در این رمان که مکان و زمان جغرافیایی و تاریخی مشخصی ندارد، شخصیت تاثیرگذاری به نام «مهتر» نیز حضور دارد که سرپرستی تندیس را بر عهده میگیرد. مهتر گرچه پیوسته بر تندیس اثر میگذارد اما خودش در هالهای از ابهام پنهان شده و نمیتوان به کیستی او به سادگی دست یافت. تندیس سفر خود را از سکونت در خانهای عجیب آغاز میکند؛ خانهای که در آن همه چیز در حال فروریختن و ساخته شدن است. تندیس در فصل آخر این رمان، با واقعیت خودش و دنیای آدمهای دیگر مواجه میشود و در نهایت تلاش میکند فضای مطلوبی را بسازد که در آن به ایدهآلهایش دست پیدا کند.
بصیری در این اثر تلاش کرده تا وضعیت انسان معاصر را با تمام رنجها و شادیهایش به مخاطب خود نشان دهد. حضور شخصیتهای متعدد مانند ژینا، مهتر، شیخ طنان، کیهان و... او را برای رساندن به این هدف یاری کرده است.
در بخشی از این رمان آمده است: «ژینا عطری برایم آورده و گفته هدیهای از طرف شماست. فکر میکنم عصاره چند گل کمیاب باشد. تند است و اجازه ورود هیچ بوی دیگری را به شامه نمیدهد. به ژینا گفتم هیچگاه از مهتر تشکر نمیکنم. سپاسگزاری مال غریبههاست و آدمهایی که گاهگداری میبینیشان و ازشان هدیه میگیری یا هدیه میدهی بهشان. تشکر فاصله میآورد. اصلا یکجور خداحافظی است.»
مرجان بصیری متولد سال 1360 و فارغالتحصیل رشته جامعهشناسی است که از سال هشتاد و یک، به شکل حرفهای نوشتن را آغاز را کرده است. اولین اثر او با نام «بت دورهگرد» در جایزه ادبی واو تقدیر شد. از دیگر آثار او میتوان به کتابهای «شهر یکنفره» در نشر ققنوس، «گاهی بد باش» از نشر روزنه و «شبنورد» در نشر مروارید اشاره کرد.
رمان «سوپ سیاه» نوشته مرجان بصیری در 255 صفحه در انتشارات کتاب کوچه به چاپ رسیده است.
نظر شما