چهارشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۶:۱۶
نگاه اقبال به تهران از نوع نگاه غربی‌ها به ژنو امروز است

اصغر دادبه در شب بزرگداشت اقبال لاهوری گفت: نگاهی که غربی‌ها به ژنو امروز دارند، که جلسات مهم و صلح‌طلبانه‌شان را آن‌جا برگزار و سیاست‌هایشان را آن‌جا تعیین می‌کنند، همین نگاه اقبال به تهران بوده، که آن را مرکزیت فرهنگی، سیاسی جهان اسلام می‌دانست و می‌خواست مرکزیت جایی باشد که این فرهنگ از آن مجموعه برآمده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): «بزرگداشت اقبال است اما قصد ندارم درباره اقبال لاهوری حرف بزنم، بلکه می‌خواهم راجع به فرهنگ ایران که اقبال به آن توجه داشت و همه عمر برای آن تلاش کرد، » این جملات، سخنان ابتدایی اصغر دادبه در شب بزرگداشت اقبال لاهوری، شاعر نام‌آشنای شبه‌قاره هند و پاکستان امروز است که در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد.
 
دادبه در ادامه و درباره پیشینه زبان و ادب فارسی در هند گفت: نزدیک به هزار سال زبان و ادب فرهنگی هند، زبان و ادب فارسی بود و خیلی از آن‌ها بهتر از ما فارسی را حرف می‌زدند. حتی شاهد داریم که در جواب اشتلم‌های شاعر خودی که خطاب به آنان گفته بود، زبان مادری من فارسی است و از شما نیست، چقدر خوب گفته بودند که شما فارسی را از پیرزن‌ها آموختید و ما در هند از فردوسی، نظامی، سعدی و حافظ آموخته‌ایم که جواب درستی است؛ چون هر جای قضیه که انگشت بگذاریم، انصافا چنین است و آن‌ها حق بزرگی بر گردن ما دارند.

او ادامه داد: ما هنوز نتوانسته‌ایم حتی فهرست رساله‌ها و کتاب‌هایی که آن‌ها به زبان فارسی نوشته‌اند را به‌طور کامل تهیه کنیم، که دریغا در آن آب‌وهوا، اصل قضیه هم دارد از بین می‌رود و پشت این از بین رفتن، سیاستی است که از قرن‌ها پیش، علیه زبان فارسی کودتا کرده است و این خود داستان دردناک درازی است.

دادبه در بخش دیگری از سخنان خود بیان کرد: فاصله اقبال و بیدل دهلوی حدود ۲۰۰ سال است. بیدل به خوبی شرایط آن دوران که انگلیسی‌ها بر هند تسلط داشتند، را می‌دانست و درک می‌کرد؛ با زبان فارسی هم به خوبی آشنا بود و با احساس خطری که می‌کرد، به احیا و ترویج زبان فارسی پرداخت؛ او متوجه بود که باید به هر نحوی از زبان و فرهنگ فارسی حمایت و حفاظت کرد. او که حس می‌کرد:
«بعد ما نه غزل و نه قصیده می‌ماند/ ز خانه‌هادو سه اشک چکیده می‌ماند»
خودش زبان فارسی را آموخت و سعی به ترویج و حفظ آن کرد.
 

 اقبال شیفته فرهنگ ایران است
این استاد ادبیات فارسی ضمن تاکید بر خدمتی که بیدل و اقبال نسبت به حفظ زبان و ادبیات فارسی داشتند، بیان کرد: بیدل سیر نزولی زبان و ادبیات فارسی را درست حس کرده بود، اما این سیر نزولی ۲۰۰ سال بعد اقبال را پدید آورد، در حالی که بزرگان سیاسی که پشتوانه این زبان و فرهنگ بودند، دیگر وجود نداشتند؛ منتها فرهنگ یک‌شبه پدید نمی‌آید و یک شبه هم از بین نمی‌رود، به همین دلیل توانست ۲۰۰ سال بعد اقبال را پدید آورد. اقبال شیفته فرهنگ ایران است؛ فرهنگی که خود ما از آن فراری هستیم و آن را فراموش کرده‌ایم.
 
دادبه در بخش دیگری از سخنان خود به توجه اقبال به ایران اشاره کرد و افزود: نگاهی که غربی‌ها به ژنو امروز دارند، که جلسات مهم و صلح‌طلبانه‌شان را آنجا برگزار و سیاست‌هایشان را آن‌جا تعیین می‌کنند، همین نگاه اقبال به تهران بوده، که آن را مرکزیت فرهنگی، سیاسی جهان اسلام می‌دانست و می‌خواست مرکزیت جایی باشد که این فرهنگ از آن مجموعه برآمده است.

شاعری که فارسی نمی‌دانست اما شعر فارسی گفت
رضا داوری‌اردکانی، دیگر سخنران این بزرگداشت، صحبت‌های خود را با بیان اینکه اولین بار اقبال را از طریق کتاب «سیر فلسفه در ایران» و بعدها از طریق مطالب دکتر شریعتی درباره او، شناختم؛ شروع کرد و گفت: در بزرگی اقبال لاهوری تردیدی نیست و ایشان همیشه برای من مسئله بزرگی بود؛ به این جهت که اقبال یک مسلمان مدرن است و کوششی که برای جمع اسلام و جهان جدید کرده، شاید بزرگترین کوشش او باشد. بنابراین بیهوده نیست روشنفکران دینی ما این‌قدر به اقبال توجه دارند. حتی متاخران آن‌ها که بیشتر به فلسفه تحلیلی مایلند هم به فلسفه اقبال که اروپایی بود، توجه دارند.
 
رئیس فرهنگستان علوم در بخش دیگری از سخنان خود اظهار کرد: اقبال شاعری است که فارسی را مثل ما نمی‌دانسته، ولی شعر فارسی گفته و شاعری کرده است. این نکته خیلی اهمیت دارد که فردی غیر ایرانی به فارسی شعر بگوید و یکی از ایرانیان هم شهادت بدهد که او فارسی نمی‌دانسته است. چون در بیوگرافی سید ضیاالدین طباطبایی از قول خود او نقل کرده‌اند که اقبال فارسی نمی‌دانسته و برای مکالمه با سید ضیا از زبان انگلیسی استفاده کرده است.
 
وی اضافه کرد: البته اینکه می‌گوییم اقبال فارسی نمی‌دانست، به این معنی است که نمی‌توانست به فارسی حرف بزند و مکالمه فارسی بلد نبود، در عوض با ادبیات فارسی آشنا بود و حافظ، سنایی، عطار و مولانا می‌خواند و در خطاب به ما، خود را پرورده نیاکان ما می‌داند. رابطه او با ایران، رابطه خاصی است و من تعجب می‌کنم ما چرا اقبال را نمی‌شناسیم. چون اگر اقبال را نشناسیم، ادبیاتمان لنگ است.
 

رضا داوری‌اردکانی
 
داوری‌اردکانی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: اقبال همیشه نگران کشورهای اسلامی و به‌خصوص ایران و هند بود و می‌خواست ایران و هند متجدد شوند و از هر تجددی استقبال می‌کرد، ولی متاسفانه هر بار که استقبال کرد، از این استقبال پشیمان شد. مثلا از آمدن آتاتورک صریحا استقبال کرد، اما خیلی زود پشیمان شد؛ چون آتاتورک را با مرام و مقصود خود، یعنی مستقل شدن جهان اسلام و گرفتن تجدد در عین حفظ اسلام، موافق ندید.
 
وی در ادامه ضمن بیان اینکه اقبال مرد سیاست و بنیان‌گذار پاکستان است؛ گفت: کار بزرگی که اقبال در شعر کرده، این است که شور و حال سیاسی و امیدی که به اصلاح جامعه دارد را در شعرش منعکس می‌کند، که این کار دشواری است و هنر عجیبی می‌خواهد، بنابراین چون شعر او تعلیمی است، اگر دشواری در شعر او می‌بینید، این دشواری‌ها طبیعی است و در شاعری او شکی نیست.
 
اقبلال زاده ایران نیست ولی آثارش بوی ایران می‌دهد
محمد بقایی‌ماکان، پژوهشگر و استاد دانشگاه دیگر سخنران نشست بود که به ارائه مقاله‌ای درباب و در قیاس شریعتی و اقبال لاهوری پرداخت و گفت: شریعتی چنان تحت تأثیر اقبال بود، که باید او را دلداده این شاعر اندیشمند نامید و کتاب تقریبا مهمی هم به‌عنوان «ما و اقبال» را نوشت؛ که گرچه عمق آثاری که بعد‌ها درباره اقبال نوشته شده را ندارد، اما حکایت از ذوق زدگی او درباره «اقبال» دارد.
 
او ادامه داد: شیفتگی شریعتی به اقبال آن‌چنان است که مانند بسیاری از شاعران ستایش‌های شاعرانه و اغراق‌آمیزی از وی به عمل می‌آورد، که تامل برانگیز است؛ از جمله اینکه می‌گوید، وقتی به اقبال می‌اندیشم، علی‌گونه‌ای می‌بینم، اما با اندازه‌های بشری قرن بیستم. در این عبارت قیاسی است که هیچ شخص متدینی مصداقش را در همه اعصار نمی‌یابد و قطعاً روح اقبال هم از آن ناراضی است و ایهام وهم‌آلودی به ذهن می‌آورد.
 

محمد بقایی‌ماکان

بقایی‌ماکان در بخش دیگری از سخنان خود بیان کرد: اقبال مطلق‌اندیش نیست و همه جا به دنبال حقایق می‌گردد و البته پایه‌گذار دگراندیشی حاوی تساهل هم هست، حال آنکه در تفکر شریعتی چنین اندیشه و نگاهی وجود ندارد .اقبال شیفته تاریخ و فرهنگ ایران و زبان فارسی است و وقتی در این باره از او سوال می‌کنند و علت این امر را جویا می‌شوند، می‌گوید هیچ زبانی چون زبان وادب فارسی شوق من را بر نمی‌انگیزد.
 
این پژوهشگر ادبیات در ادامه ضمن بیان سخنانی در مقایسه دیدگاه شریعتی و اقبال درباره پیامبر اسلام (ص) و حضرت فاطمه (س) و همچنین نگاه متفاوتی که نسبت به منصور حلاج دارند، گفت: اقبلال لاهوری زاده و پروریده این مرزوبوم نبود، ولی از آثارش بوی ایران استشمام می‌شود. او ثابت کرد که ایرانی بودن، به داشتن شناسنامه آراسته به مهر ثبت‌احوال نیست؛ بلکه ایرانی کسی است که روح ایرانی دارد.

از مهم‌ترین شاخصه‌های اقبال‌شناسی چند وجهی بودن او است
حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ضمن بیان اینکه علامه اقبال لاهوری از برجسته‌ترین متفکران مسلمان و از جمله کسانی است که به دنبال احیای عظمت اسلام در حوزه اندیشه و سیاست بود، گفت: اقبال لاهوری از شخصیت‌های متضلع و چند وجهی تاریخ اندیشه اسلامی است، که در ابعاد مختلف سخن می‌گفت، کتاب می‌نوشت و عمل می‌کرد.
 
او ادامه داد: اقبال در صحنه سیاست، قطعاً یکی از بنیانگذاران فکری پاکستان یا بخش جدا شده مسلمین از شبه قاره است؛ ضمن اینکه تاریخ زندگی او نشان می‌دهد که در حزب‌ها و انجمن‌های مختلف در حوزه سیاست، فعالیت‌های خوبی داشته است. در حوزه اقتصاد هم اولین کتاب به زبان اردودر حوزه اقتصاد از اقبال است و ترجمه‌ای هم از یکی از اثار مهم اقتصادی در اروپا دارد. همچنین در روانشناسی دینی متاثر از خواجه‌محمد پارسا است، که جدی‌ترین شرح‌ها را بر «فصوص‌الحکم» ابن عربی دارد.
 
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ضمن اشاره به اینکه لاهوری در شعر هم از چهره‌های خیلی مهم شعر شبه قاره و جهان اسلام محسوب می‌شود؛ اضافه کرد: مثنوی‌های متعدد و کتب مختلف شعری او به زبان اردو و فارسی موجود است و در حب و محبت ایران می‌گوید:
«چون چراغ لاله‌سوزم در خیابان شما/ ای جوانان عجم جان من و جان شما»
در مسئله عرفان هم نسبتی میان زندگی پرتلاطم سیاسی او با خوانش زیاد « فصوص و فتوحات» ابن عربی در منزل اقبال و به‌ویژه ارادت ویژه پدر او به این آثار ابن عربی، وجود دارد، چون هر کس سر در ادراک و تقرس در معانی ابن‌عربی کرده، قطعا زندگی آرامی ندارد.
 
حسن بلخاری
 
بلخاری ضمن بیان اینکه چند وجهی بودن اقبال، یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های اقبال شناسی که در بررسی حیات او نکته جالب توجهی است، در بخش دیگری از سخنان خود گفت: اقبال به تعبیر خودش، جانی تافته از انوار تافته بر جان مولانا دارد. در نگاهش به عرفای مختلف قبض و بسطی است، اما این قبظ و بست، مطلقا شامل ارادت جاودانه او به حضرت مولانا نمی‌شود؛ که خود مولانا جانش را تافته از نور امیرالمومنین می‌دانست. یقینا اقبال متاثر از جان شیدا و شعله‌گون مولانا بوده و این در اثار مختلف او ظهور پیدا کرده است.
 
عضو هیات علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه در احیای تفکر دینی در جهان اسلام و جنبش‌های دینی سید جمال‌الدین اسدآبادی و اقبال دو عنصر مهم هستند، اضافه کرد: بین این دو تفاوت‌هایی هم هست و فلسفه و عرفان را در دل و جان سید جمال، به آن اندازه که اقبال در این قلمرو تسلط دارد، نمی‌بینیم؛ که این را می‌توان از تاثیر ابن عربی بر اقبال لاهوری دانست. تعالیم ابن عربی در فصوص و فتوحات، سراسر برانگیختن است و بنای عهد جدی بر خلاف‌آمد عادت دارد؛ بنابراین محال است کسی مثل اقبال با ابن عربی اشنا شود و روحش منقلب نشود و در جهان و حیات سیاسی، فکری و اجتماعی او تحول ایجاد نشود.
 

در پایان این برنامه، بیرج لال‌دوسانی، وابسته فرهنگی سفارت پاکستان در تهران، ضمن خواندن یکی از غزل‌های اقبال لاهوری به زبان اردو، از برگزارکنندگان این بزرگداشت ت تشکر کرد و در ادامه لوح تقدیر انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در پاسداشت مقام علمی علامه اقبال لاهوری، به او به‌ عنوان نماینده فرهنگی دولت پاکستان در ایران تقدیم شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها