دوشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۰
قاسمعلی فراست: مشکل امروز سینمای ما داستان است/سیدمهدی شجاعی: در کشور ما با سینما برخورد جهان‌سومی می‌شود

فراست می‌گوید: یکی از مشکلات سینمای امروز ما داستان است و از آن جایی ناشی می‌شود که کارگردان می‌خواهد هم نویسنده باشد هم کارگردان هم تهیه کننده.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، هفتمین نشست «کوتاه با داستان» به دعوت سیدمهدی شجاعی و انتشارات کتاب نیستان در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد. مهمانان این برنامه قاسمعلی فراست و مائده مرتضوی بودند.

در ابتدای نشست کلیپی از خلاصه جلسات برگزار شده پخش شد و سیدمهدی شجاعی توضیحات مختصری درباره شش نشست قبل و مهمانان داد. در ادامه حسین آشتیانی، مجری برنامه درباره برنامه‌های آموزشی آکادمی داستان که به سرپرستی سیدمهدی شجاعی برگزار می‌شود، پرسید و سیدمهدی شجاعی ضمن تشریح روند آموزش به اساتید این آکادمی نیز اشاره کرد و گفت: سیروس همتی در بخش نمایشنامه و فیلمنامه و در بخش داستان آقای پوررضائیان در این آکادمی به تدریس خواهند پرداخت و من هم در خدمت دوستان هستم. این بخش مربوط به آموزش حقیقی است و ثبت نام در بخش مجازی نیز از هفته‌های آتی انجام خواهد شد.

سیدمهدی شجاعی درباره کمپین «کتاب محبوب من» نیز توضیحاتی داد و گفت: کمپین مطالعه سال‌ها دغدغه من بود و این حرکت تنها شروعی برای نیل به این هدف بود. در این کمپین قرار بر این بود که خوانندگان کتاب محبوب خود را معرفی کنند و خوشبختانه این حرکت با استقبال زیادی همراه شد. به زودی آراء به دست آمده درباره این کتاب‌ها را اعلام می‌کنیم و به احتمال زیاد در نشست اسفندماه این کار را انجام خواهیم داد و کتاب محبوب خوانندگان را معرفی خواهیم کرد. این استقبال اسباب دلگرمی بود و محصول نهایی هم از جمیع جهات قابل بررسی است. باید دید که معدل انتخاب مردم چه مختصاتی دارد. به همین دلیل با کارشناسانی صحبت داشتیم و قرار شد تا تحلیل‌های اثر منتخب نیز انجام شود و در دسترس مخاطبان قرار گیرد. در همین راستا از تیم سختکوشی که استخراج آراء را برعهده دارند نیز تشکر می‌کنم.



سپس نماهنگ مربوط به معرفی مائده مرتضوی پخش شد و از او برای داستان‌خوانی دعوت به عمل آمد. مرتضوی داستان «تَرَک» از مجموعه داستان «مرگ رنگ» را برای حضار خواند. سیدمهدی شجاعی درباره سبک وسیاق نوشتن این نویسنده جوان گفت: از مختصات داستان‌ها این است که نویسنده علاوه بر لایه‌های ظاهری به معنای زیرین و ریشه‌ای نیز توجه دارد. این داستان انتخاب من بود. چون به نظرم موضوع این داستان مساله جدی جامعه ماست. گاهی برخی مسائل کوچک باعث بی‌توجهی به مسائل بزرگ و نادیده گرفتن آن‌ها می‌شود و می‌بینم که گاهی مسائل پیش‌پاافتاده مسائل بزرگ‌تری را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. پیام این داستان پیامی جدی و زنگ خطری برای جامعه امروز است.
 سیدمهدی شجاعی در ادامه افزود: از مختصات دیگر این نویسنده موجز نوشتن است و داستان‌های دیگر این مجموعه نیز درنهایت ایجاز پیش می‌رود. درمجموع استاندارهای لازم داستان‌نویسی در این مجموعه وجود دارد اما به دلایلی نامعلوم اکثر داستان‌ها موضوع تلخی دارند.

سپس نماهنگ معرفی مهمان دیگر نشست، قاسمعلی فراست پخش شد. فراست در ابتدای سخنان خود گفت: این روزها روزهای فوتبال است و من فکر می‌کنم یکی از دلایلی پایبندی ملت ما به فوتبال خود فوتبال نیست و جریانی است که ما برای آن می‌سازیم.  در همین راستا برای جلسه‌ای که فردا برای کتاب آقای حنیف داریم پیشنهاد دادم که در پایان جلسه فوتبال را به طور دسته‌جمعی ببینیم. این جلسات داستان‌خوانی برای ادبیات جریان‌سازی می‌کند و همین امر باعث می‌شود تا ادبیات به عنوان مساله‌ای مهم تلقی شود. شما تصور کنید اگر فوتبال تنها پخش می‌شد و از جوسازی و جریان ایجاد کردن خبری نبود،‌ ما فوتبال را به عنوان مساله بزرگ جامعه نمی‌پذیرفتیم و در نتیجه اگر یک دهم این کار را  برای ادبیات هم انجام می‌دادیم وضع ادبیات کشور ما بهتر از این بود به همین دلیل جا دارد از سیدمهدی شجاعی برای ترتیب دادن چنین جلساتی برای ادبیات که نفس ماست و در هوای آن تنفس می‌کنیم تشکر کنم.

فراست در پاسخ به سوال مجری مبنی بر چگونگی نویسنده شدنش پاسخ داد: من با شعر ادبیات را شروع کردم. شبی تا نزدیک سحر شعری نوشتم و صبح در کلاس دهم دبیرستان با غرور زیادی پا به مدرسه گذاشتم و انتظار داشتم که با تشویق زیاد معلم روبه‌رو شوم. سینه را ستبر کردم و خواستم شعرم را بخوانم اما معلم به من گفت در این مملکت حافظ شعر می‌گوید،‌تو هم شعر گفته‌ای. آن روز بعد از پایان مدرسه نمی‌دانستم کجا میروم و به لحاظ روحی صدمه  زیادی دیدم. بعد از آن بود که شعر گفتن را به کل کنار گذاشتم.

نویسنده «نخل‌های بی‌سر» افزود: بعد از مدتی احساس کردم، برخی اوقات حرف‌هایی می‌خواهی بزنی که از جنس زبان نیست و از جنس قلم است و این شد که به سمت داستان رفتم.  مرحوم آقای اسدالله صمدی‌، دست من را گرفت و دری را برای من باز کرد.  اوایل داستان‌ها را برای دل خودم می‌نوشتم و می‌ترسیدم که تجربه شعرم دوباره تکرار شود تا اینکه دبیر نازنین من، من را ترغیب و تشویق به خواندن رشته ادبیات کرد. هنگامی که به تهران آمدم با آدم‌های نازنینی مانند مهندس موسوی، خانم صفارزاده، محمد مهدی جعفری آشنا شدم و این افراد اعتماد به نفس من را زیاد کردند. اولین داستانی که از من چاپ شد؛ «تولد در میدان» بود در روزنامه جمهوری.



وی افزود: مجموعه داستان «زیارت» اولین کتابی است که از من چاپ شد. اما اولین مجموعه داستانم را از زیر چاپ کشیدم بیرون. چون آن را ضعیف می‌دانستم و هیچ وقت از این کار پشیمان نشدم. من این کار را به تمام نویسندگان جوان توصیه می‌کنم. به نظرم می‌رسد همه ما عجله داریم اولین کتاب‌مان منتشر شود و از کف و سوت و معروف شدن خوشمان می‌آید. اتفاقا این مساله را با سیمین دانشور در میان گذاشتم و با تشویق ایشان نیز مواجه شدم چون ایشان هم در زمره کسانی بودند که از چاپ اولین مجموعه داستان خود به شدت پشیمان بودند.

این نویسنده در ادامه گفت: اولین رمان من «نخل‌های بی‌سر» بود. این کتاب اول به صورت داستان بلندی بود. بعد از مدتی با جنگ‌زدگانی که از جبهه  برگشته‌ بودند،‌ آشنا شدم  و حس کردم که این داستان را باید طور دیگری ادامه دهم. با معاشرت با این آدم‌ها و رفتن به خرمشهر و دل واقعه توانستم این داستان را تمام کنم. خوشحالم که این کار را کردم و  حدودا 21 سالم بود که این کتاب را چاپ کردم.

این نویسنده درباره سریال روزهای برفی که اقتباسی از کتاب «روزهای برفی» او بود گفت: قضیه این کتاب به نوعی به تجربه زیستی من برمی‌گردد. یکی از شرایط نوشتن رمان شرایط زیستی است و بسیاری از کسانی که می‌نویسند درواقع خودشان را می‌نویسند چه پیدا باشد چه نباشد. داستان این کتاب هم درباره دانش آموزی است که شاگرد اول است و جایزه‌های بزرگی برای او ارسال می‌شود. من یادم  است اولین باری که مدادرنگی 48 رنگ برایم فرستادند برای همه مایه تعجب بود چون در روستای ما مدادرنگی بیشتر از 6 رنگ نبود. این قضایا را در رمان روزهای برفی هم آورده‌ام.

در ادامه قاسمعلی فراست داشتن معلم خوب را نعمتی بزرگ و جرقه‌ای موثر در موفقیت دانست و به ذکر خاطراتی از دوران دبیرستان خود پرداخت. سپس این نویسنده درباره کلاس‌های داستان‌نویسی صحبت کرد و گفت: من اگر کلاس نویسندگی نرفتم چون زمان من  این کلاس‌ها نبود و من به ناچار نوشتن را به طور تجربی یاد گرفتم هنگامی که به تهران آمدم، بخشی از این کمبودهایم جبران شد و به دامن پاک و عفیف سیمین دانشور؛  بغل گرم و صمیمی احمد محمود و خانم صفارزاده نازنین افتادم.

وی افزود: من اعتقاد به این ندارم که کلاس،‌ آدم را داستان‌نویس می‌کند اما آن کلاس اگر به صورت کارگاهی و بده بستان استاد و هنرجو اداره شود، یقینا تاثیرگذار خواهد بود و هنرجو را بارور می‌کند.

فراست درباره جریان داستان‌نویسی در 4 دهه اخیر توضیح داد: طبیعتا وقتی جامعه ما و نگاه ما به جامعه عوض می‌شود مخاطب هم عوض می‌شود و بر ژانر داستان تاثیر می‌گذارد. داستان دهه شصت ساده است و داستان‌های چندلایه و پیچیده به ندرت در آن سال‌ها پیدا می‌شود. داستان‌های امروز بیشتر فرم هستند و اساسا پست مدرن نتیجه جامعه‌ای پیچیده‌تر و ماشینی‌تر و عمیق‌تر است.



قاسمعلی فراست در ادامه داستانی کوتاه به نام «بغض» برای حضار خواند. سیدمهدی شجاعی درباره فراست گفت: فراست یادگار دوران ابتدای انقلاب است. اینکه قاسمعلی فراست با وجودی که رمان هم نوشته اما هنوز به داستان کوتاه پایبند است،‌ نکته مهمی است و مساله قابل تاملی که در صحبت‌های ایشان وجود داشت،‌ عجله نداشتن برای چاپ داستان است و همچنین تحمل نقد و فشارها و آسیب‌های منفی است. این مسائل معمولا همیشه دامن اهل قلم را می‌گیرد اما آدم باید پوست کلفتی داشته باشد و ادامه دهد. همچنین فراست در کشف استعدادهای دیگران نیز فعالیت داشته،‌ میرشکاک، علی معلم و احمد عزیزی از آن جمله‌اند.

در ادامه سیدمهدی شجاعی مجموعه داستان «هر زندگی یه قصه است» نوشته قاسمعلی فراست را برای خواندن به حضار پیشنهاد کرد و فراست از بازنویسی مجموعه زیرچاپ خود خبر داد.

فراست در بخش بعدی صحبت‌های خود درباره مساله اقتباس در سینما عنوان کرد: یکی از مشکلات سینمای امروز ما داستان است و از آن جایی ناشی می‌شود که کارگردان می‌خواهد هم نویسنده باشد هم کارگردان هم تهیه‌کننده. در بسیاری از فیلم‌های امروز می‌بینیم که اگر دیالوگ را یک داستان‌نویس متوسط هم می‌نوشت نتیجه بهتر از این می‌شد. اگر سینمای ما کاری اقتباسی بر اساس رمان‌های قدرتمندی که داریم انجام دهد هم به ادبیات کمک می‌شود هم به سینما. ادبیات مخاطب بیشتری  و سینما هم داستان حرفه‌ای‌تری برای ساخت پیدا می‌کند و از این لحاظ غنی‌تر می‌شود.

وی در ادامه درباره رویکرد خود نسبت به نوشتن رمان و داستان کوتاه افزود: من داستان کوتاه را نه تنها رها نکردم به خصوص معتقدم در شرایط فعلی جامعه ما و فرصت کمی که برای مطالعه وجود دارد،‌ نیاز به داستان کوتاه بیشتر است البته که هنوز امثال من از خواندن رمان‌های قطور مانند جان شیفته لذت می‌بریم اما  روزگار و شرایط اجتماعی به سمتی پیش می‌رود که رویکرد به سمت داستان کوتاه است. نویسنده حرفه‌ای به نظر من کسی است که بتواند داستان کوتاه بنویسد. به نظرم رمان‌نویسی وجود ندارد که نتواند داستان کوتاه بنویسد و نوشتن داستان کوتاه به شدت کار سختی است چون در مجالی کم باید شخصیت‌پردازی و ... انجام شود. مجید قیصری و محمدرضا بایرامی و آقای شاه‌آبادی از این جمله نویسندگان‌اند. مصطفی مستور و ناهید طباطبایی هم به خوبی به داستان کوتاه پرداخته‌اند.

سیدمهدی شجاعی در ادامه بحث قاسمعلی فراست درباره اقتباس در سینما گفت: بحث سناریو در کشور ما جدی است و در کشور ما متاسفانه با سینما یک برخورد جهان‌سومی می‌شود.  دستمزد فیلمنامه نویس یک چندم دستمزد یک بازیگر دست چندم است اما در کشورهای پیشرفته‌تر چند برابر این مقدار صرف هزینه تولید یک فیلمنامه خوب می‌شود و این کارها مستلزم سیاست‌گذاری‌های جدی است.

پایان‌بخش این نشست خوانش بخشی از رمان «کمی دیرتر 2» توسط سیدمهدی شجاعی بود. در انتهای این نشست،‌ حسین آشتیانی مجری برنامه، از حضور جمال میرصادقی در نشست اسفندماه «کوتاه با داستان» خبرداد.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها