پیش از آغاز این نشست، معتمد دزفولی نویسنده کتاب «خوانش پدیدارشناسانه سورههای مکی قرآن» درباره این اثر توضیحاتی ارائه داد.
وی گفت: در این کتاب تلاش کردم با روش پدیدارشناسانه و با طرح یک مسئله تمدنی آغاز کنم. قرآن یک متن تمدنساز است که در دورههای تاریخی بهعنوان یک متن گفتمانساز مطرح بوده است. این متن تمدنساز خود را از قرن دوم و سوم آغاز کرده و با افول تمدن اسلامی که با طلوع جدید آغاز شده، از دست داده است. خوانش متن همانطور که در درون تمدن اسلامی با گفتمان اشاعره و معتزله شروع شده بود، امروز با تلاش برای خوانش متن همراه است و خود این تلاش نشان از اشکالی در خوانش متن دارد. ما با روش پدیدارشناسانه میخواهیم حجابهای خوانش متن را کنار بگذاریم و سخن این است که من سعی کردم شرایط فهم و خوانش را مهیا کنم.
دزفولی ادامه داد: ما در افق فرهنگی متفاوتی با افق فرهنگی متن هستیم و خواننده متن باید بتواند شرایط فرهنگی خود را حفظ کند و در نوعی مفاهمه بین اکنون و دیروزی که متن در آن شکل گرفته است، به خوانش آن بپردازد.
نویسنده کتاب «خوانش پدیدارشناسانه سورههای مکی قرآن» افزود: پیشفرض من این است که این متن در دو گفتمان مدنی و مکی شل گرفته، اما در ادامه تاریخ اسلام گفتمان مدنی بر گفتمان مکی غلبه یافته است. زیست جهان مدنی وقتی به گفتمان مکی میرسد، سورهها را با خوانش مدنی میخواند و ما نیاز داریم که این متن را در شرایط اولیه متن و در گفتمان مکی بخوانیم. آنچه میتواند گره خوانش متن را باز کند، آغاز از سورههای مکی قرآن است و این روشی است که من سعی کردهام در این اثر دنبال کنم.
وی با بیان اینکه این متن در چهار گام نگاشته شده، گفت: هدف ما قرار گرفتن در افق مخاطبان عصر نزول است. روش ما در این خواش پدیدارشناسانه است که تا جایی که میتوانیم پیشفرضهای خود را کنار گذاشته و به اتمسفر مخاطبان عصر نزول نزدیک شویم. در این گشایش میتوانیم به افق متن نزدیک شویم.
دزفولی تصریح کرد: اینکه ما مفاهیم را در یک گستره ببینیم کمتر رخ داده و سعی کردهام کلیت سورهها حفظ شوند. متن با مخاطب خود دریک دیالوگ شکل گرفته و بدون مخاطبان عصر نزول شکلگیری متن غیرممکن بوده، به همین دلیل فهم متن در گرو بازسازی فهم مخاطبان نخستین است.
این نویسنده ادامه داد: جایگاه متن در زمانه ما در کانال خاص تفسیری قرار میگیرد و برای من فارسیزبان در این قرن مفهوم خدا تحتتاثیر میراث تمدن اسلامی است و برای مثال«الله» در بسم الله الرحمن الرحیم، تحتتاثیر تلاشهایی است که در این میراث صورت گرفته است. سوره ناس از مردم سخن میگوید، اما مردم در ذهنیت من امروز مفهومی جدید و متاثر از روشنگری و بحثهای حقوق بشری است و از اینرو مردم در این سوره متفاوت از مفهوم جدید مردم است.
وی همچنین گفت: میان متن و اکنون من فاصله دورانی جدیای وجود دارد و مترجم باید با یک سوءظن جدی به واژه ها بنگرد. ما باید بدانیم متن چه سخنی دارد نه اینکه یک عالم و فیلسوف اسلامی چه معتقد است. در یکی از روشهایی که من به کار برده ام و در یک مثال برای نامهای سورهها عنوان فارسی آوردهام، نوعی گسست و آشنایی زدایی و فاصله انداختن میان ما و متن انجام دادهام. ما هیچ وقت برای سوره بقره نمیگوییم سوره گاو و شاید حتی فکر کنیم این نوعی توهین باشد. این بدان خاطر است که گفتمان ما امروز شهری و غیرطبیعتگرایانه است و ما امروز کلمات روستایی استفاده نمیکنیم. این گفتمان شهری حجابی شده که من در این گفتمان قرآنی تلاش کردهام تا از آن فاصله بگیرم، زیرا آن مانعی است تا من نتوانم با این متن ارتباط برقرار کنم.
دزفولی بیان کرد: نامهای سورههای قرآن منبعث از طبیعت و حیوانات است، در حالیکه ما در تمدن امروزی با این رویکرد از کلمات استفاده نمیکنیم. این تکنیک را ایجاد شکاف و گسست میخوانند که به ما این امکان را میدهد که ما از درون کانالهای دورانی عبور کرده و به درک متن نزدیک شویم. ما در این روش شرایطی را فراهم میکنیم که خود متن سخن بگوید. متن با گفتمان مکی شکل گرفته است و فهم آن در گرو فهم این گفتمان خواهد بود.
در ادامه احمد پاکتچی با اشاره به موضوع این نشست، گفت: کاربردیسازی مطالعات قرآنی یک ابرمسأله است که از مسائل جزئیتر دیگری تشکیل میشود و من نسخه مشخصی برای حل آن ارائه نخواهم داد.
عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (ع)، افزود: ابتدا درباره علم نافع نکاتی را بیان میکنم. ما مجموعهای از احادیث در این زمینه داریم از جمله حدیث نبوی که بیان میکند علم در واقع دو علم است، علمی که در قلب است که علم نافع است و علمی در لسان، که خداوند به واسطه آن عالم را مورد مواخذه قرار خواهد داد که چرا به آن عمل نکردی. در این روایت درباره علم نافع، مراد خود علم نیست، بلکه مراد نحوه برخورد عالم با علم است. اینکه علم لقلقه زبان است و تاثیر محتوایی در زندگی ندارد.
وی تصریح کرد: در حدیث نبوی دیگری که در برخی منابع شیعی نقل شده، علم عبارت است علم ادیان و علم ابدان که به دنبال آن است که برخی از علوم به بحث دین میپردازند و برخی از علوم به مسائل جاری در زندگی انسان میپردازند. گوینده این سخن میخواهد نیاز ما را به دو علم که ارزش کاربردی و اخروی دارند، جلب کند.
پاکتچی با بیان اینکه عبدالله بنمقفع متفکر قرن دوم و به نوعی یکی از وامداران اندیشه خسروانی نیز سخن جالبی دارد، ادامه داد: او در کتاب «الادب الکبیر» میگوید که علم دوگونه است: کاربردی و نظری. مصداقهایی مانند علم الشریعة، علم التوحید، علم القرآن و امثال اینها که در متون ما آمده است از باب جری و تطبیق است و نه تحدید نافع بودن علم.
نویسنده کتاب «فقهالحدیث: مباحث نقل به معنا»، گفت: توجه دوستان را باید به قسمتی از کتاب «منیة المرید» شهید ثانی جلب کنم که در حوزه نظریه تعلیم و تربیت برای حوزویان ما بسیار مطرح بوده است. شهید ثانی تاکید میکند اگر علم درخت باشد، میوهای دارد و اصرار دارد که غرض از کاشتن درخت داشتن محصول است و اگر محصول نداشته باشد، درخت کاشته نمیشود. در آخر شهید ثانی میگوید همه علوم را میتوان به دو موضوع معامله و معرفت باز گرداند. شهید ثانی توجه دارد که علوم از علوم نظری و عملی تقسیم شدهاند که ثمره علوم نظری از جنس نظری است و ثمره علوم عملی از جنس علمی و این مطالب در آثار غزالی نیز وجود دارد.
این عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(ع)، افزود: ما در علوم غربی دو سده اخیر، تقسیمبندی را ملاحظه میکنیم که در آن علوم به پایه و علوم کابردی تقسیم شدهاند. علم کاربردی، غرض خاصی درباره کشور، کسب و مشتری مداری یا حوزه عملی دیگری دنبال میکند و درباره علومی مانند فیزیک و شیمی و ... حتی ریاضیات و فلسفه، در حوزههای مختلف دانش همیشه این بحث وجود دارد که چطور میتواند کاربردی شود.
وی تصریح کرد: این بحث به روشهای پژوهش هم ارتباط پیدا کرده است. من به کتاب frascati Manual، یکی از منابع معتبر روششناسی علم رجوع کردم که در آن میگوید پژوهشها گاهی پایه و گاهی عملیاند، البته نوع سومی نیز دارند که به بحث ما مربوط نمیشود.
پاکتچی با بیان اینکه در کتابهای درسی روش تحقیق وقتی میخواهند در انتخاب موضوع پژوهش سخن بگویند، مهم این است که موضوع پژوهش چقدر اولویت دارد، گفت: در توضیح اولویت گفته میشود که آنها باید پاسخگو به نیازهای روز باشند و یا راهگشا باشد برای تحقیقات دیگر و در پاسخگویی ما سه سطح ایجابی، سلبی و سومی خنثی داریم.
این عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ادامه داد: در سطح اول، یک پژوهش پاسخگو به نیازهای روز، چنین اثری باید فرهنگسازی برای بهبود شرایط انجام دهد. در سطح سلبی مسائل موجود جامعه را باید حل کند و در سطح خنثی باید یک ارزیابی از شرایط داشته باشد.
آموزش علم برای علم، بزرگترین سد کاربردیسازی علوم قرآنی
وی تصریح کرد: در حوزه مطالعات قرآنی ما یک انتقاد اساسی وجود دارد، یکی از مشکلات ما در مطالعات قرآنی و در آموزشهای دانشگاهی در این حوزهآن است که هدف ما نفس علم است و این مهمترین سد هر نوع کاربردیسازی است.
عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (ع)، افزود: ذکر مثال آموزش اژدها در این جا راهگشاست. از فردی که آموزش اژدها پرسیدند تو چه درس میدهی؟ فرد پاسخ داد که من اژدهاگیری درس میدهم، پرسش شد که هدف تو از این کار چیست که فرد آموزشدهنده گفت به این هدف که اژدها بگیرند و با این پرسش مواجه شد که آخر امروز دیگر اژدهایی وجود ندارد و پاسخ شنیده شد که هدف من این است که شاگردان من به شاگردانی دیگر همین علم را تدریس کنند. هر جا آموزش علم با هدف آموزش علم صورت میگیرد، قضیه تکرار میشود و دور مصرحی رخ میدهد. نکته این است که وقتی اهداف برنامههای آموزشی ما در مطالعات قرآنی اذکر میشود، شما به وضح این دور مصرح را میبینید.
پاکتچی گفت: در برنامه و اهداف این رشته آمده است که «فارغ التحصیلات این رشته میتوانند در زمینههای زیر ایفای نقش نموده و برخی از نیازهای علمی جامعه را مرتفع سازند،تدریس در موسسه آموزشی ارگانها، تدریس در دانشگاههای و موسسات آموزش عالی به عهنوان مربی و تحقیق و تالیف در راستای تهیه کتب درسی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی». دقیقا معلوم نیست که قرار است چه هدفی به غیر از تدریس محقق شود. یکی از اهداف در این برنامه اجرای پژوهشهای علمی و اجرایی طرحهای پژوهشی است و مگر ما چقدر نهاد پژوهشی در کشور داریم.
وی ادامه داد: ما نمیدانیم که برنامههای آموزشی رشته علوم قرآن و حدیث برای چه هدفی انجام میشود، قرار است با انجام آن به چه هدفی برسیم و دستاورد معلوم نیست
نویسنده کتاب «ماهیت علوم قرآن»، اظهار کرد: در 13 اسفند 94 گزارشی در قدس آنلاین با عنوان «برزخی که فارغ التحصیلان قرآنی در آن دست و پا میزنند»، منتشر شده و به وضعیت این دانشجویان پرداخته است. در آماری که در جای دیگری منتشر شده، گزارشی از تعداد اعضای هیأت علمی و دانشجویان و فارغالتحصیلان این رشته وجود دارد که بیان میکند تعداد دانشجویان ما در رشته علوم قرآنی در یک سال 25 هزار و 323 نفر بوده است. این پتانسیل بسیار بالایی است و انتظار میرود این جمعیت کاری را انجام دهد.
این عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (ع)، افزود: در گزارش یاد شده در روزنامه قدس، جماعتی از علوم قرآنی معتقدند که مسئله اصلی ما کمسوادی است و برای باسوادان مشکل اشتغال وجود ندارد، اما اگر مشکل این باشد اساتید نیز بیسواد هستند که نمیتوانند دانشجویان خوبی را تربیت کنند. برخی دیگر گفتهاند جایگاه بخش قابل توجهی از علوم این رشته قلب دانشجوست. در این صورت اگر این مطلب درست باشد، ما در یک سال در حدود 25 هزار نفر تربیت میکنیم که در اعلی علیین قرار بگیرند، آیا واقعا ما تصور میکنیم افرادی که علوم قرآنی نخواندهاند به اعلی علیین خواهند رسید؟ و اگر سالهای پیش این رشته نبود، علما اعلام ما در جایگاه پایینتری قرار میگرفتند؟
امکانهای موجود برای کاربردیسازی علوم قرآنی کافی نیست
پاکتچی با بیان اینکه مسئله اصلی در این رشته کاربردیسازی آن است، گفت: باید افرادی کارهای نظری انجام بدهند و بحث کنند که مثلا سورههای مکی را بتوان خوانش پدیدارشناسی انجام بدهند، آیا ما در قرآن ناسخ منسوخ داریم و ... ما برای این کارها چند نفر نیاز داریم؟ شاید 200 نفر، بقیه افرادی که باید بیایند در این رشته کار کنند، قرار نیست کار نظری انجام بدهند. تربیت دانشجو برای حوزههای قرآن و حدیث وقتی معنادار است که بدانیم به غیر از بسط نظری چه کاری میتوان انجام داد؟ تنها راه برون رفت از موقعیتی که در آن هستیم ایجاد ظرفیتهایی برای این است که مطالعات قرآنی در مسیر کاربرد در علوم دیگر قرار بگیرند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود ادامه داد: قرار نیست برای حدود 25 هزار دانشجو که ممکن است در 20 سال آینده به نیم میلیون نفر تبدیل شوند، اشتغال ایجاد کنم؛ اعتراف میکنم که این کار اشتباه است. حتی اگر ما در مسیر کاربردسازی مطالعات قرآنی باشیم، این تعداد نیرو لازم نداریم و من درکی ندارم با چه هدفی این مقدار دانشجو در این رشته اخذ میشود؟
این نویسنده و پژوهشگر افزود: این میزان دانشجو معلوم نیست، باید چه کاری انجام دهند و اگر ما در راستای کاربردیسازی هم باشیم، داشتن این تعداد از دانشجو در این رشته درست به نظر نمیرسد. کاربردیسازی در فضای علوم قرآنی با چه هدفی میتواند باشد، یکی از مباحث میتواند این باشد که مطالعات قرآنی در ساحت دیگر علوم کاربردی شوند.
مدیر کنونی گروه نشانهشناسی هنر در فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران، اظهار کرد: اگر هنوز در فضای آکادمیک هستیم، میتوانیم در را کمی بگشاییم تا حوزه مطالعات قرآنی بتواند خدماتی به علوم دیگر برساند. ما شاهد به وجود آمدن رشتههایی در این سالهای اخیر مانند رشته اعجاز قرآن هستیم که به دنبال این است که پلی بین مطالعات قرآنی با رشتههای دیگری مانند جنینشناسی، علوم شناختی، علوم رایانه و ... بزند و ارتباطی بین علوم قرآنی و این علوم به وجود بیاورد تا حداقل با این رویکرد علم قرآنی در بیرون از خود کاربردی داشته باشد. این رویکرد کافی نیست و مگر چقدر قرار است ما روی اثبات معجزه بودن قرآن سرمایهگذاری کنیم. چند درصد از مسائل ما حل اعجاز قرآن برای کفار است؟
وی گفت: راهحل دیگر، روی آوردن به علوم انسانی قرآنبنیان بوده است، اینکه حوزههای مختلف علوم انسانی را با علوم قرآنی پیوند بزنیم که اینها بتوانند از طریق مطالعات قرآن تغذیه شوند و نهایتا ما به علوم انسانی قرآنبنیان دست بیابیم، من 10 سالی است درگیر این دغدغه هستم، اما هنوز درگیر عملی بودن این پروژهایم؛ این نمیتواند برونرفت مسئله کاربردیسازی مطالعات قرآنی باشد. اگر به صورت ناگهانی اینکار صورت گیرد و ما مسائل این علوم را گام به گام پیش نبریم، ممکن است به علوم انسانی ما آسیب بزند و ما با این رویکرد دیگر جامعهشناسی، اقتصاد و ... نخواهیم داشت. این پروژه باید خیلی حساب شده و دقیق پیش برود و نمیتواند پروژهای بیمهابا باشد.
معنای اصلی کاربردیسازی علوم قرآنی یعنی حل مسائل جامعه
پاکتچی با بیان اینکه اصلیترین معنای کاربردیسازی این است که این مطالعات مسائلی که در جامعه وجود دارد را حل کند، ادامه داد: یعنی اگر ما بحران آب داریم، آیا مطالعات قرآنی میتواند مشکل را حل کند؟ آیا میتوان بحث جدی به غیر از طرح یک آیه مطرح کرد. این نیازمند این است که گامهای مهمی صورت بگیرد و ظرفیتهای مهمی به وجود بیاید که بهصورت فعال و حلال وارد شد و نه اینکه گهگاه پلاکاردی برای شهرداری و یا سازمان آب آماده شود که منقش به یک آیه و یا یک حدیث باشد. نمیتوان با این حدیث که منحوسترین کار نزد خدا طلاق است، مسئله طلاق را حل کرد.
این عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(ع)، افزود: ما در مطالعات علوم قرآنی نیاز داریم تا در روشهای کمی و کیفی توسعه جدیای انجام دهیم. خوانش قرآن کریم در فضای فرهنگ عصر نزول و ترجمه فرهنگی آن به زبان عصری یکی از کارهاست. ما باید بتوانیم آنچه که در فضای عصر نزول روی میداده است و افرادی که در آن دوره زندگی می کردند و نسخههایی عملی برای دورههای خود داشتند را درک کرده و آن را در عصر خودمان بازسازی کنیم.
وی اظهار کرد: بحث مهم دیگر این است که ما باید در حوزه تفسیر به استخراج برداشتهای موجود در تفاسیر قرآن، با تکیه بر تاریخ اندیشه و تاریخ گفتمانی و پالایش برداشتها و اقوال برای کاربرد عصری بپردازیم. ما باید چرخشها در تفاسیر را مطالعه کنیم و برای مثال بدانیم که چرا تا تاریخی یک آیه به نحوی فهمیده شده و پس از تاریخی به نحو دیگر فهمیده شدهاند و باید بدانیم کدام مباحث تفسیری مناسب عصر ماست.
نویسنده کتاب «علل الحدیث، به ضمیمهٔ بازشناسی متن مصباح الشریعه»، گفت: حتی بحث استفاده از روشهای کمی، مهم است. تا وقتی ما یاد نگیریم از روشهای کمی استفاده کنیم و از نرمافزارهای پیمایشی بهرهمند شویم، قادر به حل مسائل اجتماعی و کاربردیسازی نخواهیم بود. ما درکی از آمار نداریم و ضرورت سنجش واقعیت اجتماعی با استفاده از روشهای پیمایشی و کمی با تکیه بر شاخصهایی برای ارتباط دادن آن به آموزههای قرآن کریم، وجود دارد.
پاکتچی ادامه داد: آخرین بحث، بازتولید متناسب آموزههاست. ضرورت دارد تا نگاه درجه دوم در کنار نگاه درجه اول داشته باشیم و پژوهش درباره تعامل میان این دو منظر انجام دهیم و ضرورت تعریفی درست از نسبت فرد و جامعه در بازتولید آموزهها وجود دارد و در کنار این ضرورت ها باید به به راهکارهای موثر و روشن در تعامل میان دین و عقل برسیم. ما فکر میکنیم بازتولید آموزهها این است که آیه و ترجمه را بنویسیم و آدرس آن را بگوییم. تنها ابتکار جدید پلاکاردها این است که آدرس احادیث داده میشود که گاه به خاطر آدرسدهی ضعیف اثر معکوس میتواند داشته باشد.
باید مخاطب امروز را بشناسیم
وی با بیان اینکه باید به اقتضائات زندگی امروز توجه کنیم، افزود: ما باید مخاطب امروز را بشناسیم، راه مسئله این است که مشخصات جامعه مدرن را شناسایی کنیم. یکی از ویژگیهای تمدن مدرن اهمیت نگاه درجه دوم است که فرد در آن میتواند به نوعی خودشناسی برسد. این ویژگی تمدن جدید است و اگر ما نتوانیم در بازخوانی متون دینی نگاه درجه دوم را در کنار درجه اول داشته باشیم، بازتولیدهای ما بازتولیدهای تاریخ گذشته خواهند بود.
این عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (ع)، تصریح کرد: بحث دیگر مسئله فردگرایی است و البته اینجا فردگرایی لجام گسیخته منظور نیست. اینکه در طول 100 سال اخیر مسئله تدبر اهمیت پیدا کرده، به این خاطر است که فردگرائی رواج یافته است. در زمان قدیم عدهای مفسر بودند که تفسیر میکردند و بقیه مردم در پای یک موعظه مینشستند الان مسئله تغییر کرده و افراد به دنبال ادراک فردی هستند و احاله به ادراک دیگری در جامعه امروز جایی ندارد. این گونه است که پدیده کاربردیسازی روی میدهد.
پاکتچی ادامه داد: مسئله رسیدن به راهکارهای تعامل دین و عقل مهم است که معمولا ما در اینجا جاخالی دادهایم و گفتهایم دین و عقل عین هم هستند. موقعی ما از چالش دین و عقل را حل میکنیم که بتوانیم جاهایی که این دو حرف هم را نقض میکنند راهحل بدهیم و ما باید در مطالعات قرآنی راه کارهایی باید برای این مسئلهها داشته باشیم. مراد از عقل در اینجا عقل به معنای عرفی است، والا کجا میتوان عقل ایدهآل را یافت. انسانهای جامعه امروز انسانهایی معمولیاند که عقلهایشان در تعارض با وحی میتواند باشد.
وی با بیان اینکه یکی از بحثهایی که ما در مطالعات قرآنی داریم لزوم توجه به اختلاف نسلها با رویکرد علمی است، گفت: فرزندان ما مثل ما فکر نمیکنند و تفاوت فکر کردن ما زیاد است و من نمیتوانم نسل جدید را درک کنم. ماجرا این است که ما عقلانیتهای متفاوت داریم و دقیقا این مسئله است که ما همدیگر را به بیعقلی متهم میکنیم، راه حل این است که حرفمان را به هم ترجمه کنیم و در اینجا ما نیاز به چنین دانشی داریم تا بتوانیم بازخوانی متفاوتی برای نسلهای دیگر داشته باشیم، اگر ما به هوشها و پسندهای متفاوت توجه داشته باشیم، بازخوانی موفقی از قرآن خواهیم داشت.
نویسنده کتاب «تاریخ حدیث» افزود: در کاربردسازی نیازمند مطالعات نسلشناسی هستیم و تفاوت نسلی باید در مطالعات قرآنی خود را نشان دهد و برای همه گروههای سنی و اجتماعی نمیتوان یک بازخوانی ارائه داد. مطالعه در این زمینهها یعنی کاربردیسازی که میتواند ارتباطمان را با جامعه ایجاد کند.
پاکتچی در پایان با اشاره به اینکه در این زمینه که قرآن به چه مسئله واقعی جامعه ما پاسخ میدهد؟، بیان کرد: اگر شما از یک فیلسوف اسلامی بپرسید که چه مقدار از امر مورد تجارت اعتباری است و چه مقدار حقیقی، خواهد گفت اکثرش اعتباری است. این در حالی است که ما یک و نیم میلیارد مسلمان داریم که قرآن را کتاب خدا و محور زندگی میدانند و در یکهزار و 400 سال گذشته قرآن نهادسازی کرده که اینها واقعیات هستند. واقعیات به معنای عینی و فیزیک مراد نیست و مطالعات قرآن نسبت به علوم انسانی دیگر غیرواقعی نیستند.
نظرات