دوشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۷ - ۱۲:۴۷
مردانی به نام اوه،‌ زنانی به نام «آیلین»

چندوقت پیش در گزارشی در ایبنا به هجوم مترجمان برای ترجمه اثر جدید خالد حسینی اشاره کردیم و به این موضوع پرداختیم که این اثر در مدت کمی از سوی 17ناشر ترجمه شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، هر چند وقت یکبار آوازه یک نویسنده و یک رمان خاص در بازار نشر می‌پیچد و یک کتاب از سوی چند مترجم ترجمه و ناشران مختلفی آن را چاپ می‌کند. در این گزارش هدف بررسی این رویداد آشنای حوزه نشر نیست و ابدا نمی‌خواهیم پای کپی‌رایت را وسط بکشیم. این چند خط تنها بهانه‌ای است برای معرفی نویسنده‌ای که این روزها نامش را زیاد می‌شویم و از سوی اهالی نشر مورد استقبال قرار گرفته است؛ نویسنده‌ای به نام آتوسا مشفق با رمانی به اسم «آیلین».

 به رغم تمام موفقیت‌های تجاری و ادبی که رمان «سال استراحت و آرامش من» برای مشفق داشت، اما این نویسنده با دومین رمان منتشرشده خود به نام «آیلین» به خواننده ایرانی معرفی شد. مشفق با این رمان در سال 2014 در میان شش نامزد نهایی جایزه ‌بوکر قرار گرفت.

از رمان «آیلین» که در برخی منابع غربی به نام «الین» از آن یاد می‌شود؛ در بازار کتاب ایران سه نسخه ترجمه مختلف موجود است. هر سه این کتاب‌ها در سال 1396 فهرست‌نویسی شده‌اند. اولین نسخه فارسی این رمان از سوی انتشارات شمشاد مشهد و با ترجمه مهدی موسوی راهی بازار کتاب شد و به فاصله کوتاهی یک نسخه دیگر با ترجمه مسلم بخشایش از انتشارات نظری منتشر شد. آخرین نسخه فارسی منتشرشده این رمان با ترجمه گلاره جمشیدی است که انتشارات چترنگ به تازگی آن را منتشر کرده است.

به این فهرست ترجمه دیگری از کاوان بشیری را هم اضافه کنید که قرار است به زودی از سوی انتشارات میلکان منتشر شود و کسی چه می‌داند چند مترجم دیگر هم‌اکنون در حال ترجمه چندباره این رمان هستند و به احتمال زیاد این رمان را با نام مترجم‌ها و لوگوی ناشران دیگری نیز خواهیم دید.

ماجرای این رمان در دهه ۶۰ میلادی اتفاق می‌افتد. آیلین دختری است از جوانان ناراضی و سرکش بعد از جنگ جهانی دوم که زندگی پر از غم و اندوهی دارد و مدام در حال کشمکش‌های درونی است. کودکی‌اش را در خانواده‌ای بی‌ثبات با پدری معتاد و دائم الخمر می‌گذراند و در نوجوانی تصمیم می‌گیرد از خانه فرار کند. گذشته‌اش از او دختری بدون اعتماد به‌نفس و تنها ساخته است. مشفق، در این رمان فضای داستان را به گونه‌ای توصیف کرده که سختی شرایط زندگی روزهای بعد از جنگ و سردی و اندوه زندگی آیلین را تداعی کند.

                           

 این داستان از زبان آیلین و با توصیفی از خودش، آنگونه که از بیرون به نظر می‌رسد شروع می‌شود: «من مثل دختری هستم که تو منتظر دیدنش در یک اتوبوس شهری هستی، درحال خواندن کتابی در مورد گیاهان یا جغرافیا. شاید یک تور روی موهای قهوه‌ای روشنم به سر کرده باشم. ممکن است مرا به دلیل رعشه‌ دستان، ضربات پا و گزیدن لبم یک دانشجوی پرستاری یا یک تایپیست در نظر بگیرید. هیچ چیز بخصوصی ندارم. برای من ساده است که این دختر را تصور کنم، یک غریبه، همزادی آرام و جوان از خودم، که دارد یک کیف چرم معمولی حمل می‌کند و یا درحال خوردن یک بسته‌ی کوچک بادام زمینی است، که دارد آنها را بین انگشتان دستکشش می‌چرخاند، داخل لپ‌هایش می‌مکد و دلواپس به بیرون از پنجره زل زده است.»


                                   


آتوسا مشفق از پدری ایرانی و مادری کروات به دنیا آمده و هم‌‌اکنون در آمریکا زندگی می‌کند. این نویسنده جوان از سال 2012 تاکنون با مجله پاریس ریویو همکاری و بسیاری از داستان‌های کوتاهش را در این مجله منتشر می‌کند. مشفق در سال 2013 کمک‌هزینه تحصیلی دانشگاه استنفورد را به دست آورد و در سال 2014 برای کتاب «مک‌گلو» در فهرست نهایی جایزه بوکر قرار گرفت. در سال 2016 و برای کتاب «آیلین» موفق به دریافت جایزه بنیاد همینگوی شد. از این نویسنده چندین مقاله نیز در مجله «نیویورکر» منتشر شده است.

مشفق نویسنده‌ای شناخته‌شده در جهان ادبیات غرب است و برخی از نامزدهای جایزه من‌بوکر مانند دیزی جانسون و پاتریک دوویت و همچنین دیوید سداریس در مصاحبه‌هایی که با رسانه‌های غربی مانند لیت‌هال و نیویورک تایمز داشته‌اند آثار مشفق را برای خواندن پیشنهاد داده‌اند.


                            

از این نویسنده کتابی به نام «سال استراحت و آرامش من» نیز منتشر شده که در عین داستان رئالی که روایت می‌کند، زبان طنزی دارد و بسیاری از منتقدان و نویسندگان اذعان داشته‌اند که با این کتاب خندیده‌‌اند. این رمان خانمی 24 ساله را به عنوان راوی معرفی می‌کند که به قرص‌های ضدافسردگی و البته خواب فراوان اعتیاد دارد و دوست ندارد بیدار بماند و از خود می‌پرسد چرا باید در شرایط بسیار بد دنیا از رختخوابم بیرون بیایم؟ برای رسیدن به این هدف دارویی می‌یابد که قدرت ایجاد خواب‌آلودگی بالایی دارد. راوی داستان مشفق تصمیم می‌گیرد 40 قرص را پشت سر هم بخورد تا چهار ماه بدون بیدارشدن به خواب فرو رود. او قصد خودکشی ندارد و فقط نمی‌خواهد شاهد اتفاقات بد دنیا باشد. مشفق در بخشی از داستان می‌نویسد: «فکر می‌کردم اگر به این کار ادامه دهم به طور کل نابود می‌شوم و به شکل جدیدی وارد دنیا می‌شوم. این امید من بود، آرزوی من بود.» 

 



 
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها