یکشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۰
قهرمان‌پروری و غلو، آفت کار نویسندگان دفاع مقدس است

رمضانعلی کاوسی؛ نویسنده و جانباز دوران دفاع مقدس، قهرمان‌پروری و غلو در آثار حوزه دفاع مقدس را یک آفت در کار نویسندگان این حوزه دانست و گفت: به‌نظر من برای نویسنده‌ای که بخواهد به‌خاطر جذب مخاطب بیشتر در اثری که تألیف می‌کند، غلو کند و قهرمان داستان را به عرش ببرد، این یک آفت محسوب می‌شود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، «بامداد روز شانزدھم»، عنوان کتابی 400 صفحه‌ای، اثر رمضانعلی کاوسی است که زمستان 1399 از سوی انتشارات شاھد منتشر شده است. این کتاب به خاطرات نوجوان چھارده‌ساله‌ای به اسم فرامرز صادقی می‌پردازد که بعد از گذراندن دورە آموزش نظامی، داوطلبانه و بدون اذن والدین به جبھه می‌رود. پای راستش در عملیات محرم از زیر زانو قطع و به اسارت دشمن درمی‌آید. بعد از تحمل 16 ماه اسارت، آزاد می‌شود، ادامه تحصیل می‌دھد، پزشک می‌شود و اکنون مشغول طبابت ھموطنان خود است.
 
رمضانعلی کاوسی؛ نویسنده و جانباز 70 درصد دوران دفاع مقدس است که علاوه بر «بامداد روز شانزدھم»، تألیف 6 عنوان کتاب دیگر در این حوزه را نیز در کارنامه ادبی خود دارد. وی در سال 1361 زمانی که دانشجوی تربیت‌معلم بود در عملیات محرم شرکت می‌کند و بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه نخاع گردن دچار ضایعه نخاعی و ویلچر‌نشین می‌شود. ویلچرنشینی او را از پای نینداخت. توکل بر خداوند و اراده قوی، از وی نویسنده‌ای ساخت که در جبهه فرهنگی قلم می‌زند. در ادامه گفت‌‌وگو با این نویسنده درباره کتاب «صبح روز شانزدهم» را می‌خوانیم.
 
چه شد تصمیم گرفتید درباره فرامرز صادقی؛ جانباز دفاع مقدس بنویسید؟
کار نوشتن کتاب «بامداد روز شانزدهم» را بعد از کتاب «سهم من از عاشقی» که خاطرات خودنوشتم از دوران دفاع مقدس است، آغاز کردم. این کتاب تقریبا سه سال پیش از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شد و در مدت کوتاهی به چاپ دهم رسید. یکی از مخاطبان این کتاب پس از مطالعه احساس می‌کند، خاطراتی که من نوشته‌ام با خاطرات دوستش، آقای صادقی به هم شبیه است و با توجه به اینکه من در استان اصفهان ساکن هستم و ایشان در شهرستان مبارکه زندگی می‌کنند، نشانی من را پیدا کرده و گفت ماجرا این است و قرار ملاقات گذاشتیم. پس از گفت‌وگویی که بین ما صورت گرفت، مشخص شد که هردوی ما در عملیات محرم در سال 61 همرزم بوده‌ایم که در آن عملیات، من از ناحیه گردن قطع نخاع می‌شوم و ایشان از زیر زانو پایش قطع و اسیر می‌شود. بعد از 16 ماه اسارت که آزاد می‌شود، ادامه تحصیل داده، پزشک می‌شود و اکنون هم در شهرستان مبارکه طبابت می‌کند.


سرگذشت زندگی فرامرز صادقی از سربازی رفتن، مجروحیت، اسارت و سپس ادامه تحصیل و طبابت برای من جالب بود و احساس کردم می‌تواند برای مخاطبان دیگر نیز جالب باشد. حدود 40 جلسه با وی گفت‌وگو انجام گرفت و چندین‌بار مطالب را بازخوانی کردم تا کتاب آماده و از سوی نشر شاهد منتشر شد.
 
مراحل تألیف این کتاب تقریبا سه سال به‌طول انجامید و با توجه به اینکه من علاقه‌مند به تدوین خاطرات جانبازان و شهدا هستم از کارم لذت می‌بردم، اما به دلیل مشغله‌ای که آقای صادقی داشت، انجام مصاحبه‌ها کمی زمان‌بر بود.
 
این کتاب چه مشخصه‌هایی نسبت به سایر کتاب‌هایی که در حوزه دفاع مقدس نوشته شده، دارد؟
یکی از ویژگی‌های کتاب‌های من به اذعان مخاطبان، روان بودن نوشته‌ها است و بدین وسیله سعی کرده‌ام مخاطب را با موضوع داستان همراه کنم. نکته دیگر اینکه ناشران معمولا پیشنهاد می‌کنند، در مقدمه کتاب، خودت را معرفی کن که مخاطب بداند چه کسی این کتاب را نوشته است، زیرا خوشبختانه هنوز ارتباط خوبی بین مردم و جانبازان وجود دارد و همین ممکن است مشوق باشد تا مخاطب را جذب کند که کتاب را بخواند. همین‌گونه هم هست. مثلا وقتی کتاب را برای شهردار شهرستان مبارکه فرستادم، ایشان که کتاب را خواند، چند روز بعد تماس گرفت و به تمجید از کتاب پرداخت. خوشبختانه از این موارد زیاد دیده شده است.
 

دوری از بزرگ‌نمایی و بزرگ‌گویی درباره شهدا و رزمندگان دفاع مقدس، یکی از مطالبات جدی رهبر معظم انقلاب اسلامی بوده است. برای مصونیت از این اتفاق چه باید کرد و چطور می‌شود از آفت چنین اتفاقی دور ماند؟
اگر به کتاب «بامداد روز شانزدهم» نگاه کنید، از مبالغه و درشت‌نمایی پرهیز کرده‌ام، زیرا خوشبختانه مخاطبان ما در این زمانه همه باسواد هستند و وقتی کتابی را مطالعه می‌کنند، متوجه می‌شوند که نویسنده واقعیت را می‌گوید یا غلو می‌کند. بنابراین به‌نظر من لزومی ندارد راوی را فراتر از آنچه هست، معرفی کنیم. مثلا در اردوگاه عراقی‌ها هم بعضی سربازان آدم‌های تقریبا منصفی بودند و بی‌جهت اسرا را کتک نمی‌زدند. همان‌طور که در کتاب «بامداد روز شانزدهم» آمده، آقای صادقی را به‌خاطر پاهایش از دیگر اسرا جدا می‌کردند و کتک نمی‌زدند و ما نیز به این موضوع در کتاب اشاره کرده‌ایم. هرچند ایشان در بیمارستان خیلی اذیت می‌شود. اما به‌نظر من این یک آفت محسوب می‌شود برای نویسنده‌ای که بخواهد به‌خاطر جذب مخاطب بیشتر در اثری که تألیف می‌کند، غلو کند و قهرمان داستان را به عرش ببرد.
 
هر نویسنده وظیفه دارد واقعیت را بنویسد. اینکه راوی یا قهرمان داستان را شخصی کاملا بی‌گناه و بدون اشتباه جلوه دهیم، درست نیست، چون بالاخره او هم انسان بوده و ممکن است اشتباهی مرتکب شده باشد. من سعی کرده‌ام این موضوع را در آثارم رعایت کنم، زیرا همین بچه‌های کوچه و بازار بودند که به جنگ رفتند و نگذاشتند یک وجب از خاک کشور به دست دشمن بیفتد.


مهمترین پیام کتاب برای نسل جوان، چیست؟
مهمترین پیام کتاب، استقامت فرامرز صادقی به‌عنوان راوی این اثر است که پس از بازگشت از اسارت، نقص عضو او را از فعالیت بازنمی‌دارد. با هم‌کلاسی‌های خود در دبیرستان همکلاس می‌شود و در کسب علم نیز از آن‌ها پیشی می‌گیرد و موفق به کسب مدرک دکترا می‌شود.
 
مردم‌داری، دیگر پیام این کتاب برای نسل جوان است. آقای صادقی آنقدر مردم‌دار است که به منشی خود گفته‌ اگر بیماری مشکل مالی داشت، او را پذیرش کنید و این برای سایر پزشکان و مردم ما الگوست که در سن نوجوانی از خاک کشور خود دفاع کرده و الان هم دغدغه مردم کشورش را دارد.
 
محتوای آثار دفاع مقدس به‌ویژه آثار مکتوب برای بهتر شدن باید دارای چه ویژگی‌هایی باشند؟
به‌نظر من دستگاه‌های متولی امور فرهنگی مثل حوزه هنری و بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس باید سخت‌گیری بیشتری کنند، چون در حال حاضر نویسندگان جوان زیادی داریم که علاقه‌مند به نگارش در این حوزه هستند، اما قبل از نوشتن نیازمند آموزش هستند. بنابراین کارشناسان باید بیشتر سختگیری کنند تا مطالب کتاب‌ها پخته‌تر شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها