در نشست نقد و بررسی کتاب «شایو» بیان شد که رمان «شایو» اثر اوسامو دازای وضعیتی مدرن را بازنمایی میکند و در فرهنگ خودمان مهمترین رمان تاریخ ما یعنی «بوفکور» چنین خصلتی دارد.
موراکامی از اوسامو دازای تاثیر گرفته است
در ابتدای برنامه محمدحسن شهسواری با اشاره به ادبیات و سابقه طولانی داستانگویی در ژاپن و رواج خودکشی بین نویسندگان این کشور گفت: خودکشی در این کشور اسامی مختلفی دارد، دازای هم ۶ بار خودکشی میکند که بار آخر موفق میشود. یکی، دو خودکشی او عاشقانه بود و معشوقهاش از او درخواست این کار را کرد.
وی درباره ویژگی آثار این نویسنده اظهار کرد: رمان «شایو» اولین اثر بلند دازای است و در سالی که منتشر شد در زمره کتابهای پرفروش سال قرار گرفت. یکی از ویژگیهای آثار او این است که اصلا به آن معنای سنتی ژاپنی نیست در حالی که شخصیت، رفتار و نوع برخورد با مسائل اشخاص داستانش ژاپنی است و زمانی که میگویند موراکامی از او تاثیر گرفته منظورشان بیشتر این وجه است. موراکامی ورود خود به داستانگویی را اینطور بیان میکند که قصد داشت از سنت داستاننویسی ژاپنی رها شود.
او در ادامه افزود: در آثار دازای یا همین کتاب «شایو» تقریبا چیزی از مظاهر ژاپنی مانند مراسم چای نمیبینید. حتی ارجاعات برون متنی او در همین کتاب به بالزاک و عیسی مسیح خیلی بیشتر از بزرگان فرهنگ ژاپن است
.
«شایو» یک رمان نیچهایست
مجتبی گلستانی از دیگر سخنرانان این برنامه با اشاره به این که ما با یک رمان سنتی مواجه نیستیم و درونمایهها و دغدغههای رمان مدرن است اظهار کرد: «شایو» وضعیتی مدرن را بازنمایی میکند؛ وضعیتی که در دوره گذار از یک سنت بارور که عمدتا هم درون مایههای مذهبی دارد به تغییرات اجتماعی که اصطلاحا به آن ها مدرنیته میگوییم و در فرهنگ خودمان مهمترین رمان تاریخ ما یعنی «بوفکور» چنین خصلتی دارد.
وی افزود: این اثر هدایت نشاندهنده دوره گذار است. گذار از یک وضعیت سنتی، مذهبی، پر از ایدهالهای افلاطونی به وضعیتی کاملا ملموس زندگی روزمره؛ جایی که مهمترین تغییر خود را در عشق نشان میدهد. زن اثیری تبدیل به زن لکاته میشود و آن مفهوم اثیری آسمانی ایدهالیستی عشق تبدیل به یک مفهوم کاملا زمینی روزمره میشود.
این پژوهشگر درباره رمان «بوف کور» صادق هدایت گفت: این اثر به خوبی نشاندهنده گسست است و از این جهت برای ما به ویژه برای کسانی که دهه هفتاد را در دوران نوجوانی و جوانی تجربه میکردند، ملموس است که در یک جهان مذهبی به شدت ایدهالیستی بزرگ شدند ولی مواجههشان با اتفاقات روزمره چیزی نبود که آموخته بودند و در این بین یک گسست ایجاد میشد.
او در ادامه بیان کرد: بعد از این مقدمات میخواهم بگویم ما وقتی «شایو» را میخوانیم با یک رمان نیچهای روبهرو هستیم. با رمانی که برخی فمنیستها از جمله ژولیا کریستوا میگویند که انقلابی است و از آن مهمتر این که به شدت زنانه است. درواقع از نظرمن با رمانی که همه درونمایههایش از آن جهت که نیچهای هستند، فلسفی پست مدرناند مواجه هستیم.
این نویسنده درباره اشخاص رمان «شایو» اظهار کرد: شخصیتهای رمان را با واکنشهای آنها نسبت به جهان میتوانیم به دو دسته تقسیم کنیم؛ یعنی شخصیتهای زن و مرد داستان. شخصیتهای مرد عمدتا به فکر این هستند که به نحوی جهان را برای خود تحملپذیر کنند، افیون و میگساری و همه کارهایی که انجام میدهند راهی در همین جهت است و اتفاقا این افراد نویسنده و هنرمندند که به تغییر جهان فکر میکنند؛ ولی از پس این کار بر نمیآیند و تحولات اجتماعی آنگونه که در کتاب توصیف میشود موجب شده که این افراد به درون خود بغلتند.
وی افزود: شخصیت زن داستان، همانند مردان «شایو» نیست که مرعوب و تباه شدهاند. داستان با ستایش مادر آغاز میشود، در طول داستان آرامش او در زندگی و رفتارهایش همدلی را برمیانگیزد. و دختری که یکی از مهمترین خصیصههایش این است که نتوانسته مادر شود. در جایی اشاره میکند که به قول نیچه زایش مهم است و تا صفحات پایانی داستان نمیتوانیم بفهمیم این زایش چقدر مهم است. آنچه که داستان ارائه کرده و آن صورتبندی که رمان از وضع بشر در مواجهه با مدرنیته بیان میکند مشخص نیست این زایش چقدر برای او اهمیت دارد.
اخلاقی که از فرهنگ مسیحی، یونانی و افلاطونی برآمده اخلاق بردگی است
گلستان ضمن اشاره به آثار نیچه گفت: یکی از واژههای مهم «شایو» زایش است. لحظهای شخصیت دختر رمان احساس شادمانی کرده و تصور میکند که جهان تحملپذیر شده که قرار است کودکی به دنیا بیاورد. کلمه زایش و باززایش برای نیچه، دست کم نیچه اول که نیچه زایش تراژدی است کلمه بسیار مهمی است. نیچه دوم که با «چنین گفت زرتشت» میشناسیمش، اخلاقی فراتر از خیروشر میخواهد. اخلاق در اینجا به معنای شیوه و سبک زندگی کردن است. از نظر نیچه اساس بر این است که اخلاقی که از فرهنگ مسیحی، یونانی و افلاطونی برآمده اخلاق بردگی است و برای این تعبیه شده که بردگان بردهتر شده و در برابر صاحبان قدرت بیشتر تعظیم کنند. اما نیچه اخلاقی را میخواهد که اخلاق بردگی نباشد و فراسوی خیر و شر و دوگانگیها باشد.
گلستانی با اشاره به این که نویسنده در سال 1948 درگذشت اظهار کرد: یعنی تنها چند سال پس از جنگ جهانی. نیچه منتقد فرهنگ غرب است و ریشههای فرهنگ غرب یونانی است؛ کسانی مانند میشل فوکو، ژیل دلوز و حتی تقسیرهای هایدگر درباره نیچه همه متعلق به بعد از جنگ جهانی است. یعنی نیچه به این معنی که ما امروز او را میشناسیم، فیلسوفهای پسا ساختارگرا او را کشف کردند و فمینستها به او توجه کردند و فلسفه پست مدرن به نوعی خود را مرهون نیچه میداند، بعد از جنگ جهانی در غرب شکل میگیرد این دریافتهایی که در این رمان که پیش از 1948نوشته شده، نسبت به نیچه و مسئله زایش وجود داشت اعجابانگیز بود.
این نویسنده بیان کرد: اهمیت «شایو» نسبت به هم سنخهای خود مانند «مسخ» کافکا، حتی «بیگانه» آلبرکامو و «تهوع» ژان پل سارتر و باز حتی نسبت «بوف کور» در این است که نه فقط وضعیت را ترسیم میکند که پیشنهادی برای گذار از این وضعیت ارائه میدهد و این دلیل اهمیت رمان است. این اثر دازای تقریبا تا چهار صفحه آخر بیشتر چیزی شبیه ترسیم موقعیت و وضعیت شخصیتهاست اما زنان داستان این هنر را دارند که در دل این فرهنگ مردسالار سرکوبگر حرف دیگری بزنند، صدای دیگری باشند و پیشنهاد دیگری داشته باشند برای گذار از این وضعیت دوگانهها.
وی افزود: تلقی رمان از وضعیتی که ارائه میدهد این است که باید از این وضع تراژیک تباهشدگی فسادآور ایستای خستهکننده ملالانگیز عبور کرد. پیشنهاد اثر این است که مردان قصه که افراد فرهیختهای هم هستند نمیتوانند این کار را بکنند چون قدرت زایش و گذار از این وضعیت دوگانه را ندارند؛ نمیتوانند اخلاقیات تازهای بیافرینند. اما زنان قصه این قدرت عبور و قدرت آفرینشگری را دارند.
مجتبی گلستانی در پایان گفت: پیشنهاد زنان رمان برای عبور از این وضعیت، انقلاب نیچهای است. انقلابی در نوع نگاه به جهان که همان اخلاقیات تازه است و گذار از این فرهنگ مرد سالارانه که باید من به عنوان یک انسان این تغییر را از خود و جهان شخصی خودم شروع کنم.
محمدحسن شهسواری در پایان ضمن بیان این که دازای به اندازه داستایوفسکی نویسنده شلختهای است گفت: او «شایو» را چهار ماهه نوشته و اکثر آثارش زنها شخصیتهای قدرتمندی هستند. عمده آثاری که ما میخوانیم آثار غربی هستند، وقتی آثاری از شرق میخوانم توجه میکنم تا ببینم نسبت فرهنگی آن کتاب با ما چیست و نویسنده چطور توانسته این اثر را بیافریند. زیرا قطعا آثاری که از آثار غیرغربی به دست ما میرسد یکبار از رو یا زیر ما رد میشوند؛ یعنی در غرب مطرح شدند و بعد به دست ما میرسد و من به یاد ندارم نویسنده غربی را خودمان کشف کرده باشیم. برای همین باید نویسنده بزرگی باشد و این ظرفیت را داشته باشد که یک دور و نیم در کره زمین بچرخد و بعد به دست ما برسد.
نظر شما