جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۹:۰۵
«قرار» برقرار شد

محفل شعرخوانی انجمن ادبی قرار در سرای ادبیات سی‌وپنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب با حضور شاعران برگزار شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در این محفل که در دهمین روز برگزاری نمایشگاه کتاب تهران برگزار شد، ابتدا سهیلا پارسایی مهر شعر خود را قرایت کرد:

چنگی بزن بر زخمِ جانم شور می‌خواهد

دلم مضراب چوبیٍ دوسر سنتور می‌خواهد دلم
از تارهای خسته و از ضربِ آهنگِ کمان

موسیقیِ چشمِ تو را ماهور می‌خواهد دلم
موسیقیِ ناشادِ دل آهنگ سورنا می‌زند

در اوجِ این بلوا نتِ ناجور می‌خواهد دلم
با چشم دل گفتی سخن در عالم مستانگی

یک بوسه از آن دیده مخمور می‌خواهد دلم
از آبِ شور چشم‌هایم غوره می‌گیرم ولی

از آن لبانت شیره انگور می‌خواهد دلم
با تیرِ بی مهری اگر صیدِ دو چشمانت شوم

نیمه اشاره از نگاهِ دور می‌خواهد دلم
از قیل و قالِ عاشقی یک دم رها یابم اگر

آرامشی در خلوتِ یک گور می‌خواهد دلم

در ادامه حامد محقق هم این شعر را خواند:

می‌آید و آرام

با قطره‌های لیمویی که

در چای بابا می‌چکاند

از ابروانش خستگی را می‌تکاند

مادر همیشه کارهای سخت دارد

ندا زرگرزاده در مخفل قزار شعر زیر را خواند:

مخففم می‌کردی

اسمم را ناقص نمی‌خواستم

تو کلمات دیگر را به کمال می‌رساندی

اما مرا کم

حرف‌های لازم

سوت می‌کشیدند

و بخار می‌شدند

رطوبت خانه تنظیم نبود اما

و هیچ هوایی ریه‌هایم را تمیز نمی‌کرد

دود فاصله به چشم نفس‌هایم رفته بود

نگران هیچ دری نبودم

که چند بار باز می‌شود

و شاید روزی دیوار می‌شدند

اتفاقی بودی

افتادی

افتادی اما نه به مبارکی

از چشم آجرهایی که برای دیوار شدنشان

دستانت تاول‌های بی‌اعتباری زده بودند

و نمی‌دانستی که دیگر نعش‌کش باید

خانه‌ات را از جنازه‌های بی‌تابوت خالی کند

تو تمام کرده بودی خانه‌ات ر

و دیگر حوایی برای آدم شدنت نداشتی

ناهید سلطانی از ارومیه دیگر شاعرحاضر در این محفل شعری خواند:

زن چند پهلو بود

می‌توانست در معمای چشمانت حل شود

که نبات در چای

که عشق در روزمرگی

خوب بود اگر

یک صبح که از خواب بلند می‌شدی

تنهایی‌ات خواب بماند

از مچالگی‌ات بیرون می‌آمدی

و صدایم می‌زدی

با صدایی که به جنگل آغشته است

به تو که فکر می‌کنم

برگی از من کم می‌شود

سایه‌ای به تو اضافه

به من بگو

پیراهن کدام فصل را به تن کنم

تا درخت دلش نگیرد؟

می‌توانی هرچه که دوست داری صدایم بزنی

یا دوستم نداشته باشی

که نداشتی!

و گریه خواب‌هایم را بشوید

چشم‌هایم را ببرد

ما

رنج‌های دوپای یکسانی بودیم با سرنوشت‌هایی متفاوت

در پایان منیر ولی‌زاد هم این شعر را خواند:

جای خالی تو بزرگ است

تمام شهر را گرفته
صدای بلندی دارد

گوش آدم را کَر می‌کند
زیادی روشن است

چشم آدم را می‌زند
جای خالی تو

دندان‌های تیزی دارد

فرو می‌کند توی گوشت آدم

و تازه می‌فهمی دلیل بعضی زخم‌ها

از چیزهایی هست که نیست

به گزارش ایبنا، سی‌وپنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران با شعار «بخوانیم و بسازیم» از ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشت (۱۴۰۳) در محل مصلی امام خمینی(ره) به شکل حضوری برگزار می‌شود و سامانه ketab.ir فضای مجازی نمایشگاه کتاب ۱۴۰۳ است.

اطلاعات کامل نمایشگاه کتاب ۱۴۰۳ تهران را اینجا بخوانید.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها