سرویس بینالملل خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: در این روزها، بسیاری از خانوادهها با فشار هزینههای زندگی و خستگی عمومی از آیینهای مصرفی روبهرو هستند. قاعده مشهور «چهار هدیه» — چیزی که کودک میخواهد، چیزی که نیاز دارد، چیزی برای پوشیدن و چیزی برای خواندن — اغلب به تکراری بیاثر بدل میشود. شاید وقت آن رسیده باشد که تمرکز را دقیقتر کنیم و فقط روی یکی از این چهار گزینه مکث کنیم: کتاب.
پیشنهاد روشن است: به هر کودک و نوجوان یک کتاب هدیه بدهیم، بهویژه به آنهایی که میگویند «کتاب نمیخوانند».
معمولاً کودکی که از همان ابتدا به خواندن علاقه نشان میدهد، در تمام مناسبتها کتاب هدیه میگیرد. اما کافی است کودکی به هر دلیل، خودش را «غیرکتابخوان» بداند؛ در این صورت، اطرافیان هم بهتدریج او را از چرخه هدیهدادن کتاب حذف میکنند. نتیجه، فاصلهای است که هر سال عمیقتر میشود.
اما اگر نقطهعزیمت را عوض کنیم چه؟ اگر همه کودکان را بالقوه خواننده بدانیم، حتی آنهایی که هنوز «کتاب خودشان» را پیدا نکردهاند؟ در این حالت، همیشه کتابی در دسترس باقی میماند و همین حضور ساده میتواند فرصت تغییر را فراهم کند. این تغییر نگاه، با توجه به افت سطح سواد و کاهش چشمگیر مطالعه تفریحی در استرالیا، بیش از پیش اهمیت دارد.
پرسش اصلی این است: کتاب مناسب را چگونه انتخاب کنیم؟
نقطه شروع روشن است: علاقههای کودک. برای هر علاقهای، چه داستانی و چه غیرداستانی، کتابی وجود دارد. مسئله این نیست که کتابی «سادهتر» برای کسانی که کمتر میخوانند پیدا کنیم؛ مسئله این است که کتابی به دستشان بدهیم که حس کنند دقیقاً برای آنها نوشته شده است.
در گام بعدی، باید از همانجایی که کودک ایستاده است به استقبالش برویم. سن تقویمی، پایه تحصیلی یا خاطرات خواندنِ بزرگترها در کودکی، معیارهای دقیقی نیستند. اگر کتابی با تصویرهای بیشتر، یک رمان گرافیکی، کتاب صوتی، مجموعه جوک یا حتی یک راهنمای بستن گرهها برای کودک جذابتر است، انتخاب درست همان است. کتاب باید با خود کودک هماهنگ باشد، نه با سطح خواندنِ فرضی او.
عنصر لذت را هم نباید دستکم گرفت. فصل جشنها زمان نصیحتهای ادبی و کتابهای «خودساز» نیست؛ مگر آنکه نوجوان شما واقعاً مشتاق باشد. اگر میخواهید کودک صفحههای کتاب را باز کند، باید حس کند با چیزی خوشحالکننده و دلخواه روبهروست.
یکی از راههای مؤثر این است که کتاب را با یک هدیه مرتبط همراه کنید. کتاب آشپزی با ابزار پختوپز، توپ فوتبال با یک زندگینامه ورزشی، خانه پریها با کتابهای پریان، دوربین دوچشمی با راهنمای طبیعت یا لوازم هنری با کتاب هنر؛ در این ترکیبها، کتاب فوراً معنا و کارکرد پیدا میکند.
منابع کمک هم کم نیستند: کتابدار مدرسه، اگر هنوز چنین امکانی وجود دارد؛ کتابفروشیهای مستقل؛ کتابخانههای محلی؛ یا حتی گفتوگو با دوستان و خانواده درباره کتابهایی که بچههایشان میخوانند. پیشنهادهای آنلاین هم میتوانند راهگشا باشند، بهشرط آنکه کورکورانه انتخاب نشوند.
البته هدیهدادن کتاب تنها نیمی از مسیر است. تشویق به خواندن، مرحله بعدی است. خواندن فصل اول با هم، میتواند بزرگترین مانع، یعنی شروع، را از میان بردارد. ایجاد زمانهای خالی در روز هم کمک میکند؛ تعطیلات تابستانی فرصت مناسبی برای همین «هیچکار نکردنها» ست. با محدودیت استفاده از شبکههای اجتماعی برای زیر ۱۶ سال، زمان بدون صفحهنمایش بیشازپیش در دسترس قرار میگیرد.
نکته مهم دیگر، الگوبودن بزرگترهاست. گزارش دانشگاه موناش (Monash University)، نشان میدهد کودکانی که بزرگترها را در حال خواندن میبینند، بیشتر به کتاب جذب میشوند. به زبان ساده: جلوی آنها کتاب بخوانید، با آنها بخوانید و درباره کتاب حرف بزنید.
امکان کتابدادن فقط به کودکان دوروبرمان محدود نیست. از طریق نهادهایی هم میتوان کتاب را به کودکانی رساند که هرگز آنها را ندیدهایم.
در دورانی که اطلاعات نادرست، همهجا پراکنده شده، هوش مصنوعی مهارتهای تفکر انتقادی و خلاقانه را به چالش کشیده و خانههای تازهساز پر از اتاقهای رسانهایاند اما جایی برای کتاب ندارند، این پیام باید روشن باشد: کتاب و خواندن هنوز اهمیت دارد.
میشود از همین فصل جشنها شروع کرد؛ آرام، پیوسته و یک کتاب در هر نوبت.
منبع: گاردین، Thu 11 Dec 2025
نظر شما