چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۷ - ۱۱:۲۶
دعوت برای اعتراف و ضعف بجای دعوت به آزادگی

محمد منصورنژاد به‌عنوان منتقد در نشست نقد و بررسی کتاب «وقت معلوم»، بیان کرد: به‌نظرم مهمترین ضعف و بار منفی کتاب آن است که افراد را به جای دعوت به آزادگی و آزادی، دعوت و تلقین برای اعتراف و ضعف می‌کند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نشست نقد و بررسی کتاب «وقت معلوم» نوشته مهدی کفاش، دومین برنامه از سلسله‌ نشست‌های «سه‌شنبه‌های کتاب»، عصر سه‌شنبه 19 تیرماه با حضور نویسنده کتاب، ساسان والی‌زاده؛ نویسنده، پژوهشگر و معاون فرهنگی هنری موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، خسرو قبادی؛ نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه و محمد منصورنژاد؛ نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه در سالن فرماندهان موزه انقلاب اسلامی برگزار شد.
 
خسرو قبادی که به‌عنوان منتقد در این نشست حضور داشت، گفت: نوشتن آنهم در شرایطی که نویسنده برای خلق اثر تحقیقات میدانی هم انجام داده، کار بسیار سختی است، ولی نقد اثر آسان است.
 
وی ادامه داد: اینگونه متن‌ها را می‌توان با دو رویکرد و زاویه دید متفاوت نگاه کرد. با توجه به داستان بودن، یک رویکرد، نقد ادبی است که من تخصصی برای ورود به این عرصه ندارم، ولی به‌عنوان شاهدی از قضایای انقلاب که تجربه دفاع مقدس را هم دارد و مقداری هم با تاریخ و رویدادهای انقلاب آشنایی دارد و با توجه به رشته تخصصی‌ام (جامعه‌شناسی سیاسی)، این کتاب را در سه مقوله کلی مورد بحث قرار می‌دهم.
 
این استاد دانشگاه در ادامه بیان کرد: نخستین مقوله این است که قدرت واقع‌نمایی این متن و داستان چقدر است؟ مقوله دوم این است که آیا داستان با شخصیت‌های متعدد، انسجام متنی دارد یا نه؟ و اینکه آیا متن به‌‌گونه‌ای است که خواننده از ادامه خواندن خسته شود یا اینکه آنچنان به خواندن مشتاق شود که تا کتاب را تمام نکرده، آن‌را پایین نگذارد؟ سومین مقوله هم این است که آیا نویسنده در کتاب نمادپردازی کرده یا نه؟ آیا کتاب وجوه تمثیلی دارد؟ آیا کتاب مخاطب را به سمت مقایسه اتفاقات کتاب و زمان حاضر می‌کشاند؟ آیا این کتاب برای مشابه‌سازی و مقایسه‌سازی جریانات کتاب با جریان‌های روز کاری کرده و می‌توان جریان سیال ذهن مخاطب را فعال کند؟ شکل‌گیری این مشابه‌سازی کمک می‌کند کتاب به عصر و دوره‌ای که در آن شکل گرفته، محدود نشود.
 
قبادی همچنین گفت: در رمان «وقت معلوم» برخی موارد زیاد تکرار می‌شود و تکرار برای خواننده خسته‌کننده است. با بخش‌هایی از کتاب نیز اصلا نتوانستم ارتباط برقرار کنم. نویسنده چند سوژه را همزمان می‌خواهد دنبال کند که دشوار است و به اعتقاد من از پس آن به‌طور کامل برنیامده است. داستان می‌تواند تِم تاریخی هم داشته باشد ولی اینکه خواننده هی بخواهد شبیه‌سازی کند، کار سختی است. سه موضوع محوری در این کتاب وجود دارد که پیوند زدن آن‌ها کار سختی است. شخصیت‌پردازی می‌توانست بر محور بهمن حجت‌ کاشانی ادامه پیدا کند ولی او در میان چهار شخصیت دیگر به‌ویژه شخصیت فؤاد تا حد زیادی گم شده است.
 
کتاب براساس عنوان باید بار دینی و معنوی جدی داشته باشد

محمد منصورنژاد دیگر منتقد نشست نقد و بررسی کتاب «وقت معلوم»، اظهار کرد: به‌نظر می‌رسد که از جهت بصری، می‌توان نقش‌آفرینان اصلی کتاب را در مستطیلی که چهار رکن آن عموجان، شازده، نیلوفر و اسماعیل هستند، ترسیم کرد و البته شخصیت‌های بسیار متنوع دیگر که در کنار این عناصر فعال ایفای نقش می‌کنند و با «فواد» به‌عنوان کنش‌گر اصلی در ارتباطند. حتی برخی مثل بهمن حجت کاشانی و کاترین نیز ظرفیت این را داشتند تا از ارکان داستان باشند، ولی در داستان برجسته نشدند. 
 
وی افزود: داستان از جهت زمانی و مکانی به مقطع کنونی و پس از انقلاب ایران (عمدتا مشهد، قم و تهران) می پردازد که البته برخی مثل شازده درصدد احیای فضای عصر قاجارند. نقد ادبی اگر در معنای مدرن آن منظور شود، معمولا متون را با یکی از نظریه‌های مشهور ادبی می‌سنجند و براساس آن به ارزیابی می‌نشینند، اما کتاب حاضر فارغ از این نگاه‌های آکادمیک بوده و از این‌رو نقد کتاب به معنای تمییز عیب از امتیاز است. 
 

این نویسنده و پژوهشگر در ادامه با اشاره به امتیازات این کتاب، گفت: در نام کتاب از مفاهیم قرآنی استفاده شده و البته نویسنده دیگری نیز چنین ابتکاری را در موضوعی غیرداستانی بیش از یک‌ دهه پیش، داشته است. (کتاب وقت معلوم: پیرامون نحوه فعالیتهای شیطان علیه امام زمان: سال چاپ 1378، اثر محمدحسن گنجی‌فرد). با زبان هنری حرف زدن و در قالب داستان و رمان مباحث تاریخی با درونمایه‌های دینی را مطرح کردن، یک حسن انتخاب و بلکه ضرورت است.
 
منصورنژاد ادامه داد: ناشر شناخته‌شده‌ای این کتاب را منتشر کرده که درقسمت پخش و فروش اثر بسیار موثر است. همچنین نویسنده از انواع رسانه‌ها برای معرفی کتاب بهره جسته و حتی نشست‌های متنوع در معرفی کتاب در شهرهای مختلف داشته و از موقعیت‌ها تا حد خوبی برای معرفی اثرش بهره برده است. سوژه‌ای تاریخی در دستور کار است که داستان (که جدای از واقعی یا جعلی بودن) بر مدار مدعیات خاندان قجری برای حضور در مجاری قدرت دور می‌زند و این نکته سبب می‌شود تا داستان دال مرکزی داشته باشد. تذکر این نکته لازم است که رمان باید با واقعیت نسبت داشته باشد، ولی نه در حدی که به کتاب‌های تاریخی نزدیک شود که آنگاه نقد تاریخی می‌طلبد. در برخی قسمت‌ها چنین اشکالی بر این اثر وارد است و به جهت زیاد به تاریخ نزدیک شدن می‌توان وثاقت داده‌هایش را در این موارد به نقد کشید.
 
وی تصریح کرد: نثر کتاب تا حد خوبی (جز بخش آغازین) می‌تواند با خواننده ارتباط برقرار کند. دوگانه بودن شیوه روایت که گاه از فواد، شخصیت اصلی داستان، سوم شخص (غایب) روایت می‌شود (نوعی بیوگرافی فواد) و گاه فواد حاضر و خود متکلم است (نوعی اتوبیوگرافی) نیز اثر را از یکنواختی بیرون می‌آورد و برای خواندن بیشتر انگیزه می‌دهد. همچنین گاه زمان در زمان شدن و از حال به گذشته برگشتن و بالعکس نیز داستان را شنیدنی‌تر و خواندنی‌تر می‌کند. نویسندگان مذهبی در رمان‌ها معمولا از معرفی ویژگی‌های زنان پرهیز دارند، اما این اثر در معرفی خانم‌ها تا حد خوبی موفق عمل می‌کند و از این جهت به آن‌ها شخصیت داده شده است. مدعی را می‌توان بالاتر برد و گفت اگر تِم عاشقانه‌ای به سوژه (عماد- شازده) داده نمی‌شد، از جذابیت کتاب به شدت کاسته می‌شد. البته تا حد خوبی هم در نشان دادن تعامل عاشقانه داستان، فرهنگ خودی لحاظ شده و حرمت و حریم‌ها نگه داشته می‌شود.
 
نویسنده کتاب «زنان، عدالت سیاسی و علی (ع)» در ادامه با اشاره به برخی ایرادات کتاب، گفت: کتاب از جهت ویرایشی اغلاطی دارد؛ مثلا صفحات 117 ، 124 ، 208 و به‌ویژه ص 142 که اشتباه نگارشی رخ داده است (رطل، به جای رطب آمده). ضمن اینکه گاه فرهنگ گفتاری در کتاب آمده است که از جهت ادبی آسیب‌زاست (مثلا کلمه «خُب» در یاداشت پشت جلد). طرح جلد می‌توانست جذابتر باشد و قیمت کتاب (20 هزار تومان سال 95) با کاغذ نیمه کاهی، می‌توانست ارزانتر هم باشد. همچنین شایسته‌تر آن بود که در ابتدا و یا انتها یا در گوشه‌ای از طرح جلد، نویسنده معرفی می‌شد.
 
منصورنژاد افزود: قسمت آغازین کتاب تا آن حد خسته‌کننده است که باید گفت به جد اثر نه تنها حسن مطلعی ندارد، بلکه سوء مطلع دارد. مثلا در صفحه 10 و 11 کتاب (تنها دو صفحه آن هم در همان پاراگراف‌های آغازین) که علی‌القاعده به شخصیت‌پردازی و زمینه‌سازی و معرفی محیط مربوط است از هفت نفر نام برده می‌شود: آقا اسماعیل، عموجان، فواد، استاد یزدی، نیلوفر، امیر، شهربانو که خواننده از آنها هیچ شناختی ندارد و ارتباط ذهنی با داستان مشکل می‌شود، حال آنکه می‌توانست هریک از این افراد در صورت ضرورت در حین داستان آرام آرام معرفی شوند.
 
وی همچنین بیان کرد: چون شخصیت اصلی داستان طلبه درس خارج دیده است، لازم بود نویسنده اطلاعات دقیق‌تری از مباحث و مسایل حوزوی و فرهنگ طلاب داشته باشد. مثلا در صفحه 13 که می‌گوید نظام حوزوی «صرف ساده» می‌خوانند، ولی او «صرف میر» خواند، اما واقعیت عکس مدعای یاد شده است. در نظام حوزوی شیعی، کتاب «صرف میر» به‌عنوان متنی قابل قبول، قرن‌ها رایج است و «صرف ساده» کتاب پیشنهادی دهه‌های اخیر است. در ادامه نوشتار نیز مدعای مطرح شده، طبیعی نیست، زیرا کسی که طبق گفته قبلی به نظام سنتی وفادار است (امثله به جای صرف ساده) نباید به جای مُغنی، مبادی العربیه بخواند، بلکه باید عکس آن عمل کند. حلقات سه گانه اصول صدر را نیز طلبه در ابتدا نمی‌خواند، بلکه برخی به جای معالم، تنها حلقه اول را می‌خوانند. کتاب به حسب عنوان می‌بایست بار دینی و معنوی جدی داشته باشد و به خطرات شیطانی برای قشر طلاب (که نقش اول را دارد) می‌پرداخت.
 

این منتقد ادامه داد: برخی از مدعیات در طول داستان طبیعی نیست و ساختار داستان را شکننده می‌کند.  مثلا در نامه همسر فواد از صفحه 255 به بعد گفته شده است که فرزندش که تازه به راه افتاده به جهت آنکه چهار ماه پدرش را ندیده، دیگر کلمه بابا را بکار نمی برد! و یا فواد که به همراه اسماعیل از مشهد خود را به آب و آتش زده و حتی شناسنامه‌اش را تغییر داده است، می‌خواست خودش را در تهران تسلیم اطلاعات کند! اولا تسلیم اطلاعات شدن به این همه تحمل مشقات نیازی نداشت و ثانیا این کار (تسلیم نیروهای امنیتی شدن) می‌توانست به سهولت در مشهد اتفاق بیفتد (بدون تعقیب و گریز!) و یا خانمش که می‌داند که شوهرش به او خیانت کرده و می‌خواست  بچه‌هایش را از او برباید، برخلاف روال طبیعی و عادی یک زن، اربعین می‌گیرد تا شوهرش را ببیند! و نجاتش دهد و عجیب آن است که نسخه‌ای که به نفع نیروهای امنیتی نظام است را مخفیانه، عملیاتی می‌کند.
 
منصورنژاد گفت: به‌نظرم مهمترین ضعف و بار منفی کتاب آن است که افراد را به جای دعوت به آزادگی و آزادی، دعوت و تلقین برای اعتراف و ضعف می‌کند. شخصیت کلیدی داستان فواد در سه فراز از زندگیش اسرار مگویش را برای دیگران فاش می‌کند؛ یک: به شازده که می‌رسد خودش را برای آن دختر کاملا رو می‌کند. دو: پیش اسماعیل تمام اسرارش را بیرون می‌ریزد، با اینکه به قول نویسنده اولا در آن مرحله به کسی اعتماد ندارد و ثانیا از دست بستگان طراز اولش فرار کرده، حال آنکه اسماعیل یار غار همانهاست. سه: در زندان همان روزهای اول بدون اینکه حتی کسی از او اعتراف بخواهد، مفصل از خودش می‌نویسد و خود را برای ربایندگانش بدون اینکه بداند کیانند، افشا می‌کند.
 
این نویسنده و پژوهشگر با بیان اینکه گاه در حین خواندن اثر به ذهنم می گذشت که نام کتاب می‌توانست اعترافات و یا اعترافات فواد باشد، زیرا این کتاب در راستای برخی رسانه‌های رسمی، اعتراف را جامعه‌پذیر می‌کند، در نقد کتاب، افزود: اینگونه داستان‌های سیاسی- امنیتی، می‌توانند از منظر کسانی که بر زندانی اشراف دارند، نوشته شود که زندانی را حقیر شمرده و دست کم می‌گیرند و یا برعکس می‌تواند از منظر مبارزی نوشته شود که در انفرادی نه چند روز و حداکثر چهار ماه، که چندین سال مقاومت نموده و زندانبان، بازجو و قاضی را به ستوه آورده و حتی در زندان برای نیروهای حامیش در بیرون نقش هدایت و راهبری ایفا می کند. این کتاب خواسته یا نخواسته از منظر اول به نگارش درآمده و از این جهت، تاثیرِ پایدار و سازنده‌ای بر مخاطبان نمی‌گذارد، برخلاف آثاری که بخواهند از منظر دوم نوشته و صبر، مقاومت و آزادی‌خواهی را به جامعه تلقین کنند.
 
وی در پایان سخنانش اظهار کرد: داستان می‌توانست ختام زیباتری داشته باشد، زیرا به جای اینکه به‌صورت داستانی و در قالب تصویر، کنش و با خلق اتفاقات، خواننده را از برخی ابهامات داستان آگاه سازد، نویسنده کارش را به بهانه نامه همسر فواد (نیلوفر) به او، سبک و سهل نموده و همه حرف‌هایش را با یاداشتی به سرانجام رساند و در اصل به موضوع در قالب تکنیک‌های اصلی رمان نپرداخته است. این داستان سرانجامش، همانند سرآغازش (و به ویژه آغازش) جای بازپرداخت و بازنویسی جدی دارد.
 

حق تصرف در بخش‌های بیّن تاریخ را نداریم

ساسان والی‌زاده نیز در ادامه این نشست، با اشاره به اینکه در سال 54 با یک پدیده مواجه شدیم که پس از 40 سال هنوز آنطور که باید به آن پرداخته نشده است، گفت: از نظر تکنیک‌های داستانی، کتاب «وقت معلوم» کتاب «سانس‌های عاشق» موراکامی را تداعی می‌کند و آنجایی که فضاهای گنگ و کرختی‌ها دیده می‌شود، ادامه «مسخ» کافکا بود. داستان مهدی کفاش هم داستان‌هایی همچون «کوری» ساراماگو را تداعی می‌کند.
 
وی با بیان اینکه نویسنده در کشف و شهود خوب عمل کرده، افزود: به لحاظ شخصیت‌پردازی، نویسنده بسیاری جاها موفق بوده (فواد و شازده و تاحدی اسماعیل) و برخی موارد نیز به قهرمانان داستانش ظلم کرده است (نیلوفر و کاترین). نویسنده در معرفی نقش زنان از مادر ناصرالدین شاه تا زنان دربار پهلوی خوب عمل کرده ولی درباره نیلوفر ضعیف عمل کرده و عامدانه از همه قضایا کنار گذاشته شده و خیلی جاها از داستان حذف شده و انتهای داستان یک دفعه نقش یک قهرمان را بازی می‌کند.   
 
این نویسنده و پژوهشگر درباره برخی اشکالات تاریخی که به این داستان وارد است، تصریح کرد: وقتی رمانی درباره یک واقعه تاریخی می‌نویسیم، حق تصرف در بخش‌های بیّن تاریخ را نداریم؛ مانند داستان تنباکو و شخصیت میرزای بهبهانی که در داستان آمده است. همچنین در بخشی از کتاب (صفحه 220) به ماجرای شکست در عملیات کربلای 5 در دوران دفاع مقدس اشاره شده که این حکایت مربوط به عملیات کربلای 4 است! همچنین نویسنده به طرز عجیبی بخش‌هایی از تاریخ پهلوی و قاجار را تطهیر و اصلاح می‌کند.
 
معاون فرهنگی هنری موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در پایان گفت: شروع داستان فوق‌العاده است، ولی در ادامه اطلاعات تاریخی مکرر تا حدود صفحه 100 و کمی پس از آن، تا حدی خواننده را پس می‌زند و از صفحه 120 به بعد دوباره به فضای داستان برمی‌گردد. البته پیچ و خم‌ها و رفت و برگشت‌ها به داستان جذابیت بخشیده است.
 

رسیدن به زاویه دید جدید کمی سخت بود

مهدی کفاش نیز با معرفی کلی از موضوع کتاب و سیر نگارش آن، بیان کرد: بُن‌مایه اصلی کتاب براساس زندگی بهمن حجت کاشانی و اتفاقاتی است که از سال 1354 رخ داده و کمتر به آن پرداخته شده است. با توجه به پیوند ماجرا و داستان به خاندان‌های پهلوی و قاجار، پژوهش‌هایی را برای شناخت بهتر نسبت به این دو خاندان انجام دادم. برای تالیف این رمان چندین سال زمان صرف شد. چند سال نگارش اولیه و بازنویسی به‌طول انجامید و چندین سال نیز به تحقیقاتی میدانی در کتابخانه‌ها و حتی شهرهای خرم‌دره، مشهد و قم پرداختم.
 
وی ادامه داد: برای این داستان باید زاویه دید تازه‌ای را تجربه می‌کردم و رسیدن به زاویه دید جدید کمی سخت بود. امیدوارم خواندن این کتاب برای مخاطبان جذابیت داشته باشد.
 
این نویسنده با اشاره به برخی نقدهای مطرح شده درباره «وقت معلوم» در این نشست، گفت: نظرات متفاوت منتقدان تاحدودی به سلیقه بازمی‌گردد. من مورخ نیستم و قرار هم نیست تاریخ بگویم. همچنین درباره نقد مطرح شده درباره ناآشنایی من با علوم حوزوی و ایراداتی که در این زمینه به کتاب وارد شده باید بگویم که نسبت به این حوزه آگاهی و دستی نیز بر آتش دارم. لذا مطالبی که در زمینه علوم حوزوی در کتاب آمده، با آگاهی و مطالعه بوده است. به هر صورت در این زمینه نظرات متفاوت است.
 
کفاش افزود: به ژانر معمایی علاقه زیادی دارم و ردپای این موضوع در کتاب نیز دیده می‌شود. همه تلاشم، دادن لذت کشف و شهود به خواننده است.
 
نویسنده کتاب «وقت معلوم» با بیان اینکه خودم را انقلابی با تعریف‌های سال 1357 می‌دانم، تصریح کرد: همچنین در این کتاب تلاش کردم قصه‌ای عاشقانه خلق کنم که انسان با همه خوبی‌ها و خطاهایش در آن مطرح شود و داستان در یک بستر انسانی اتفاق بیافتد.
 
وی در پایان با اشاره به ایراد وارد شده به برخی وقایع تاریخی کتاب، گفت: درباره موضوع لو رفتن عملیات که منجر به شکست عملیات کربلای 4 شد و من در کتاب کربلای 5 ذکر کردم، به نوعی تصرف من در تاریخ بود، چون هنوز ماجرای لو رفتن این عملیات و شکست آن برای قابل قبول نیست.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها