آذرتاش آذرنوش در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد:
ضرورت استفاده از بانک اطلاعاتی و مراکز نقد کتاب برای پیشگیری از سرقتهای علمی
آذرتاش آذرنوش معتقد است: بايد از تمام ابزارها مانند بانك اطلاعاتی و مراکز نقد كتاب استفاده كنيم و حتی يك بار كتابهايی را كه به تقليد از ديگران چاپ میشود، نقد کنیم.
آذرتاش آذرنوش استاد دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران و چهره ماندگار ادبیات عرب است که بیش از سی عنوان کتاب و مقاله درباره ادبیات عرب تالیف و ترجمه کرده در این باره اعتقاد دارد در حقيقت كار يك ناقد به كلی با كار يك مميز اداری تفاوت دارد و اينها را نبايد با هم يكی كرد و ایجاد یک بانک اطلاعاتی برای جلوگیری از سرقتها بسیار موثر است.
در حال حاضر بازار نشر با مشکل کتابسازی روبهرو است و مجلات علمی ـ پژوهشی با مشکل پایین بودن سطح مقالات مواجه هستند. دلیل این موضوع از نگاه شما که سالها در زمینه تالیف آثار علوم انسانی فعال بودید و هستید چیست؟
از چند جهت میتوان به مقوله كتابسازی نظر افكند؛ از نظر اقتصادی و از نظر جامعهشناسی در حال حاضر با پديدهای مواجه شدهايم كه نام آن را بايد كتابنويسی و مقالهنويسی گذاشت. ولی متاسفانه در اين آثار خواننده خيلی كم داريم. تيراژ كتابها معمولا بين 500، 1000 و 2000 بيشتر دور نمیزند. ولی از وضع كتاب بدتر، وضع مقالاتی است كه در مجلات پژوهشی و غيره چاپ میكنيم. متاسفانه گاهی به اين نتيجه میرسيم مقالاتی كه برای ارتقای سطح استادان به چاپ میرسد تعداد قابل توجهی خواننده محدود دارد. گاه اتقاق میافتد يك مقاله چهار نفر هم خواننده ندارد و اين خوانندگان به صورت سطحی مجله را تورق میكنند و رد میشوند. چون موضوع جاذبه ندارد و خواننده را برنمیانگيزد و اصولا نويسنده در آن حرف زيادی ندارد. وضعيت كتاب هم همين طور است؛ كتاب به وضع گستردهای چاپ میشود و تعداد خوانندگان معمولا زياد نيست؛ به همين دليل خلاءای ايجاد میشود يعنی گروه زيادی نيستند يك كتاب را بخوانند و در خاطر داشته باشند.
به هر حال كتابنويسی و چاپ كتاب چند انگيزه دارد كه يكی از آنها كسب شهرت است و برای سودآوریهای اداری، در اين بازاری كه كتابخوان زياد داريم متاسفانه با اين پديده برخورد میكنيم كه عدهای میگويند كسی متوجه نمیشود که اين كتاب از كتاب ديگری تقليد شده است و اين باعث میشود كه افراد با جرات بيشتری كتاب چاپ كنند.
اين كتابها غالبا سود مادی ندارد و معمولا اثری نيست كه چند بار تجديد چاپ شود و نمونه آن را در دانشگاهها خيلی میبينيم، اين افراد كتاب ديگران را با اندكی تغيير به نام خود چاپ میكنند. يك نتيجه نهايی كه از اين موضوع میتوان گرفت اين است كه ما اخلاق نويسندگی نداريم و كتابهای ديگران را به نام خود چاپ میكنيم. موضوع مهم اين است كه تنها با كتابهای داخلی اين كار را نمیكنيم، بلكه از كتابهای خارجی هم مقالاتی را ترجمه و آنها را به نام خود چاپ میكنيم. تنها راهی كه میتواند ما را از اين پديده ناهنجار در امان بدارد تدارك يك بانك اطلاعاتی است كه گويا در اين زمينه كارهايی شده است. در حال حاضر يك بانك اطلاعاتی خيلی دقيق که به ما كمك میكند تا زمانی كه در رايانه جستجو میكنيم، بررسی كنيم كه آيا موضوع مورد تحقيق جای ديگر وجود داشته است يا خير، نداریم. من در مقام يك داور خيلی با اين پديده به ويژه در زمينه مقالات مواجه شدهام. يك مقاله به نام شخصی برای داوری میآيد و يك سال بعد چيزی شبيه به آن به نام ديگری به دستم میرسد. اگر استادان وسيلهای داشتند میتوانستند از اين خطر خود را نجات دهند و آن وسيله تنها بانك اطلاعات علمی است كه به همه نويسندهها در يافتن آن موضوعی كه مینويسند كمك كند.
به عقيده شما آيا افزايش نظارتها توسط نهادهای مسئول نمیتواند كارآمدتر از بانك اطلاعاتی باشد؟
داوری كردن يك كتاب و یا يك مقاله كار خيلی بسيار سطح بالايی است و اگر در ايران بگرديم برای يك رشته مانند ادبيات فارسی و ادبيات عرب تعداد كمی داور جدی داريم كه كتاب را از ديدگاههای مختلف، سوابق محتوايی و غيره مورد بررسی قرار دهند. مجلهای در يك شهرستان، نامهای نوشت برای عدهای از استادان و نويسندگان معروف و از سردبير مجله تقاضا كرد كه اگر كسی نقد و مقالهای برای كتاب دارد برای مجله ارسال كند و بالای صد و پنجاه مقاله برای اين مجله آمد. من بسياری از اين نويسندگان را میشناختم و میدانستم تازه پا به ميدان ادب و دانشگاه گذاشتهاند و اصلا توانايی نوشتن مقاله را ندارند و میخواهند در جريان امور قرار بگيرند، اگر ما يك بانك اطلاعاتی داشتيم از خطر اول ـ كه دزدی مقالات ديگران است ـ میتوانستيم پرهيز كنيم.
به جای اين كه مميز حرفی درباره اثر بزند، اگر ما يك بانك اطلاعاتی داشته باشيم میتوانيم ببينيم كه مقاله يا كتابی در جای ديگر چاپ شده است يا خير و موضوع كليدواژهها چند بار تكرار شده است. در حقيقت كار يك ناقد به كلی با كار يك مميز اداری تفاوت دارد و اينها را نبايد با هم يكی كرد.
علاوه بر كتابسازی و مقالهسازی ما با معضلی به نام پاياننامهسازی مواجه هستیم كه در دوران اخير رشد زيادی داشته است. به نظر شما در این باره چه چارهای باید اندیشید؟
متاسفانه فاجعه اول از اين پاياننامهها شروع میشود وقتی يك پاياننامه نظر دهيم و پروپزال آن را بررسی میكنيم، دانشجو موضوعی ارائه میدهد و بعد از نمره میگيرد و اين امر طبيعتا بايد باشد به شرطی كه استاد راهنما، دانشجو را حقيقتا راهنمايی كند. اما اين يك طرف قضيه است. در برخی موارد در جلوی دانشگاهها اگهی میدهند كه پاياننامه مینويسيم و دانشجو پاياننامه و رساله خود را اين گونه مینويسد بدون آن كه نقدی شود و اين پديدهای است كه به كمك بانك اطلاعاتی میتوانيم جلوی آن را بگيريم. فرض كنيد در دانشكدهها مصوب شود كه پس از تصويب يك موضوع آن را برای اين بانك بفرستند و با اين روش میتوانيم جلوی بعضی تقلبها را بگيريم. البته هميشه يك مقدار كجروی وجود دارد، ولی بايد تا حد ممكن اطلاعات را جمع كنيم.
متاسفانه فضای نقد نیز در کشور ما به صورت جدی چه در دانشگاه و غیر از آن دنبال نمیشود. برای پیشرفت در حوزه نقد باید چه کرد؟
اگر ما توان نقد قوی داشتيم خيلی از مشكلات حل میشد. بايد از تمام ابزارها مثل بانك اطلاعاتی و هم مركزهای نقد كتاب استفاده كنيم و تقريبا يك بار كتابهايی كه به تقليد از ديگران چاپ میشود را نقد کنیم. اگر نقد علمی كتابها گسترش پيدا میكرد در سطحی از جامعه واقعا خيلی كارها پيش میرفت و لااقل میتوانستیم در يك زمينه و يك سطح دانشی از جامعه توليد كتاب خوب تولید كنيم و مانع كج رویها شویم. اما متاسفانه ناقد خیلی جدی نداریم و خیلی جامعه ما نپسندیده كه مفهوم نقد یعنی بهبودسازی كتاب و به معنای جنگ و جدال و انتقامگیری نیست. متاسفانه بیشتر نقد ما جنبه چشم و همچشمی پیدا كرده است. زمانی كه یك نفر نقد میكند گاه در معرض بی حرمتیها و تندیهای قرار میگیرد و این موضوعی است كه در كشورهای دیگر نمیبینیم. باید اعتراف كنم حوزه نقد ما پیشرفت خوبی نداشته است. مجلههایی ساخته شود كه پایه آن نقد آثار باشد به جای مجلههای بیمحتوا كه هماكنون چاپ میشود.
با این وضعیت نابسمان حوزه نشر آیا الحاق ایران به قانون جهانی كپیرایت میتواند به این حوزه كمكی بكند و از این آشفتهبازار تا حدی جلوگیری كند؟
بودن در كپیرایت و رسیدن به یك درجه علمی افتخار است كه ما كارهایمان را با كار دیگران بسنجیم و قبول كنیم كه جنبههای مادی مراعات شود، اما آیا وارد شدن در كپیرایت به نفع ماست یا به ضرر ما؟ چون سطح فرهنگی ما در انتشار مقاله از اروپاییها كمتر است.
بسیاری از پژوهشگران معتقد هستند که وضع قوانین برای اهالی قلم و نویسندگان کار درستی نیست؟
اهل قلم داریم تا اهل قلم. اگر كسی كتاب من را به نام خود چاپ كند، من چه كاری میتوانم انجام دهم و مگر میشود این موضوع را به دستگاه قضایی نكشاند. كتاب مورد نیاز مردم است و و اگر كسی، كتاب را به نام خود چاپ كند جز از راه قانونی چه کاری میتوان كرد.
نظر شما