پای صحبت اهالی قلم از تجربه مبارزه با بیماری کرونا/6
چرا پزشک و پرستار باید تاوان بیمبالاتی عدهای را بدهند؟
شهلا آبنوس گفت: برخی خواسته یا ناخواسته پروتکلها را رعایت نمیکنند. پزشکی که سالها درس خوانده و تخصص گرفته یا پرستار جوانی که حتی نتوانست فرزند تازه متولد شده خود را در آغوش بگیرد، چرا باید با جانش تاوان بیمبالاتی عدهای را بدهد؟
شهلا آبنوس؛ نویسنده و منتقد ادبی که همراه با همسر و پسرش، هفتهها به سختی با بیماری کرونا مبارزه کرد، در گفتوگو با خبرنگار ایبنا در شرح بیماری خود بیان کرد: من و خانوادهام خیلی اصول بهداشتی و ایمنی را رعایت میکردیم و از همان ابتدا قضیه را جدی گرفته بودیم؛ بهویژه من که به دلیل سابقه بیماری زمینهای (کنسر) بیشتر از همه مراقبت میکردم و معمولا با دو ماسک و دو دستکش بیرون میرفتم، چون دیده و شنیده بودم این بیماری چقدر سخت است و چه تبعاتی دارد. تقریبا هیچ رفتوآمد خانوادگی و فامیلی هم نداشتیم و تنها جایی که میرفتیم، برای مراقبت دورهای از مادربزرگی بود که اینکار را با عشق و علاقه و البته بدون ازدحام و با رعایت کامل نکات ایمنی و پروتکلهای بهداشتی انجام میدادیم. با اینهمه مراقبت و احتیاط مطمئن بودیم که گرفتار بیماری نخواهیم شد.
آنقدر حالم بد بود که حالت نیمهبیهوشی داشتم
وی افزود: همسرم در چند جلسه و مجمع کاری شرکت کرد که به ایشان میگفتم در جلسات حضور پیدا نکند، ولی تأکید داشت که موارد بهداشتی و نکات ایمنی در جلسات رعایت شده است. تا اینکه یک روز تب کرد و علائمی شبیه سرماخوردگی نیز داشت که با همین علائم به پزشک مراجعه کرد. علائم سه یا چهار روز ادامه داشت، ما هم در این مدت همچون گذشته فاصلهها را در منزل رعایت میکردیم و حتی سر میز غذا کنار یکدیگر نمینشستیم. چند روز که از تب خفیف همسرم گذشت، من تب کردم که البته تب من بالا بود و اصلا پایین نمیآمد. به یک مرکز درمانی مراجعه کردیم که با انجام اسکن جواب منفی بود، اما تب 39.5 من پایین نمیآمد. حالم روزبهروز بدتر شد و دکتر برای من تست PCR نوشت که مشخص شد به بیماری مبتلا شدهام.
نویسنده رمان «دخترم، عشق ممنوع!»، گفت: آنقدر حالم بد بود که حالت نیمهبیهوشی داشتم. بعد از گذشت چهار روز از تب من، پسرم هم مبتلا شد با تب بالا که پایین نمیآمد. همسرم که بیماریاش سبکتر از ما بود، از ما دو نفر نیز پذیرایی و پرستاری میکرد، چون من و پسرم هیچکدام توان حرکت نداشتیم. نوع بیماری ما بهگونهای بود که ریههایمان کمتر درگیر شد و بیشتر مشکلات گوارشی داشتیم. تنگینفس نیز داشتیم، اما آنقدری نبود که نیاز به دستگاه اکسیژن داشته باشیم.
10 روز فراموش کردم فریضهای به نام نماز هم دارم
شهلا آبنوس در شرح وضعیت دشوار خود و خانوادهاش در دوران درگیری با بیماری کرونا، ادامه داد: با وجود اصرار و محبت فامیل برای پرستاری از ما، خواهش کردیم کسی به منزل ما نیاید. هر دفعه یک نفر از خانواده و فامیل برایمان غذا میآوردند و داخل آسانسور میگذاشتند و همسرم با رعایت پروتکلهای بهداشتی غذا را از داخل آسانسور برمیداشت. دو هفته بسیار تلخ و سخت را به اینصورت پشتسر گذاشتیم، البته برای من و پسرم بیشتر از اینها طول کشید تا بتوانیم بیماری را پشتسر بگذاریم.
این نویسنده و منتقد ادبی بیان کرد: من پیش از این، یک دوره یکساله شیمیدرمانی و 6 جراحی را پشتسر گذاشته بودم و در تمام آن مدت، حتی یک نوبت نمازم قضا نشد، ولی در دوره مبارزه با بیماری کرونا حتی هوش نداشتم که فریضهای به نام نماز هم دارم که باید انجام دهم! حدود روز یازدهم بیماری بود که یک روز با صدای اذان تلویزیون و تماشای همسرم که برای نماز وضو گرفته بود، یادم آمد که نماز هم باید بخوانم. این بیماری با من کاری کرد که حتی فریضهای که 50 سال آنرا بجا آوردم را نیز فراموش کردم. آسیبهای این بیماری خیلی زیاد است. حتی تکرار و یادآوری آنچه بر ما در این چند هفته گذشت، برایم سخت و عذابآور است.
فراموشی و توهم یکی از زوایای پنهان این بیماری است
وی افزود: این بیماری توهم نیز میآورد. مثلا یکبار ماشینی که بار خربزه داشت عبور میکرد و من آنچنان حال خرابی داشتم که خربزهها را بهصورت سیبزمینیهای درشت و تمیز میدیدم. فکرها و توهماتم را بلند میگفتم و این واقعا وحشتناک است. هذیان یا توهم، هرچه بود واقعا دو هفته همراهمان بود و همه از این حالتهای ما تعجب میکردند. من واقعا خودم نبودم. همین فراموشی، توهم یا هذ یان، یکی از زوایای پنهان این بیماری است.
نویسنده رمان «از آن هجده ماه و هفت روز»، با انتقاد از افرادی که هنوز نسبت به رعایت پروتکلهای بهداشتی بیاعتنا هستند، گفت: 6 ماه از خواهر و برادر و خانواده و دوستان دور بودیم. ضمن استفاده از ماسک و دستکش و شستوشوی مکرر دستها و رعایت دیگر پروتکلها، خانواده ما در مدت شیوع بیماری کرونا خود را ملزم به استفاده از اسنپ دانست و 4 میلیون هزینه کردیم. هزینههای درمان ما در منزل به این دلیل که توان رفتن به مراکز درمانی را نداشتیم گاهی به روزانه یک میلیون تومان هم میرسید. گذشته از اینها فشارهای روحی و روانی بسیاری نیز گریبانگیرمان شد. با وجود رعایت اصول بهد اشتی و همه مراقبتها، باز درگیر شدیم و این از بیمبالاتی افرادی است که یا بیمار هستند و نمیگویند و یا ناقل هستند و نمیدانند.
برخی خواسته یا ناخواسته پروتکلها را رعایت نمیکنند
شهلا آبنوس در پایان اظهار کرد: برخی خواسته یا ناخواسته پروتکلها را رعایت نمیکنند. وقتی رفتارهای این ویروس را میبینیم، موظف هستیم برای حفظ جان خود و خانواده و حفظ حریم سلامت دیگران، موارد ایمنی و بهداشتی را رعایت کنیم. پزشکی که سالها درس خوانده و تخصص گرفته یا پرستار جوانی که حتی نتوانست فرزند تازه متولد شده خود را در آغوش بگیرد، چرا باید با جانش تاوان بیمبالاتی عدهای را بدهد! افراد بیمبالاتی که رعایت نمیکنند، باید در محضر خدا، وجدان خود و جامعه جوابگو باشند.
در این زمینه در ایبنا بخوانید
ویروس کرونا منتظر یک لحظه غفلت ماست
آرزوی یک نفس کشیدن ساده را داشتم
بدترین چیز درباره کرونا دستکم گرفتن آن است
هیچ دقیقهای آرام نداشتم/مردم بهجای ترسیدن احتیاط کنند
همه باید مسئولانه بیماری کرونا را جدی بگیریم
نظر شما