زهره یزدانپناه قرهتپه، برای نگارش این کتاب، چند مرتبه به استانها و شهرهای مختلف سوریه سفر کرده است. روایتهای کتاب به ترتیب زمانی، بهطور جداگانه و در دو بخش مرتب شدهاند. بخش اول، خاطرات سفر سال 2017، مصادف با پاییز و زمستان 1396 و بخش دوم، وقایع سال 2018 مصادف با تابستان 1397 است. هر بخش شامل 11 فصل است. بخش ضمیمه این کتاب نیز تصاویری از وضعیت مردم و مناطق مختلف سوریه را شامل میشود که بهصورت رنگی چاپ شده و عمدتا توسط نویسنده عکاسی شده است.
با زهره یزدانپناه قرهتپه، نویسنده کتاب «اینجا سوریه است، صدای زنان راوی جنگ» بهعنوان اولین بانوی نویسنده، پژوهشگر و مستندساز ایرانی که برای نگارش کتاب، عازم کشور سوریه شده به گفتوگو پرداختهایم که در ادامه میخوانید.
تألیف کتاب «اینجا سوریه است، صدای زنان راوی جنگ» چگونه شکل گرفت و نخستین جرقههای آن چگونه و کجا زده شد؟
همانطور که در مقدمه کتاب، اشاره کردهام. قصه اعزام من به سوریه، یک توفیق الهی بود که به گمان خودم، بیربط به قضیه شهادت محسن حججی نبوده است. بعد از شهادت این جهادگر جوان با ایمان و مدافع حرم مخلص که قبلاً هم نمیشناختمش و حال و هوایی که من بعد از شهادت ایشان داشتم، قضیه پیشنهاد رفتنم به سوریه مطرح شد. ایده اولیهای بود که توفیق به سرانجام رساندن این ایده، نصیب من شد. فعلا ترجیح میدهم دوستان خودشان سراغ این کتاب بروند و ضمن مطالعه آن، به قصه این موضوع، طرح ایده، پیگیریها و بقیه ماجراها هم برسند.
کار نوشتن کتاب چه مدت طول کشید؟ و چه موانعی در تدوین و نگارش این اثر وجود داشت؟
نگارش این کتاب و به ثمر رسیدن آن مراحل مختلفی داشته که هر کدام زمان قابل توجه و خاص خود را برده است. اگر شروع اولین سفرم برای پژوهش میدانی، سوژهیابی و انجام مصاحبهها که از پاییز 96 بوده را ابتدای کار نگارش این کتاب قرار دهیم که البته بهرغم سفرهای متعدد من در قبل از جنگ به سوریه و شناخت ضمنیام از این کشور و مردم آن، زمانی هم صرف تحقیقات درباره سوریه در قبل از سفر پاییز 96 بوده، تا به سرانجام رساندن مصاحبهها در سفر بعدی و پیاده کردن صوتهای مصاحبههای انجام شده و تحقیقات بعد از سفر پیرامون برخی مسائل سوریه و سپس نگارش اولیه و بازخوانیها و نگارشهای مجدد و بازبینیها و کارشناسیها و موارد بعد از اتمام نگارش، در مجموع، حدود سه سال و نیم صرف به ثمر رسیدن این کتاب شده است. دلم میخواست اولین خواننده این کتابم، حاج قاسم سلیمانی باشد؛ اما با شهادت این فرمانده سلحشور مدافعان حرم، در کنار داغ شهادت سردار دلها، حسرت این توفیق هم به دلم ماند؛ گرچه به یقین، روح مطهرشان آگاه و شاهد به ثمر رسیدن این کتاب هست.
درباره مشکلات و موانع نگارش و تدوین هم، چون این پروژه در فضا و شرایط فراعادی انجام میشد، موانع خاص خود را هم بهدنبال داشت که من تا حدودی به برخی از این موارد در مقدمه کتاب اشاره کردهام. مثلا از کِش و قوسهای مربوط به اعزامم به سوریه تا مشکلاتی که در مرحله پژوهش میدانی و سوژهیابی داشتم تا شرایط خاص راویها که هنوز درگیر جنگ بودند و از حال و هوای آسیبهای ناشی از جنگ تحمیل شده بر آنها بیرون نیامده بودند و حتی در مرحله حین نگارش و تدوین هم مشکلات ویژه خودش را داشت. بههرحال این اولین کار بینالمللی در رده زنان مقاومت و فتنه شام بود که هم مطالعات پیرامونی خاص خود را میطلبید و هم مدیریت زمان و هم، صبر و تحمل در برابر شرایط خاص کار در فضایی که هنوز درگیر جنگ است و چنین فضاهایی، مسائل پیرامونی متعددی به دنبال دارد که همه اینها دستبهدست هم داده بودند تا فصل جدیدی در شیوه ثبت تاریخ شفاهی گشوده شود که میتوان آنرا «شیوه ثبت تاریخ شفاهی در شرایط بحران» نامید.
شما در مقدمه کتاب، چرایی و انگیزه نگارش این اثر را پاسخ به سؤالاتی مطرح کردهاید ازجمله اینکه «جنگ تحمیل شده به مردم سوریه، چه تبعاتی بر زندگی زنان سوری با ادیان و مذاهب و قومیتهای مختلف داشته است؟ چگونه زندگی شخصی و خانوادگی این زنان، متأثر از این جنگ تحمیلی قرار گرفته است و زنان چه خاطراتی از این وضعیت دارند؟» بهصورت مختصر از یافتههای خود در پاسخ به این سؤالات برای مخاطبان بفرمایید.
جنگ بهخودیخود، موضوع خوشایندی نیست، ولی وقتی جنگی بر ملتی تحمیل میشود، آن ملت مجبورند و باید به هر طریقی که میتوانند و توانش را دارند، از خود، خانواده و سرزمینشان دفاع کنند. اما به هر حال هر جنگی، حتی جنگ تحمیل شده که ضرورت مبارزه و دفاع در برابر هجوم دشمن را هم میطلبد، تبعات خاص خود و آسیبهایی را به دنبال دارد. معمولا این تبعات هم، خاص یک قومیت و پیروان یک مذهب نیست، جنگ سوریه هم، برخلاف آنچه که رسانههای غربی و عبری و عربی وابسته القاء میکردند و هنوز هم همینطور وانمود میکنند، یک جنگ مذهبی نبوده که بین ادیان و مذاهب مختلف اتفاق افتاده باشد؛ بلکه یک جنگ فرامذهبی بوده و هست. اما همیشه در چنین شرایطی دشمنان و دستنشاندههایشان که معمولا رسانههای وابسته یکی از آنها هستند، سعی میکنند روی مشکلات مردم، موجسواری کنند و با فریب مردم، بتوانند برخی را با خودشان همراه کنند تا شرایط را به نفع خود و سردمدارانشان پیش ببرند. در سوریه هم، همینطور بوده است. به هر حال مردم سوریه، با وجود این جنگ تحمیلی چند ساله، دچار آسیبهای مختلفی شدهاند، مانند از دستدادن خانه و کاشانه و بیکاری و مشکلات اقتصادی و از همه مهمتر، از دستدادن عزیزانشان در طی جنگ. اما مهم این است، ملتی که جنگ به آنها تحمیل شده و سرزمینشان به اشغال دشمن درآمده، چطور به این جنگ تحمیلی و دفاع در حوزه آن نگاه کنند.
خانوادهای که مادر، همسر یا دختر خانواده، بعد از شهادت مرد خانوادهشان، ستون خانواده شده و بهرغم همه رنجهای ناشی از مشکلات جنگ، با چنگ و دندان و زحمات شبانهروزی، تلاش میکند هم خانواده را حمایت کند و هم، به شیوههای مختلف به رزمندههای جبهه یاری برساند و کمک کند، چنین زن و دختری در هر جایگاه و نقشی که در خانواده داشته باشد، نه تنها خودش هم، دست کمی از مرد خانواده که در میدان جنگ یا شرایط و فضای جنگ به شهادت رسیده، ندارد. بلکه، درک درستی هم از جبهه مقاومت و ضرورت تقویت آن دارد.
از شاهد مثالهای این سختیهای توأم با مقاومت، مقاومت مردم دو شهرک شیعهنشین «نُبُل» و «الزهراء» در حومه استان حَلب و همچنین شیعیان فوعه و کفریا در استان اِدلب بخصوص زنان و دخترانشان است که سه چهار سال محاصره توأم با رنج و سختی و انواع کمبودهای معیشتی را زیر بمباران و موشکهای تروریستها تحمل کردند، اما اجازه ندادند مسلحین ترویست بتوانند وارد روستایشان شوند و بالاخره هم با تبادل، از محاصره آزاد شدند. اینچنین زنان و دختران از هر قومیت و مذهبی که باشند، مانند مردان رزمندهشان میدانند دشمن مشترکشان، یعنی رژیم صهیونیستی و اشغالگر قدس و آمریکا و دیگر همپیمانهایشان، از محور مقاومت و تقویت شدن آن که سوریه هم عضوی از این محور است، وحشت دارند. حتی انتخابات اخیر سوریه که با درصد بالایی از حضور مردم سوریه اعم از زن و مرد، پیر و جوان برگزار شد، نشان داد که مردم سوریه متوجه شدهاند که برای استقلال و عزت و سربلندیشان، باید برای حفظ نظام و استقلال و تمامیت ارضی کشورشان تلاش کنند و این هم، جز با تقویت جبهه مقاومت امکانپذیر نیست. خاطرات چنین زنان و دختران هم، ضمن دردناک بودن، بسیار شنیدنی و خواندنی است و به علت کثرت این موارد، بهتر است، دوستان خودشان به کتاب مراجعه کنند.
نظر شما در خصوص اهمیت پرداختن به زندگی و خاطرات زنان مقاومت چیست؟
همانطور که قبلا هم اشاره کردم، هر کشوری که بخواهد استقلال، عزت و سربلندیاش را حفظ کند، لاجرم باید مقابل مستکبران و زیادهخواهان که برگهای تاریخ، انباشته از ظلمها و جنایتهای آنهاست، بایستند و به آنها «نه» بگویند. این ایستادگی و «نه» گفتن، یکی از همان معیارهای اصلی است که جبهه مقاومت را تشکیل میدهد. بخش مهمی از جامعه و ملتی که در مقابل دشمن مستکبر میایستد و به شیوههای مختلف به آنها «نه» میگویند، زنان و دختران هستند. خُب زندگی چنین زنان و دخترانی باید مورد مطالعه قرار بگیرد و الگودهی برای جوامع و نسلهای دیگر باشد. چند سال قبل، من وقتی در لبنان با زنان اسیر در زندان صهیونیستها مصاحبه میکردم تا فیلم مستندی از مقاومت آنها بسازم، محور اصلی حرفهایشان، تأثیرپذیریشان از انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) بود و از شخصیتهایی که این انقلاب را به ثمر رساندند. مسلما زنان بخشی از این شخصیتها بودند که در پیروزی انقلاب اسلامی نقش داشتهاند.
مگر زنان و دخترانمان در هشت سال دوران مقدس را فراموش کردهایم که پابهپای مردان رزمنده، چه در میدان درگیری و مقاومت در برابر هجوم دشمن به شهرها و روستاهایشان و چه در پشت جبهه، چه حماسههایی آفریدند. یکی از مصداقهایش، حماسه سیده زهرا حسینی از زنان 45 روز مقاومت خرمشهر بود که دیگر زبانزد خاص و عام است. در سوریه و سایر کشورهای مقاومت هم، همین است که ضرورت دارد به آنها پرداخته شود تا هم زنان مقاومت، از لحاظ تعداد کمی و هم از نظر فعالیت کیفی، گستره بیشتری داشته باشند و هم الگودهی بهتر و مناسبتری حداقل در کشور خودشان داشته باشند.
آشپزخانه «مادران شهدای سَلحَب» در «سَلحَب» استان «حماه» سوریه، با حضور تعدادی از بانوان راهاندازی شده که هر کدامشان، همسر، پدر، برادر یا پسرشان در جبهه است و بعضیها هم، مادر یا خواهر شهیدند؛ کار این زنان و دختران این است که با کمکهای مردمی یا حتی هزینههای شخصی، غذا میپزند و به خط مقدم جبهه میفرستند تا رزمندههای دور از خانه و خانواده، غذای گرم بخورند و در مقابل دشمن، خوب بجنگند و از سرزمینشان دفاع کنند. یا مثلا اُمالشهدای نهضت مقاومت بحرین، یک زن است. بنتالهدا صدر، که در نهضت مقاومت عراق توسط رژیم منحوس صدام به شهادت رسید، یک زن بود یا حتی بعضی از کسانی که در نهضت مقاومت فلسطین، عملیات اشتشهادی انجام دادند و برای مبارزه با رژیم اشغالگر قدس و آزادی فلسطین به شهادت رسیدند، زنان بودند.
فکر میکنید، چه ظرفیتهایی در خصوص نقش زنان در دوران مقاومت در برابر دشمنان مورد غفلت قرار گرفته است؟
جبهه مقاومت، از کشورهای مختلفی تشکیل شده است، مانند ایران، لبنان، عراق، سوریه، فلسطین و سایر کشورهایی که طعم بیداری اسلامی را چشیدهاند دیگر حاضر نیستند، نه در برابر اسرائیل صهیونیست و نه در برابر امثال آمریکا، انگلیس و امثالشان سر خم کنند. در هر کدام از این کشورها، زنان بخش مهم و قابلتوجهی هستند، اما به علت فقدان سیاستگذاری و برنامهریزی مناسب، اگر در مورد زنان و دختران هر کدام از کشورهای عضو جبهه مقاومت اشاره و به آنها پرداخته میشود، فقط بهصورت مقطعی و گذراست.
همانطور که هشت سال دوران دفاع مقدس، برای ما از الطاف خفیه الهی بوده که گنجهایی در خود داشته است و نمونههای بارز این گنجها، خود رزمندهها و خصوصیات اخلاقی و رفتاری و سبک زندگی آنها بوده، با پژوهشهای میدانی و مصاحبههای مختلف و کتابهای متعددی که نوشته شد، مشخص شد که زنان و دختران هم بخشی از همین گنج بوده و هستند. شاید بشود گفت بهرغم توقع و انتظار بیشتر از نهضتی که برای نگارش کتاب در مورد خاطرات زنان و دختران در هشت سال دوران دفاع مقدس در ایران به راه افتاده، ثبت تاریخ شفاهی و نهضت خاطرهنویسی، بهویژه پرداختن به زنان و دختران مقاومت، ایران نسبت به دیگر کشورهایی مثل سوریه یا سایر کشورها، وضعیت بهتری دارد. به همین دلیل نیاز به سیاستگذاری و برنامهریزی فرهنگی اساسیتری در این زمینه هست که توجه جدی، هم از سوی فعالان فرهنگی، نه تنها در سوریه، بلکه در سایر کشورهای محور مقاومت مانند عراق و هم از سوی فعالان فرهنگی ایران در سوریه را میطلبد.
اگر چنین سیاستگذاری و برنامهریزیها تحقق پیدا کند، حداقل کاری که میتوان در این زمینه انجام داد این است که با گذاشتن دورههای آموزشی مختلف کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت از سطح مقدماتی تا سطح پیشرفته، چه بهصورت حضوری و چه بهصورت مجازی، زمینهای ایجاد میشود تا خود علاقهمندان به فعالیتهای فرهنگی - اجتماعی کشورهای جبهه مقاومت، بخصوص جوانان این کشورها، با گذراندن دورههای آموزشی، آستینها را بالا بزنند و به این موضوع مهم فرهنگی بپردازند. بهویژه در کشورهایی که به دلایل مختلف، امکان برگزاری جلسات حضوری در آنجا فعلا میسر نیست، حتیالامکان استفاده از ظرفیتهای فضای مجازی برای به راهانداختن چنین دورههای آموزشی، زمینه خوبی برای شروع خواهد بود.
مطالعه این کتابها را برای نسلهای جدید کشور بهویژه دختران چقدر ضروری میدانید. مهمترین پیام یا پیامهای این کتابها برای نسل جوان چیست؟
دنیای بدون تحقق عدالت کامل که آن هم فقط در زمان حکومت جهانی منجی عالم بشریت امکانپذیر است، دنیای زیادهطلبیهایی است که به خاطر همین خوی و خصلت مستکبران و ستمگران جوامع بشری، خواهناخواه جنگ یا جنگهایی را به عدهای مردم مظلوم تحمیل میکند. پس برای دفاع در چنین شرایطی باید آماده بود. زنان و دختران در چنین موقعیتهایی از جمله در دوران دفاع مقدس خودمان ثابت کردهاند، هم در دفاع و هم در پشتیبانیهای جبهه و هم در حفظ کیان خانواده، ستون خیمه شدهاند و مهمترین و مؤثرترین سهمها را داشتند. مطالعه زندگی چنین زنان و دخترانی و الگو قراردادنشان برای شرایط مشابه میتواند آیندهای امیدوارکننده و سرنوشت بهتری را رقم بزند. این کتاب، میتواند برای مخاطبان مختلف، پیامهای متعددی داشته باشد که بستگی به برداشتهای آنها دارد. یکی از این پیامها میتواند تأکید بر ایستادگی و مقاومت در برابر دشمن با حفظ وحدت باشد.
توصیه شما به دختران جوان امروز، چیست؟
نسل جوان بخصوص دختران جوان، باید قدر ظرفیتهای فکری، روحی و انرژی جسمی خود را بدانند و با گرفتن اطلاعات صحیح از سرچشمههای مناسب و مطالعههای هدفمند، خودشان را به توانمندیهای مناسبی در فکر و اندیشه برسانند تا هم خودشان بصیرت یافته و قدرت تشخیص حق از باطل را داشته باشند و هم بتوانند هادی و هدایتگر دیگران باشند.
بهترین مصداق، دو نامهای است که رهبر معظم انقلاب اسلامی خطاب به جوانان اروپایی و در واقع خطاب به جوانان جهان است. همین دو نامه، در تاریکی ابهامآمیز عصر معاصر که سوغات شوم سیاستمداران غربی و صهیونیستی است که با به راهانداختن جنگ نرم به ویژه در فضای مجازی، بحران هویتی و اندیشهای را به جوانان ارائه میدهند، گنجی بسیار مهم و به مثابه چراغ راهی در تاریکی شب، برای جوانان حقیقتطلب و عدالتخواه از جمله دختران جوان است که تربیتکنندگان نسل های آینده و پیامبران حقایق به آنها هستند.
نظر شما