شنبه ۳ تیر ۱۴۰۲ - ۲۱:۰۲
«به جرم خمینی»؛ کتابی که نوشتنش هفت سال زمان برد

کتاب «به جرم خمینی» برگرفته از شخصیت کسی است که پای مکتبی بنام مکتب‌ امام خمینی(ره) قد کشیده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- مریم محمدی: کتاب «به جرم خمینی» روایت زندگی شهید علیرضا توسلی (ابوحامد) فرمانده لشکر فاطمیون است. این کتاب توسط فریناز ربیعی به نگارش درآمده است.

به جرم خمینی به وجوه جدیدی از زندگی پر فرازونشیب این شهید و جبهه مقاومت افغانستان می‌پردازد؛ نویسنده از زاویه دیگر به زندگی فرمانده لشکر فاطمیون پرداخته است. کتاب به جرم خمینی برگرفته از شخصیت کسی است که پای مکتبی بنام مکتب‌ امام خمینی(ره) قد کشیده است.

نویسنده کتاب در چند کلمه قبل از شروع نوشته است که برای ساخت مستندی درباره شهدای فاطمیون به مشهد سفر کرده‌ است و دلش به زندگی و همسر علیرضا توسلی گره خورده و با ام‌البنین همسر او مصاحبه‌هایی طولانی داشته که حاصل کار یک مستند و کتاب به جرم خمینی است.

فریناز ربیعی با حدود ۶۵ ساعت مصاحبه با شانزده نفر و انبوهی از نامه‌ها و دفترها و نوشته‌ها و مدارک شروع به نوشتن کتاب به جرم خمینی می‌کند. او همراه با نوشتن کتاب مجبور می‌شود مدام به تاریخ افعانستان و اتفاقات و جغرافیای محل زندگی کودکی علیرضا از روی نقشه رجوع کند تا کتاب اطلاعات دقیقی را به خواننده بدهد.

ربیعی سرانجام پس از دو سال نگارش داستان در اقدامی متحورانه همه آنچه را نوشته بوده کنار می‌گذارد تا دلش با داستان علیرضا توسلی همراه شود و پس از سه سال تلاش دوباره در آبان ماه ۱۴۰۰کتاب را به انتشارات سوره مهر تحویل می‌دهد. درمجموع این کتاب حاصل تلاشی حدودا هفت ساله است.

روایت کتاب به زبان دوم شخص نوشته شده‌است و اگردستی به قلم داشته باشید می‌دانید که نوشتن به زمان دوم شخص کار سختی است. این تلاش هفت ساله حاصلش کتابی است گرم و صمیمی با روایت دوم شخص که بیشترش از زبان همسر شهید است؛ انگار که خطاب به شهیدی که هنوز زنده است و یا در حال زندگی کردن است حرف می‌زند و فریناز ربیعی خوب از پس این کار برآمده است.

در پشت جلد این کتاب آمده است:
«خون تو و محمدامین هم‌رنگ بود. بی‌تابی محمدامین و حق‌طلبی‌اش خون نشده بود کف خیابان‌های کابل؛ جوانه زده بود در رگ‌های برادر آخری. ته‌تغاری که تو بودی و حاج آخوند هر وقت سوره جدیدی از بر می‌شدی و شعر حافظ را به دو روز نکشیده حفظ می‌کردی دوتا می‌زد جای قلبت و می‌گفت یک چیزی می‌شوی؛ درست همان جا که ترکش نشسته بود. ترکش نزدیک قلبت هربار فشار می‌آورد یاد دست‌های حاج آخوند می‌افتادی. یاد حرف‌های پدرت چندماه قبل از خاموش شدنش که دم گوش توی هفت ساله خواند: «علیرضا، تو بعد از من و مادرت تنهایی زیاد می‌کشی، غم زیاد می‌بینی. رنج مال آدمیزاده علیرضا. اما قول بده یادت باشه فقط خدا…فقط خدا…»

نام کتاب اما در یکی از بخش‌های کتاب هم آمده است. عشق به خمینی که در دل علیرضا توسلی همواره زنده است در قسمت‌هایی از کتاب آورده شده و حتی فصلی از کتاب هم با همین نام نامگذاری شده‌ است. در بخشی از کتاب درباره عشق و علاقه علیرضا توسلی به خمینی می‌خوانیم.

انگار که مراسمی آیینی باشد، زیر لب چیزی خواندی و از لای قرآن نفری یکی از همان عکسی که خودت داشتی دادی دستمان. عکس توی جیبت را بوسیدی. نگاهت را چرخاندی میان من و فاطمه و حمیدرضا و طوبی. گفتی: «اگه یه روزی پرسیدن علیرضا توسلی کی‌ بود، بگین عاشق این آقا بود.» مکثی کردی و خیره شدی به چشم‌های نافذ امام توی عکس «این همه‌ ارثیه‌ که براتون می‌ذارم»…

این کتاب در شمارگان ۱۲۵۰ نسخه توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده‌است. این کتاب ۳۵۲صفحه ای در سال ۱۴۰۲برای اولین بار با قیمت ۱۶۵هزار تومان وارد بازار کتاب شد.  

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها