گزارش ایبنا از روز نخست همایش ملی «فلسفه غرب و ترجمه»/ 1
زکیانی: کار گروهی در ترجمه بین ما ایرانیان مهجور است/ رشیدیان: مترجم باید بقای پیکره متن اصلی را حفظ کند
غلامرضا زکیانی میگوید: در شرایط پیچیده امروز نمیتوان به مترجم گفت که به همه مسایل اشراف داشته باشد و این مساله کار تیمی میطلبد که متاسفانه کار تیمی بین ما ایرانیان به شدت مهجور است.
آشنایی ایرانیان با فلسفه غرب در دوره جدید از طریق ترجمههایی بوده که از زبانهای گوناگون اروپایی صورت گرفته است. این ترجمهها متفکران ایرانی را با وجوهی از اندیشه فلسفی آشنا کردهاند و خود سببساز تأملاتی شدهاند که فرهنگ فلسفیِ ایرانِ معاصر را شکل میدهند. همانطور که شکلگیری نهضت ترجمه در اواخر قرن دوم هجری، به پدید آمدن فضایی فکری منجر شد که در آن گروهی از متفکران از طریق تلفیق آنچه از طریق ترجمه آثار فلسفی یونانیان میآموختند با اندیشهها و دغدغههای خود، دورانی از شکوفایی فرهنگی را به وجود آوردند، ترجمه متون فلسفه جدید غرب نیز در ظهور دغدغهها و دیدگاههای گوناگون فلسفی در ایرانِ معاصر نقشی چشمگیر داشته است.
در ابتدای همایش غلامرضا زکیانی، رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران گفت: یک پرسش که قاعدتا در جمع ما مطرح نمیشود اما بسیار جدی مطرح است این است که ترجمه چه لزومی دارد؟ حتی میگویند ترجمه ضرر دارد و با نهضت ترجمه در قرنهای دوم و تا چهارم نیز مخالف هستند. نیت آن نهضت مقابله با آموزههای اهل بیت بوده است اینکه چقدر موفق بودند نمیدانیم و اما در موج جدید ترجمه نیز میگویند ترجمه مخالفت با اسلام نابی است که انقلاب اسلامی مطرح کرده است و اکنون هم میگویند ترجمه درصدد ترویج فرهنگ غربی است.
وی به آیهای از قرآن اشاره کرد و گفت: علامه طباطبایی در این تفسیر میگوید «بشارت بده به بندگان من که هر سخنی را میشنوند نه فقط سخنان محبوب و هم مکتبی خود را بلکه هر سخنی را که استماع میکنند. در این شنیدنها خوبیها را استفاده کنید و بدیها را کنار بگذارید» در حکمت 164 نهجالبلاغه حضرت علی(ع) میفرماید: هر کسی که به استقبال وجوه آرای مختلف برود خود به خود خداشناس میشود. سوم اینکه حکمت را بگیرید زیرا هیچ ضرری به شما نمیرساند که این حکمت از کجا صادر شده است. چهارم اینکه ملاک حق است حتی اگر طرف اهل باطل باشد. پنجم نیز این است که حکمت را اگر چه آن فرد منافق باشد از آن بگیرید.
زکیانی ادامه داد: نهضت ترجمه اول با معارف اهل بیت مخالفت اصولی نداشته است، بلندترین معارف اهل بیت در پاسخ به پرسشهای دیگران مطرح شده است و عمیقتربن لایههای بحث توحید و هستیشناسی در این مجادلهها مطرح شد و این بحثها باعث بالندگی و تمدن اسلامی شد و ما به درستی در صدد احیای آن هستیم و باید نهضت ترجمه را جدی بگیریم زیرا مامون به مترجمان هموزن کتاب ترجمه طلا میداد؛ مترجمانی که نادر بودند و تعهد علمی و اخلاقی دقیق داشتند و ترجمههایی دقیق از زبان یونانی و سریانی ارائه دادهاند. نهضت ترجمه قرن دوم تا چهارم کم بها نیست و بسیار ارزشمند است.
وی افزود: نفس آشنایی با دیگران باعث میشود ذهن بسته انسان دچار گشودگی شود و ذهن بسته بلای بشری است و مصیبت فاجعهبار آن زمانی خود را نشان میدهد که بدانیم انسان تا با دیگران مواجه نشود متوجه بستگی ذهن خود نمیشود و داشتههای خود را حق مطلق میداند و داشتههای دیگران را باطل مطلق میداند. باید این را بدانیم زبان هر فرد جهان او را تعیین میکند، پس جهانبینی هر فرد بستگی به زبان او دارد و آشنایی با هر زبان بیگانهای یعنی مواجهه با یک جهانبینی جدید، آشنایی با جهانبینی و امر ترجمه بسیار حیاتی و انسانساز است.
رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران گفت: همه چیز را همگان دانند و اهل اندیشه نیز میدانند که اندیشههای بزرگ در ملتها و تمدنهای بزرگ پخش شده است، اهل اندیشه میدانند که اگر شش ماه بگردیم و یک کتاب درجه یک پیدا کنیم و بخوانیم بهتر است که در هر ماه یک کتاب درجه دو بخوانیم زیرا برخی کتابهای درجه دو توان خدادادی انسان را از بین میبرد. این نکته بسیار حائز اهمیت است که آثار ویتگنشتاین و هایدگر با شارحان متفاوت است به همین دلیل تاکید بر ترجمه آثار کلاسیک شده است. در هر دورهای یک تمدن رخ مینماید و اندیشمندان را به سوی جغرافیا و فرهنگ و زبان خود فرامیخواند و هیچ عقل سلیمی نمیتواند بپذیرد که خود را از آن محروم کند و ترجمه یکی از آنهاست.
این پژوهشگر فلسفه ادامه داد: ترجمه آثار فلسفی مغرب زمین ضرورت دارد مهمترین منتقدین تمدن فعلی غرب از میان خودشان بوده است. لیبرالیسم فردگرایی توسط مارکس، سوبژکتیو دکارتی توسط هایدگر، اخلاق بردگی توسط نیچه، روانشناسی ماتریالیستی توسط فروید و... ارائه شده است بنابراین اگر عمیقا آنها را نشناسیم نمیتوانیم از دستاوردهای علمی، فرهنگی، سیاسی و... آنها استفاده کنیم بلکه با ژرفای درون فرهنگی آنها نیز آشنا نخواهیم شد. اندیشمندان مغرب زمین تلاش کردند خود را از بند مسائل غیرانسانی کلیسای کاتولیک برهانند. آزادی اندیشه به معنای واقعی کلمه بهای گزافی برای آن پرداخته شده است و سبب شکوفایی اندیشه در حوزههای مختلف شده است.
وی افزود: یکی از محصولات تمدن غربی پیدایش دولت ملتهاست که خواه ناخواه مرزهای فیزیکی و زبانی در میان ملتها را برداشته است. ترجمه خودبخود دیوارها را برمیدارد و افراد را باهم آشنا میکند و نمیگذارد میان دولت ملتها فاصله ایجاد کنند. دو اندیشمند بزرگ علامه طباطبایی و مطهری عمیقا با سنت دینی ما آشنا بودند و تردیدی در این زمینه نیست اما تفاوت عمده آنها با سایرین چنین است که فرهنگ و تمدن غربی که در دوره آنها مارکسیسم بود عمیقا از از ترجمه کتابهای عربی و فارسی شناختند و از عهده نقد مارکسیست برآمدند و من بر این باورم که طبق قانون همزیستی حریفان اخلاق و سبکها و روشهای همدیگر را میآموزند و با متدلوژی و نحوه نگاه آنها به سنت آشنا شدند.
زکیانی افزود: وضعیت کلامی در ترجمه و دیدگاههای کلامی مترجم باعث شده ترجمه نادرست از متن مقدس ارائه شود، مترجم فقط زباندان نیست بلکه باید جهانبینی و دیدگاههای فلسفی به عمق و ژرفایی برسد که وارد ترجمه شود. با زبان مبدا و مقصد آشنا باشد تا بتواند حق مطلب را به جا آورد. دقت و روانی، مشکل همیشگی ترجمه است و نمیتوان در این زمینه قضاوت کرد. در شرایط پیچیده امروز نمیتوان به مترجم گفت که به همه مسایل اشراف داشته باشد و این مساله کار تیمی میطلبد که متاسفانه کار تیمی بین ما ایرانیان به شدت مهجور است. در ترجمه متون اصلی و کلاسیک باید دقت شود و این ظلم مضاعف به نویسنده و مخاطب است که هر کسی خود را ذیصلاح بداند که وارد این معرکه شود.
وی در پایان با خواندن شعری از ابوسعید ابوالخیر گفت:
ای دلبر ما مباش بی دل بر ما / یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما / یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
ابوسعید در این سروده با تکرار کلمه «دلبر» و «دل و بر» را مطرح کرده است اگر مترجم نتواند از عهده ترجمه بربیاد سروده معنی خود را از دست میدهد و این ترجمه دقیق بیشتر به هنر مترجم مربوط میشود.
سپس امیرحسین خداپرست، دبیر علمی همایش ملی فلسفه غرب و ترجمه گفت: ترجمه یکی از راههای اصلی اکتساب و انتقال تجربه و معرفت بشری است. اگر جستوجوی دانش را سرشته در نهاد بشر میدانیم و اگر بر آنایم که دانش بیمرز است، نباید تصدیق این نکته را دشوار بیابیم که ترجمه شیوهای متواضعانه از تلاش برای کسب معرفت است که از طریق آن بهنوعی نشان میدهیم که یگانه انسانهای خردورز و صاحبهنر نیستیم و میدانیم نیازمند بهره گرفتن از تجربهها و تأملات کسانی هستیم که با ما هموطن یا همزبان نیستند.
وی افزود: با نگاهی گذرا به تاریخ تمدن انسانی درمییابیم که ترجمه چگونه توانسته است به شکلگیری و رشد فرهنگهایی زایا و بالنده کمک کند. نمونهای مناسب و آشنا برای ما تأثیری است که تلاش برای ترجمهی متون علمی و فلسفیِ یونانی بر شکلگیری بخشی از تاریخ ما گذاشته است که امروزه آن را دورهی طلایی فرهنگ و تمدن اسلامی میخوانیم. احتمالاً یکی از مهمترین درسهایی که میتوانیم از مطالعهی زمینههای ظهور و افول این دوره بگیریم آن است که رشد و غنای فرهنگی در گرو بسط و گسترش افق فرهنگی جامعه است و نتیجهی خودبرتربینی و بستن یا محدود کردن چشماندازها و ممانعت از انتقال تجربه و دانشی که در دیگر سرزمینها پدید آمده است جز انزوا، زوال و ناکامی نیست.
خداپرست گفت: فلسفهورزی یکی از شیوههای اصیل و مهم انسان برای شناخت خود و جهان است، شیوهای که گرچه عنوان عام «فلسفهورزی» بر آن میگذاریم، در درون خود متضمن تکثر منابع، روشها و دستاوردها است. ترجمه متن فلسفی بیانگر آن است که ما نهتنها این تکثر را به رسمیت میشناسیم بلکه تصور میکنیم با این کار، میتوانیم هم به طرح و نقد اندیشهی فلسفی متفاوتی بپردازیم هم آن را با اندیشههای فلسفی خود مقایسه کنیم. فلسفه، همچون هر دانش دیگر، از طریق چنین روابط و تعاملهایی شکل میگیرد و غنا مییابد. شاید بتوان یکی از علل رکود و زوال اندیشهی فلسفی در فرهنگ ما پس از دورهی طلایی سدههای میانه را گسسته شدن ارتباط آن از اندیشههای فلسفیِ شکلگرفته در دیگر سرزمینها شمرد، همانطور که یکی از علل اوجگیری آن پیوستنش به فلسفهی یونانی از طریق ترجمهها بود.
وی افزود: به نظر میرسد در زمانه ما، یعنی در دورانی که آغاز آن را میتوانیم تا ظهور زمینههای فکری، اجتماعی و سیاسیِ انقلاب مشروطه به پس بریم، بار دیگر ترجمهی متون فلسفی ارزش و اهمیت یافته است. در این دوران، آگاهی از تکثر اندیشهی فلسفیِ جدید در غرب و البته تلاش برای زدودن موانع فکریِ رشد فرهنگی و نوسازیِ اجتماعی و سیاسی بسیاری از تحصیلکردگان و متفکران ما را بر آن داشت که ترجمهی متون فلسفیِ غربی را به مثابهی رسالتی اجتماعی یا فعالیتی علمی بر عهده گیرند. این انگیزهها البته بعداً متنوعتر شد و، به طور خاص، پس از تشکیل نهادهای علمی جدید، تأمین منابع آموزشی و پژوهشی در فلسفه، تعامل با نهادهای علمی- فلسفی خارج از کشور و نیز امرار معاش و گذران زندگی دانشآموختگان از طریق حقالترجمه نیز بر آنها افزوده شد.
دبیر همایش گفت: نتیجه این همه آن بوده است که اینک متون فلسفیِ ترجمهشده از زبانهای غربی بخشی عظیم از مجموعهی متون فلسفی به زبان فارسی را تشکیل میدهند. با در نظر داشتن این ملاحظات، شاید زمان آن فرا رسیده باشد که به تاریخ و تحولات ترجمهی متون فلسفی غربی به فارسی نظری نقادانه بیفکنیم و وجوه گوناگون آن را بکاویم. این همان اندیشه اولیهای است که مبنای برگزاری همایشی برای بررسی ترجمهی متون فلسفی غربی به زبان فارسی قرار گرفت.
وی به اندیشه برگزاری همایش ملی فلسفه غرب و ترجمه نیز اشاره کرد و گفت: نخستینبار در گروه فلسفه غرب مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفه ایران مطرح و مسئولیت آن بر عهده من نهاده شد. هدف از طرح این اندیشه به وجود آوردن فضایی بود برای اینکه به صورت جمعی و از خلال گفتوگو و تبادل نظر، آثار فرهنگیِ ترجمهی متون فلسفی را بر اندیشهی معاصر ایران دریابیم، قوّتها و کاستیهای ناشی از کار مترجمان را بشناسیم، دریابیم که آثار ترجمهشده چگونه فلسفهی جدید غرب را در زبان فارسی انعکاس دادهاند و، در نهایت، از این طریق، در بهبود وضعیت موجود مشارکت کنیم. متأسفانه شیوع بیماری کوید- 19 موجب شد که امکان گفتوگوی حضوری را از دست بدهیم. با این حال، اهمیت موضوع و برنامهریزیهای قبلی ما را بر آن داشت که همایش را به صورت مجازی برگزار کنیم و از این طریق، بکوشیم تا آنجا که میتوانیم به مسائل یادشده بپردازیم. قطعاً پخش سخنرانیها در فضای مجازی و انتشار متن ویراسته آنها در قالب کتاب خود زمینهای برای گفتوگوی صاحبنظران به وجود خواهد آورد.
وی در پایان سخنانش از همکاری، حمایت و مشارکتکنندگان برگزاری این همایش سپاسگزاری کرد و گفت: این مساعدتها، راهنماییها و پیگیریها در پیشبرد امور همایش بسیار مؤثر بود و همچنین کمکها و ایدههای دوست فرهیختهام، محسن آزموده در همه مراحل همایش ثمربخش و مایه دلگرمی بود که امیدوارم نتیجه همه این تلاشها و همکاریها برگزاری همایشی مطلوب باشد که دستاوردهایش، به دور از تکرار و شعارزدگی، در ایضاح، اصلاح و بهبود وضعیت ترجمهی متون فلسفی در ایران بهقوت مؤثرند.
عبدالکریم رشیدیان سخنران افتخاری همایش بود که درباره «امکان ترجمه و مسئلة مسئولیت» سخن گفت. وی افزود: دریدا بر این باور است که صحبت ترجمه از زبان در فضای معمولی آن فراتر رفته است. ترجمه یعنی توضیح و بیان چیزی با چیز دیگر و ترجمه به معنای اخص آن در دورههای تاریخی شکوفایی پیدا کرده و موضوعی است که به نظر من باید بیش از پیش به آن توجه کرد. در دو سده گذشته یعنی سده 19 و 20 ترجمه به عنوان مضمون برجسته فلسفی و حتی با معیارهای زبانشناختی باعث گفتوگو بوده است. ترجمه در دورههای گوناگون رشد داشته است و پرداختن به آن شدت گرفته است و دلایلی گوناکونی میتوان برای آن در نظر گرفت.
وی افزود: بعد از کانت و هگل دیدگاههایی در فلسفه بهوجود آمده است که بر سرشت ارتباطی جهان تاکید داشتند و این ربط محل توجه و اعتنا بوده است و به زعم این دیدگاهها ما کوچکترین برداشت از یک چیز داریم و در بحث پیشرفتهترین آن نباید باعث شود که از یک ساختِ شکل گرفته و تمام شده سخن بگوییم. هیچ چیزِ خودش با خودش فهم نمیشود و محل تلاقی و گرهگاهی است برای روابطی که دوام کم و بیش دارند.
رشیدیان ادامه داد: ما در وضعیت دوگانه هستیم و مفاهیمی مثل جوهر، ماهیت و خود مفاهیم مورد سوال و شناور شدهاند اما ما ناگزیریم برای به کار بردن آنها معنای آن را دقیق بدانیم و تا مدتها این وضعیت دوگانه سرنوشت ما را رقم میزند که واژه بدون شبکه ارتباطی خوانده و معنا نمیشوند و هر واژه که میخواهد معنا یابد باید از معلولی کمک بگیرد وقتی از ناممکن صحبت میکنیم صحبت از یک پارادوکس امکان و عدم امکان است.
وی افزود: مترجم باید بقای پیکره متن اصلی را حفظ کند تا حیات ادامهدار و ممتد داشته باشد. پس از مرگ با از دست دادن جسم، واژه از دست میرود تا آن را به مقوله معنا و ارزش ارتقا دهیم. به قول دریدا ما خاطره سوگمندانه از واژه را داریم. ما به عنوان مترجم در دل چنین پارادوکسی حرکت میکنیم. مترجم ناقل و رونوشت بردار نیستیم، مترجم باید بداند کجا قرار دارد و در دل چنین پارادوکس چالش داشته باشد.
رشیدیان ادامه داد: هر مترجمی فراتر از خواسته خود کاری را انجام میدهد و رسالت ترجمه انتقال نیست بلکه پاسخگویی به گرایش ذاتی اثر به زندگی و بقاست زیرا بین زبانها یک روابط صمیمی برقرار میشود و این نظریه مورد اشاره و اهمیت است اما این رشد را فقط در سمت و سوی نسخه اصلی میبیند و در حالی که در طول تاریخ بسیاری از ترجمهها بودند که دورانساز بودهاند و مساله رشد و تلاش برای بقا هم به ترجمه متن اصلی ربط دارد.
وی در پایان سخنانش گفت: مترجم باید به طور آگاهانه وارد تنش این پاردوکس شود و یک ناممکن را در دل پارادوکس ممکن کند. ما متوجه میشویم که واقعیت هستیشناسانه تلقی و نظر ما را از جایگاه و مسئولیت مترجم بالاتر خواهد برد و باید این مفاهیم را ژرفتر نگاه کرد و گاهی با ناآگاهی مترجم به بسیاری از ترجمههای غیرمسئولانه لطمه میزنیم.
نظر شما