نویسنده «درآمدی بر ایرانشناسی» بیان کرد:
ایرانشناسان به تاریخ ایران دلبسته بودند و نگاه استعمارگرانه نداشتند
زهره زرشناس میگوید: ایران هیچگاه مستعمره هیچ کشوری نبوده او دانش ایرانشناسی در ایران بیشتر صورت علمی به خود داشته است و بسیاری از دانشمندان ایرانشناس به فرهنگ و تاریخ ایران دلبسته بودهاند و استعمارگرانه به آن نگاه نکردهاند.
«درآمدی بر ایرانشناسی» عنوان کتابی است که در حوزه تاریخ ایران و ایرانشناسی به قلم زهره زرشناس از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شده است و چندین بار بازچاپ شده است. زرشناس متخصص فرهنگ و زبانهای باستانی، دانشآموخته دانشگاه تهران و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است. وی کتابهایی را در این حوزه به چاپ رسانده است که میتوان افزون بر«درآمدی بر ایرانشناسی» به «زبان و ادبیات ایران باستان»، «زن و واژه» و «میراث ادبی روایی در ایران باستان» اشاره کرد. از زرشناس بیش از 150 مقاله به زبانهای فارسی و انگلیسی در مجلات معتبر علمی داخل و خارج کشور به چاپ رسیده است.
با زهره زرشناس درباره پژوهشهای ایرانشناسی به گفتوگو نشستهایم و دیدگاههای وی را در این زمینه جویا شدهایم.
در ابتدا درباره کتاب «درآمدی بر ایرانشناسی» بگویید و این که این پژوهش دربرگیرنده چه نکاتی از ایرانشناسی است؟
در این پژوهش کوشش شده است که تاریخچهای اجمالی از خاورشناسی و در پی آن ایرانشناسی ارایه شود و بیشتر سعی در شناساندن دانش ایرانشناسی و تاریخ ایران، معرفی دانشمندان اروپایی ایرانشناس و خدمات آنها در این زمینه و تاریخچه این دانش و کمبودها و نیازهای این حوزه بررسی شده است. همچنین در این اثر مجموعهای از دستاوردهای کوششگران خاورشناس و ایرانشناس غربی و شرقی در یک جا گردآوری و معرفی شده، در اختیار علاقهمندان و بهویژه دانشجویان رشته ایرانشناسی قرار گیرد. بدین امید که با معرفی بیشتر این رشته علمی و دانشگاهی به جامعه فارسی زبان، راه برای تحقیقات بیشتر و گستردهتر از سوی ایرانیان در آینده گشوده شود و به شناخت و معرفی بیشتر تاریخ و تمدن چند هزارساله ایران زمین بینجامد.
«درآمدی بر ایرانشناسی» در دو گفتار تنظیم شده که گفتار نخست با عنوان خاورشناسی و گفتار دوم با عنوان ایرانشناسی است. بر پایه فرهنگ انگلیسی آکسفورد خاورشناس در سدههای هجدهم و نوزدهم میلادی عبارت بود از کار خاورشناس و خاورشناس به شخصی گفته میشد که بر تعدادی از زبانهای شرقی و ادبیات آن زبان سرزمینهای ترکیه، سوریه، فلسطین، میان رودان، عربستان و بعدها هند، چین و ژاپن تسلط داشت و واژه «خاورشناسی» یا «شرقشناسی» برگردان واژه اُرینتالیسم، در زبان فارسی واژهای کم و بیش جدید است. در گفتار دوم نیز مجموعهای از مطالعات منظم و علمی مربوط به تمامی شاخههای حوزه علوم انسانی درباره ایران، فرهنگ، تمدن، و زبانهای ایرانی، در دورههای مختلف تاریخ، «ایرانشناسی» نامیده میشود که امروزه از استقلال تحقیقاتی برخوردار است.
ایرانشناسی در ایران بر چه مبنا و اصولی استوار است؟
ایرانشناسی یا مطالعات ایرانی، به عنوان یکی از زیرمجموعههای خاورشناسی، در طول تاریخ خود تابعی از رویکردهای حاکم بر جریان خاورشناسی بوده است اما با توجه به اینکه ایران هیچگاه مستعمره هیچ کشوری نبوده است دانش ایرانشناسی در ایران بیشتر صورت علمی به خود داشته است و بسیاری از دانشمندان ایرانشناس به فرهنگ و تاریخ ایران علاقهمند بودهاند و به شکلی استعمارگرانه به آن نگاه نکردهاند. مردم مغرب زمین از دیرباز با شرق به معنای اعم و وایران، به معنای اخص از طریق نوشتههای سیاحان، فیلسوفان و اندیشهگران روزگار کهن همچون هرودوت، گرنفون، استرابون و دیگران آشنایی داشتهاند. این شناخت در سدههای میانه و پس از ظهور اسلام نیز کم و بیش تداوم داشته است.
به خاورشناسی اشاره کردهاید، لطفا به این مساله نیز اشاره کنید که شرقشناسی از چه زمانی به شکل علمی مطرح شد؟
خاورشناسی در مفهوم پژوهش و شناخت دانشها و آداب و رسوم مردم خاورزمین دارای پیشینهای طولانی است اما تولد شرقشناسی در مفهوم مطالعه شرق توسط غربیان و پایهگذاری آن به سال 1312 میلادی و تصمیم شورای رهبری دینی در وین مبنی بر ایجاد کرسیهایی برای تدریس زبانهای شرقی نظیر عربی در شهرهای بزرگی مانند پاریس و سالامانکا برمیگردد. آشنایی اروپاییان با مشرق زمین به واسطه دریا نوردی، جنگهای صلیبی و آغاز استعمار فرانسه و انگلیس بر ممالک شرقی را میتوان ادامه این روند دانست.
پس از لشکرکشی ناپلئون به مصر در واقع شرقشناسی به صورت علمی مطرح شد. این باور که برای اداره هر سرزمینی باید با فرهنگ و زبان مردم آن آشنایی داشت باعث شد که کشورهای استعمارگر دانشمندان خود را به یادگیری زبانهای شرقی ترغیب کنند از جمله یادگیری زبان فارسی، توسط کمپانی هند شرقی مورد حمایت قرارداشت. بزرگی گفته است که تجارت و دین پدر و مادر خوانده خاورشناسیاند. پس شرقشناسی در ابتدا با اهداف تجاری، تبشیری (تبلیغ مسیحیت) و استعماری آغاز شد اما در آغاز سده 19 و با استقلال یافتن برخی از مستعمرات، شرقشناسی وجهه علمی بیشتری پیدا کرد و شرقشناسان به شناسایی ادبیات و آثار تاریخی ملل شرق پرداختند.
آیا از دوره ایران باستان اثری باقیمانده که به ایرانشناسی یا شرقشناسی یا تاریخ ایران پرداخته باشد؟
ایرانشناسی لفظ نسبتا نوساختهای است که آغاز کاربرد آن در جهان خاورشناسی بوده است. بدیهی است که در این زمینه آثاری از دوران باستان موجود نباشد. افزون بر آن، شوربختانه تاریخنگاری در ایران باستان به دلایل متعددی رواج نداشته است و اطلاعات تاریخی محدود به نوشتههای تورات و البته آثار مورخان یونانی از جمله هرودوت میشد که با کشف و رمزگشایی کتیبههای فارسی باستان برای مثال، نادرستی برخی روایات این مورخان به دلیل دشمنی تاریخی ایران و یونان آشکار شد. مثلا با رمزگشایی کتیبه بیستون توسط راولینسون افسر انگلیسی گوشهای از تاریخ ایران بازخوانی شد و تاریخ ایران باستان از زبان شاهان دوران هخامنشی و همزمان با خود آنان به تحریر درآمد. به جرات میتوان گفت نخستین کتاب نسبتا علمی و به دور از افسانه درباره تاریخ ایران متعلق به سرجان ملکم است.
دانستن تاریخ یکی از ملزومات و شناخت بیشتر از ایرانشناسی است. در حوزه تاریخ به کدام دسته از کتابها میتوان تکیه کرد، تالیف یا ترجمه؟ یا بهتر بگویم در زمینه تالیف و ترجمه کدامیک بر دیگری پیشی گرفته و کدامیک قابل استنادتر است؟
به دلایل گوناگون در حوزه تالیف موفقیت چندانی نداشتهایم. به باور من دلیل ضعف ما در این حوزه این است که ما در تاریخنگاری ضعیف بودهایم و تاریخنگاری مدون و روشمندی که مستند به مدارک و اسناد معتبر باشد نداشتهایم. اگر چه به اشکال مختلفی تاریخ و تاریخنویسی داشتهایم و حتی در کتابهای حوزه جغرافیا مثل سفرنامه ابن بطوطه یا کتاب شهرستانهای ایران به گوشههایی از تاریخ نیز اشاره شده است اما واقعیت این است که بیشتر تاریخ ما آمیخته با افسانه بوده است. به طور مثال بخش عمده کتاب کارنامه اردشیر بابکان، که به زبان فارسی میانه دردست است، افسانه بوده و تنها بخش کوتاهی از آن واقعیت تاریخی است و یا کتابهای تالیفی در حوزه تاریخ که به آنها استناد نیز میشود مثل کتاب سه جلدی زنده یاد مشیرالدوله پیرنیا دیگر قدیمی هستند و متاسفانه هنوز جایگزین مناسبی برای اینگونه کتابها در دسترس نیست.
اما در حوزه ترجمه به دلیل وجود آثار و مقالات متعدد و علمی بودن آنها منابع مهمی در دسترس داریم. از جمله این کتابها میتوان به ترجمه تاریخ ایران کمبریج که بسیاری از بخشهای آن به زبان فارسی ترجمه شده است، اشاره کرد که به معرفی تاریخ ایران در دوران پیش و پس از اسلام پرداخته است. بیشتر مقالات این کتاب را اروپاییها نوشتهاند اما آثاری معدود از دانشمندان ایرانی هم در این میان به چشم میخورد که از میان آنها میتوان به مقالات یار شاطر اشاره کرد.
دایرهالمعارف ایرانیکا از جمله آثار ارزشمندی است که به شناخت تاریخ و ایرانشناسی کمک بسیاری به پژوهشگران این حوزه ارایه میدهد. در نگارش کتابتان چقدر به این اثر سترگ استناد کردهاید؟
دایرهالمعارف ایرانیکا از کتابهای حائز اهمیت در این حوزه است که به کوشش احسان یارشاطر در دانشگاه کلمبیا به تحریر درآمد و مقالههای آن مرتب توسط دانشمندان ایرانی و اروپایی روزآمد میشود. این کتاب که معرف حوزههای مختلف ایرانشناسی از جمله تاریخ ایران است، اثر فرهنگی معتبری در زمینه شناساندن و شناخت ایران محسوب میشود. زبان تحریر این کتاب انگلیسی است که زبان علم امروز و زبان دانشمندان دنیاست و خوشبختانه بخشهای عمدهای از آن به فارسی برگردانده شده و به جرات میتوان گفت نگارش هیچ پایان نامه دانشجویی در زمینه تاریخ ایران و ایرانشناسی بینیاز از این دایرهالمعارف نیست. پس ترجمه خوب تکثیر علم است و در هر حوزه از دانش میتواند راهگشا باشد.
چرا بازار نشر کتابهای ایرانشناسی در ایران ضعیف است؟
متاسفانه در ایران بازار نشر ایرانشناسی بسیار فقیر است و در زمینه تالیف آثار ارزشمند از سوی پژوهشگران ایرانی کاستیهای فراوانی وجود دارد. از این رو باید بیشتر آثار اروپاییها در این زمینه ترجمه شود که باز هم تعداد زیادی از این آثار هنوز ترجمه نشده است؛ هر چند بسیاری از آثار و تالیفات اروپاییها در زمینه ایرانشناسی خوانده و به دانشجو معرفی میشود. من با درک این خلا، «درآمدی بر ایرانشناسی» را تالیف کردم. این کتاب در واقع طرح مساله بود تا بعد از آن هر یک از پژوهشگران این حوزه سراغ سرفصلها و مباحث اصلی آن بروند.
چه نکاتی را برای پیشبرد کارهای پژوهشی در حوزه تاریخ ایران و ایرانشناسی بایسته میدانید؟
به نظر من باید تلاش برای فراهم کردن ترجمههای خوب از آثار معتبر علمی جهان را افزایش داده و بسترهای پژوهشی را برای دانشجویان فراهم کنیم و این کار جز با ترجمه مقالات مستند و علمی از زبانهای دیگر توسط دانشآموختگان و پژوهشگران این رشته میسر نیست. این نکته را باید یادآور شوم که در حال حاضر حوزه تاریخ ایران باستان از ترجمه کتاب و مقالات علمی بی نیاز نبوده و نیست. همچنین امیدوارم این آثار به جوانانی که به فرهنگ ایران باستان دلبستگی دارند، شناسانده شود تا با پیشینه خود آشنا شده و در دوران جهانی شدن که در آن هستیم، با تکیه به داشتههای فرهنگی خودمان از هویت ایرانی پاسداری کنیم. آشنایی با گوشههای گوناگون این هویت، همانند نوشتههای دوران باستان، به یقین ما را در حفظ ونگاهداری هر په بهتر این هویت در کشاکش جهانی شدن یاری خواهد کرد. البته گام برداشتن در این زمینه برای پژوهشگران به دلیل دشواریهایی که هست، نیازمند تلاش و پشتکار فراوان همراه با عشق و دلبستگی بسیار است.
نظرات