وی در ادامه افزود: البته نادیا در نهایت توانست فرار کند و بعد از مدتی زندگی در کمپ در کردستان عراق از طریق آشنایی با یک گروه از اکتیویستهای ایزدی، خودش هم شروع به فعالیت کرد و از ماجرای تجاوزها و اتفاقاتی که برایش افتاده بود در مجامع جهانی صحبت کرد، به این امید که داعش و اعضایش را به دادگاه عدالت بکشاند. نادیا مراد چندماه قبل برنده جایزه صلح نوبل شد.
او درباره علت ترجمه این رمان بیان کرد: من بعد از حدود 15سال تصمیم گرفتم مطبوعات و روزنامهنگاری را کنار بگذارم. از آنجا که هم در حوزه زنان مینوشتم و هم در این حوزه فعالیت میکردم، ترجمه کتابهایی با موضوعات مرتبط به زنان در اولویتم بود.
این مترجم درباره کتاب دیگری به نام «چهرههای خاکستری» که ترجمه کرده است اظهارکرد: ابتدا از طرف انتشارات کتاب کوچه پیشنهاد شد کتابی را ترجمه کنم که کتی اوتن، یک روزنامهنگار زن انگلیسی ساکن کردستان عراق، در مورد ایزدیها و داعش نوشته بود.
او درباره داستان رمان کتی اوتن اظهار کرد: به گفته خود نویسنده، این کتاب روایتی است بر پایه بیــش از صــد مصاحبــه دربــاره حملــه داعــش در آگوســت 2014 و اتفاقات بعدی آن، بخصوص تاثیرش بر زنان ایزدی که اسیر داعش شده بودند.
وی در ادامه گفت: کتاب به شیوه ژورنالیسم تحقیقی نوشته شده بود و علاوه بر روایت شیوههای مقاومت زنان ایزدی در طول نسلکشی تاریخی و از جمله آخرین آن توسط داعش، اطلاعات خوبی در مورد آیین ایزدی، سیستم بردهداری داعش، چگونگی سقوط سنجار به دست داعش، مناسبات قدرت و مناقشات گروههای سیاسی در مناطق ایزدینشین به مخاطب میداد. این کتاب با عنوان «چهرههای خاکستری» ترجمه شد و مجوز گرفت.
حسینزاده همچنین بیان کرد: بعد از آن بود که کتاب «آخرین دختر» برای ترجمه پیشنهاد شد. آن موقع نادیا مراد برنده جایزه صلح نوبل نشده بود. مقدمه کتاب و فصل اول را که خواندم، تصمیم گرفتم کتاب را ترجمه کنم. مسلما اگر این کتاب فقط روایت اسارت نادیا مراد یا هر زن دیگری بود، آن را ترجمه نمیکردم. ولی از آنجا که نادیا مراد تصمیم گرفته بود «قربانی» داعش یا «بازمانده» نسلکشی باقی نماند و تبدیل به یک فعال اجتماعی شده بود که برای احقاق حقوق ایزدیها تلاش میکرد، تصمیم گرفتم کتاب را ترجمه کنم.
نادیا مراد
وی افزود: چندماه بعد که نادیا مراد برنده جایزه صلح نوبل شد، چاپ کتاب «چهرههای خاکستری» برای مدت کوتاهی به تعویق افتاد و اول کتاب آخرین دختر منتشر شد.
او درباره ویژگیهای کتاب «آخرین دختر» بیان کرد: یکی از ویژگیهای این کتاب این است که نادیا مراد فقط بخشی از زندگیاش را روایت نمیکند. نادیا مراد در این کتاب از زندگی ساده و آرزوهایش حرف زده، از زندگی سخت مادرش گفته وقتی پدرش زن دوم گرفت، از زندگی در دوران تحریمها و جنگ و اشغال نظامی کشورش گفته. او در مورد آیین ایزدی و اعتقاداتش هم اطلاعات کاملی به مخاطب میدهد.
این مترجم در ادامه اظهار کرد: او همچنین از تبعیضهایی هم حرف زده است که به عنوان یک اقلیت مذهبی با آن مواجه بوده است. از همه مهمتر نادیا مراد در این کتاب سعی نکرده از خودش قهرمان بسازد و ماجراهایی را بازگو کرده است که به گفته خودش خلاف چیزی است که مردم انتظار دارند بشنوند.
وی در ادامه درباره ویژگیهای دیگر رنا «آخرین دختر» گفت: به نظرم یکی دیگر از ویژگی کتاب این است که نادیا مراد در چند جای کتاب با بازگویی افکارش زنان و مردان عادی را مخاطب قرار میدهد که یا نظارهگران خاموش خشونت علیه دیگر زنان و اقلیتهای مذهبی هستند و یا خودشان نقش همدست داعشیها و حمایتگران آنها را دارند و نقش آنان را در پیشگیری از بروز چنین نسلکشیهایی یا نجات افراد تحت ظلم مورد تاکید قرار میدهد.
حسینیزاد با اشاره به ترجمههای همزمان این اثر گفت: این روزها چندین ترجمه مختلف از یک اثر واحد در بازار کتاب موجود است. پس باید بپرسیم چه دلیلی دارد که مثلا پنج ترجمه از فلان کتاب وجود دارد؟ یا مثلا بپرسیم که چرا این همه داستان و رمان در مورد مثلا عشق نوشته میشود؟ نظر شخصی خودم این است که ما باید از وضعیت زنان و انواع و اقسام تبعیضها و خشونتها در کشورهای منطقه خودمان بیشتر بدانیم، بخصوص در مورد کشورهایی که به دلایل مختلف مشابهتهایی با ما دارند.
او درباره این که چه الزامی دارد که کتابهایی با موضوعات داعش منتشر شوند، بیان کرد: اگر این دو کتاب صرفا روایتگری خشونت و اسارت در دوران داعش بودند، آنها را ترجمه نمیکردم. البته کتابهای دیگری را که با موضوع داعش و زنان ایزدی منتشر شدهاند، نخواندهام و مسلما نمیتوانم در موردشان اظهار نظر کنم ولی معتقدم خواندن این کتابها حتی اگر فقط روایت درد و رنج و قساوت علیه یک زن ایزدی باشد، میتواند تلنگری به مخاطبی باشد که در هر جای دنیا فقط نظارهگر خشونت است.
وی در ادامه افزود: این موضوع را هم در نظر بگیرید که هر زنی که تجربه تجاوز و خشونت داشته، نوشتن از این ماجرا برایش به این سادگی نیست و این موضوع در زنان یک اقلیت مذهبی بسته ابعاد پیچیدهتر و سختتری به خودش میگیرد. فکر میکنید چرا حتی برخی از زنان ایزدی که فرصت فرار از دست داعش را داشتند، تردید میکردند؟ چون میترسیدند توسط خانواده پذیرفته نشوند یا خانواده و جامعه ایزدی آنها را مجازات کنند.
محبوبه حسینزاده در پایان گفت: پس روایتهای این زنان و حتی هر زن دیگر قربانی خشونت نه تنها ارزش شنیدن و خواندن دارد، بلکه باید این روایتها گفته و منتشر شوند تا شاید بتوان از اتفاقات مشابه جلوگیری کرد.
نظر شما