و در مقدمه آن نوشته بود اخیرا صنعتی‌زاده کرمانی اثر جاویدانی به نام «رستم در قرن بیست و دوم» نگاشته از خود به یادگار باقی گذارده، ما این اثر و کتاب را در پاورقی روزنامه «شفق سرخ» به‌تدریج چاپ می‌نماییم. بسیار تعجب کردم که چگونه این آقا با آنکه می‌دانست بیشتر از شش هفت صفحه از این داستان نوشته نشد چنین مطالبی را از پیش خود درج کرده است.
در همان اثنا آقای مایل رسید و روی همان عدل‌های قالی نشست پرسید: «روزنامه امروز ما را دیدی؟» با حیرت گفتم: «بلی. اما آقا این چه کاری بود! بنده که چین اثر جاویدانی ننوشته‌ام.» شروع به خندیدن کرده و گفت: «من تو را می‌شناسم. خیلی هم خوب خواهی نوشت. حالا بگو دیگر هیچ چیزی نوشته و موجود داری؟»
از تشویق آن مرحوم تشکر کرده، وعده دادم دنباله‌ی آنچه چاپ کرده‌اند ادامه داده بنویسم و همان روز ساعت هفت بعدازظهر آنچه نوشته بودم برای آقای مایل فرستادم. در روزهای بعد نیز به اندازه‌ی پاورقی روزنامه باقی کتاب را نوشته می‌فرستادم و چاپ می‌شد. بیشتر تعجبم در این بود که مطالب کتاب را قبلاً در دماغ خود حاضر و آماده کرده‌ام. نمی‌دانم چه چیز سبب می‌شد هر مطلبی به این سهل و آسانی به قلمم جاری می‌گردید.
...
عاقبت کار نویسندگی و این پاورقی روزنامه به اینجا کشیده صبح‌ها که به بازار می‌امدم در جلو حجره‌ام آقای مایل را منتظر می‌یافتم و به اتفاق درب حجره را بازکرده و او روی عدل‌های بازنشده قالی می‌نشست و سیگار می‌کشید و من قلم و کاغذ برداشته آنچه از روز قبل تا آن ساعت فکر کرده بودم می‌نوشتم و به دستش می‌دادم. یک روز گفت شب قبل در توی رختخواب به یاد کتاب تو و شیرین کاری‌هایی که در آن به کار می‌بری افتادم و قسمتی از این داستان در نظرم مجسم گردید. به نوعی خنده‌ام گرفت که از قاه قاه خندیدنم خانواده‌ام در تعجب ماندند.
از ان موقع هم برایم عادتی شد، هر موقع کتابی را نوشته‌ام معمولم این است که شانزده هفده صفحه را نوشته به چاپخاه بدهم، پس از تصحیح و چاپ شدن آن صفحات باز شازنده صفحه‌ی دیگر را می‌نویسم و به این کار چنان عادت کرده‌ام که اگر چاپ شده آنچه روز قبل نوشته‌ام مشاهده نکنم خوب از عهده ادا مقصود برنمی‌آیم.»
 
رمان «رستم در قرن 22»، اثر عبدالحسین صنعتی‌زاده که 83 سال پیش منتشر شده بود، با ویراستاری مهدی گنجوی و مهرناز منصوری در 160 صفحه، شمارگان 200 جلد و به‌بهای 12 هزار تومان توسط انتشارات نفیر راهی بازار نشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها