سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۷ - ۱۱:۳۳
مراسم یادبود روح‌الله کاملی برگزار شد

سوگواره نقد آثار نویسنده فقید روح‌الله کاملی در مجتمع ناشران قم برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) از قم، در پی درگذشت روح‌الله کاملی، از داستان نویسان قم، صاحب آثاری همچوم «الفبای قطعه‌ای از جهنم»، «فرشته‌ها و قسم‌نامه»، «هشت آتش و بردیا»، سوگواره نقد آثار وی با حضور جمعی از نویسندگان در مجتمع ناشران قم برگزار شد.

در ابتدای برنامه، زهره عارفی داستان کوتاه «گربه کوچک ماورایی من» از مجموعه داستان «الفبای قطعه‌ای از جهنم» را برای حضار خواند و سپس مرتضی شاه ترابی که مجری جلسه که از دوستان کاملی بوده است، در سخنانی زندگی او را دارای دو وجه و دو سویه دانست؛ وجه شخصی و ادبی.

وی گفت: کاملی دوست داشت همیشه نظر دوستانش را در باره داستان‌هایش بداند و بشنود. حتا اگر کسی سبقه ادبی هم نداشت و در مورد اثرش نظر می‌داد، از نظرش استقبال می‌کرد.

در ادامه از علی اصغر عزتی پاک دعوت شد تا در مورد کاملی و آثاراش صحبت کند. عزتی پاک کاملی را خیلی معصوم و پاک و صاف و زلال معرفی و به جهان داستانی کاملی اشاره کرد.

وی گفت: با توجه به جهان داستانی کاملی و با نگاه به آثارش خواهیم فهمید راهی را برای خودش انتخاب کرده بود و در مسیر این راه بود. جهان داستانی او مثل دسته گلی بود که ما بو کردیم و برای بار دوم آن را از ما گرفتند. داستان‌هایش با عموم داستان‌هایی که ما می‌نوشتیم متفاوت بود.

عزتی پاک اضافه کرد: جهان روح الله غریب بود و انگار در یک دنیای پر راز و رمز زندگی می‌کرد و از آن بیرون نیامده بود. او دنبال رازگشایی از دنیا نبود بلکه این رمز و راز را توصیف می‌کرد. درگیری کاملی با جهان وجودی داشت و خودش را در جهانی می‌دید که آن را نمی‌فهمید و با داستان می‌خواست یک جوری آن را درک کند و به نوری برسد.

وی اضافه کرد: او نسبت به فهم این دنیا و هستی، اظهار عجز می‌کرد و به این‌ها می‌اندیشید و پیشنهاد فکر کردن به ما می‌داد. جهانش قشنگ و خیال انگیز بود. داستان‌هایش عموما به جایی بند بودند و ذیل اسطوره‌ها و کهن الگوها روایت می‌شوند. به عنوان نمونه اگر به داستان «ناخدای کوچک و کبوترهایش» از مجموعه داستان «فرشته‌ها و قسم نامه» نگاه کنید متوجه این نکته خواهید شد. این جهان نیاز به ذهن و زبان خودش را داشت و کاملی با زحمت و تلاش و تمرین آن را یافته بود و به ما نشان می‌داد. صدای متفاوتی و جهان متفاوتی بود که از بین ما رفت.

ابراهیم اکبری دیزگاه از دیگر دوستان روح الله کاملی بود که در مورد او سخن گفت و یادآور شد: سقراط و فلاسفه یونانی نظرشان این است که کار فلسفی کردن به نوعی تمرین مرگ است. کسی که بیشتر کار فلسفی می‌کند بیشتر تمرین مرگ می‌کند. به نظر من داستان نویسی در درجه اول خیره شدن به زندگی است. داستان نویس مدام به زندگی و زوایای گوناگون آن خیره می‌شود تا در انتهای زندگی مرگ را ببیند. بلکه مرگ را بچشد.

اکبری دیزگاه افزود: از سال 84 با کاملی آشنا بودم. او این خیرگی را به زندگی داشت و مدام در این خیرگی در ذهن و زبانش مرگ را می‌دید. انگار یکی از دغدغه‌های اصلی او در زندگی بود. کاملی و داستان‌هایش متحد بودند. نمی‌شود از کاملی گفت و یادی از داستان‌هایش نکرد. چهار ویژگی در مورد کاملی بر می‌شمارم که در سلوک شخصی و داستانی اش قابل ردیابی اند.

وی اولین ویژگی کاملی را این نکته عنوان کرد که او اهل سکوت بوده است و در ادامه گفت: کاملی بنا نداشت حرف بزند. بیشتر سکوت می‌کرد و گوش می‌داد. این کم حرفی چند دلیل می‌توانست داشته باشد. یکی محجوبیت ذاتی ایشان بود. دومین ویژگی این بود که او همیشه دوست داشت غایب باشد. از همه محافل و مجالس. بنایی بر حضور نداشت. اگر هم می‌پذیرفت با غایب بودن ثابت می‌کرد، اهل غیبت است.

این داستان نویس ادامه داد: سومین ویژگی کاملی گوشه گیری بود. نمی‌خواست در کانون توجه باشد. در جلسات هم در گوشه بود و اهل مرکز و نمایش نبود. آخرین ویژگی کاملی از حجب و معصومیت برمی‌آید. او به شدت اهل انزوا بود. نمی‌دانم در انزوا چه یافته بود که نمی‌خواست هیچ گاه تماشایی شود و این انزوا با مرگ اندیشی او گره خورده بود. کاملی با همین انزوا از پیش ما رفت.

حامد جلالی هم خاطراتی از همراهی اش با روح الله کاملی گفت و افسوس خورد «که ای کاش این جلسه پیش از اینها برگزار می‌شد؛ حتا اگر به قول آقای اکبری، روح الله نمی‌آمد و غایب می‌شد. کاش درباره کارهایش قبلا می‌نوشتیم. او وظیفه‌ای داشت که می‌نوشت، ما وظیفه‌ای داشتیم که باید نقد می‌کردیم و او را می‌دیدیم، اما به وظیفه مان عمل نکردیم. کاملی خیلی از تعریف و تمجید دوری می‌کرد. نویسنده خوبی بود در مسیر شدن. در جهان خودش بود و یک چیزهایی از این جهان فوران می‌کرد.

در پایان بهروز انوار از نزدیکان کاملی با اشاره به گمنامی روح الله کاملی به آسیب شناسی این موضوع در قم پرداخت و گفت: با هم سال 86 عضو مجازی چوک بودیم. اتفاقی فهمیدم اهل قم است. دوست شدیم. داستان نویس‌هایی در قم زندگی می‌کنند که کسی آن‌ها را نمی‌شناسد. کافی است به لیست جشنواره‌های داستانی نگاهی بیندازید، می‌بینید چه تعداد شرکت کننده از قم مشاهده می‌کنید. این‌ها کجا هستند؟ چه اتفاقی در قم افتاده که با این همه نویسنده نشست‌های داستانی با تعدد اندک برگزار می‌شود؟ به نظرم نیاز به بازنگری داریم. نیاز است همه را ببینیم. شاید داریم افراد را طرد می‌کنیم و با یکسان سازی برخی را حذف می‌کنیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها