جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۹
طباطبایی: کتاب تسویه حساب با فلسفه اسلامی نیست بلکه آزمون معاصرت ماست

محمدتقی طباطبایی در نشست معرفی و بررسی کتاب «گفت‌وگویی میان هگل و فیلسوفان اسلامی» گفت: این کتاب تسویه‌حساب با فلسفه اسلامی نیست بلکه تسویه‌حساب با خودمان هست که کجا هستیم چراکه این کتاب آزمون معاصرت ماست.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) نشست معرفی و بررسی کتاب «گفت‌وگویی میان هگل و فیلسوفان اسلامی» عصر امروز  چهارشنبه 17 آبان‌ماه با حضور حمیدطالب‌زاده، محمدتقی طباطبایی و شمس‌الملوک مصطفوی در سرای اهل قلم برگزار شد.

طباطبایی در این نشست توضیحاتی را درباره ایده شکل‌گیری کتاب و شباهت و تمایز آن با گفته‌های شهید مطهری و رضا داوری اردکانی ارایه کرد و گفت: بنابر آنچه که در مقدمه اثر آمده مفهوم معاصرت در این کتاب برجسته است و این اثر آزمون معاصرت فلسفه اسلامی است. فلسفه معاصرتی که به خود می‌اندیشد و با زندگی سروکار دارد و تفکر فلسفی اگر صورت‌بندی معاصرت نباشد تفکر نیست بلکه مجموعه‌ای از دانستن‌هاست.
 
عضو هیئت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: این کتاب آزمون معاصرت فلسفه اسلامی است از آنجا که فلسفه اسلامی اگر نتواند رابطه‌ای زنده با عقلانیت مدرن برقرار کند دیگر یک دانش است و زندگی ندارد. داوری اردکانی نخستین کسی است که درباره معاصرت نوشته است اگر ما کار فلسفی انجام می‌دهیم باید انتهای آن را ببینیم. و این بدین معنی است که کلیت عقلانی جهان را صورت‌بندی مفهومی می‌کند این جهت در عین تکثر هم اعمال ما را با هم یکی می‌کند. فلسفه تلاشی برای صورت‌بندی همین عقل مشترک است با این مقدمه طالب زاده به ما می‌گوید که معاصرت گشودگی به روی زندگی است و اگر فکری بخواهد زنده باشد راهی جزء گفت‌وگو ندارد.
 
طباطبایی با بیان اینکه در این کتاب گفت‌وگو میان دو جهان اتفاق می‌افتد ادامه داد: آیا فلسفه اسلامی باید در این کتاب معاصرتش به آزمون گذاشته شود یا ما. به نظر می‌آید که در این کتاب فلسفه اسلامی از طریق هگل به چالش کشیده شده است اما با توجه به سایر آثار نویسنده گویی ما در میان گفت‌وگوی هگل و فیلسوفان اسلامی قرار می‌گیریم و این کتاب آزمون معاصرت ماست و در واقع این ما هستیم که متعلق به دو جهانیم چرا که فلسفه اسلامی همچون بنای استوار روی پای خودش ایستاده و اساسا قرار نیست که گفت‌وگو کند و شاید حتی در حد او جفا هم کرده باشیم اگر بخواهیم نسبتش را با جهان مدرن بسنجیم. اما به نظر می‌آید که طالب‌زاده در این کتاب می‌خواهد به نمایندگی از یک ایرانی که نیازمند یک گفت‌وگوست و در زیست امروزی به سر می‌برد به این موضوع بپردازد.
 
این مدرسه فلسفه یادآور شد:‌ این کتاب آزمون معاصرت ماست چون ما به دو جهان تعلق داریم و این دو جهان باید با یکدیگر گفت‌گو کنند و گفت‌وگو هم باید در سطح کلیت صورت بگیرد و تنها زبان هم برای گفت‌وگو فلسفه است. از سوی دیگر این ما هستیم که به فلسفه اسلامی نیاز داریم و نه فلسفه اسلامی به ما و آن‌چیزی که ضرورت ما را به‌سوی فلسفه اسلامی می‌برد آزمون معاصرت ماست.
 
طباطبایی با تاکید بر اینکه با نگارش این کتاب پس از سال‌ها توپ به زمین فلسفه برگشته است گفت: طالب‌زاده مانند شهید مطهری به منابع درجه یک غربی دسترسی نداشته است اما همانند او بحث فلسفی را در سطح فلسفی مطرح کرده است. از سوی دیگر اگر باور ما این باشد که جهان قدیم تمام شده است دیگر نیازی به گفت‌وگو نیست اما اگر فکر کنیم این جهان ادامه دارد حاضریم برای آن گفت‌وگو کنیم.
 
عضو هیئت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پایان گفت: این کتاب تسویه‌حساب با فلسفه اسلامی نیست بلکه تسویه‌حساب با خودمان هست که کجا هستیم. 

این کتاب بنابر گفتگو دارد

مصطفوی در ادامه این نشست با تاکید بر اینکه خوانش هرمنوتیکی از این اثر دارد گفت: این کتاب بنابر گفتگو دارد و گفتگو با تحلیل، توصیف و تطبیق تفاوت دارد. وقتی گفت‌وگو می‌کنیم بحث فراتر از تبادل اطلاعات می‌رود چرا که در گفت‌وگو فردی بر فرد دیگر برتر نیست. آنچه که در این کتاب بیان شده این است که هگل معتقد است کمال بشریت در غرب است و به‌نظر می‌آید این نگاه در مقابل گفت‌وگو باشند و جایی برای آن باقی نگذارد. در مقابل این دیدگاه گفت‌وگو براساس هرمنوتیک متنی است که موسس آن گادامر است. در این نوع گفتگو دو طرف حرف یکدیگر را می‌شنود و تفاوت سنت‌ها مانع از انجام گفت‌وگو نیست و حتی باعث می‌شود که گفت‌وگو با نحو خلاقی پیش برود.
 
وی عنوان کرد: نوآوری نویسنده در این کتاب این است که ما از میان گفت‌وگو هگل و ملاصدرا چیز جدیدی در می‌آوریم و آن صیرورت، دیالکتیک و ایده‌آلیسم است که خود در کتاب کار جدید و آغاز مبارکی است. تنها سوال من این است که آیا از دیدگاه مولف گفت‌وگوی میان سنت شرق و غرب توانسته واقعیت جدیدی را بیافریند و نگاه تازه‌ای را از دل این گفت‌وگو پیش مخاطب بگذارد.
 
کار بزرگ صدرالمتالهین در پرتو حرکت جوهری شناخت اتحاد عاقل و معقول است

طالب زاده در بخش دیگری از این نشست با بیان اینکه از دیدگاه فیلسوفان کلاسیک حرکت به واسطه خروج قوه به فعل شکل می‌گیرد گفت: در این خروج طبع اشیا تحقق می‌یابد. زمان مجال انکشاف است و حال سوال این است که انکشاف طبایع اشیا چه اهمیتی دارد؟ این انکشاف مطلوب ذات بشر است. انسان وقتی در معرض این انکشاف است قوه نظری‌اش به کمال می‌رسد. 

 دبیر شورای تحول علوم انسانی ادامه داد: با کانت یک تحول اساسی در این زمینه صورت گرفت و طبایع و نفس الامر اشیا پوشیده می‌شود و دیگر نمی‌توان از طبایع اشیاء سخن نگفت و شناخت با چنان پوشیدگی میسر است که کانت با اعراض از نفس الامر اشیا امکان ظهور آن‌ها را نوع تازه‌ای فراهم می‌کند. با انقلاب کوپرنیکی کانت زمان مجال امکان انکشاف اشیا نیست و سوژه استعلایی از نظر کانت هویت متناهی دارد و قادر نیست به شهود عقلانی برسد و شهود عقلانی برای موجود لامکانی و لازمانی میسر است پس سوژه استعلایی موجودی متنهایی است که نحوه وجودی او مکانی و زمانی است. اما از نظر کانت زمان و مکان حقایقی نامتناهی دارند پس زمان و مکان دیگر امر آفاقی نیست پس سوژه استعلایی دقیقا محل تلاقی متنهایی و نامتناهی است.  

طالب‌زاده با بیان اینکه با قدرت عجیبی که در مفهوم سلب و ایجاب نهفته است هگل این امکان را پذیرفت که جمیع تفکر را از طریق زمان مدرنیته ارزیابی کند و هویت تاریخی آن‌ها را در جایگاه خود مشخص کند گفت: او دیالکتیک را برحسب زمان مدرنیته در تاریخ مشخص کرد و تحقق مدرنیته را به‌نحو کاملی درون آن معین کرد و با این تحقق تکاپوی متناهی و نامتناهی صورت پذیرفت. حال این مساله مطرح می‌شود که چگونه می‌توان در زمان مدرنیته زندگی کرد و با تمام مناسبات این زمان در ارتباط بود و شاخصه‌های آن را پذیرفت اما در عین حال با فلسفه کلاسیک اندیشید چگونه می‌توان در این زمان زندگی کرد اما انکشاف طبایع اشیاء فکر کرد؟ چگونه می‌توان در سودای اندیشه ماقبل مدرن بود و براساس آن به حقایق اشیاء فکر کرد و اساسا این تعارض چگونه حل است؟ این وصفی است که ما در آن زندگی می‌کنیم.
 
این استاد فلسفه با اشاره به اینکه ما در تمنای اندیشیدن به فراخور فلسفه کلاسیک هستیم اما در زمان جدید به سر می‌بریم افزود: ملاصدرا با همتی بلند با طرح حرکت جوهری از ثبات ماهیات عبور کرد و با طرح اصالت وجود و حرکت جوهری مفهوم تازه‌ای از زمان را طرح کرد که انقلاب تازه‌ای در فلسفه کلاسیک است. او در اعراض از حرکت توسطیه، حرکت را به‌نحو تازه‌ای در نسبت با وجود اشیاء طرح کرد و با اثبات حرکت جوهری زمان به امتداد حقیقی اشیاء تبدیل شد. 
 
به گفته دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تهران، کار بزرگ صدرالمتالهین در پرتو حرکت جوهری شناخت اتحاد عاقل و معقول است این در حرکت جوهری نفس در تکاپوست که به معقولات می‌رسد.
 
وی گفت: تلاش من در این اثر این بوده که خوانش تازه‌ای از اتحاد عاقل و معقول مطابق با براهین ملاصدرا براساس ضوابط دیالکتیک ارایه دهم و اگر این خوانش امکان‌پذیر باشد در این صورت معقول به ذات و منوط به تکاپو می‌شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها