به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، دومین پیشنشست همایش بینالمللی «کانت و جهان معاصر» به همت انجمن علمی دانشجویی فلسفه دانشگاه تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران و مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در تالار اقبال آشتیانی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، برگزار شد.
در ادامه این نشست، سید محمد رضا بهشتی، دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تهران، به عنوان دومین سخنران با اشاره به اینکه کانت یکی از برجستهترین فیلسوفان در مغرب زمین است، گفت: پرداختن به اندیشههای کانت گریزناپذیر است. از کنار کانت نمیشود عبور کرد البته از سوی دیگر در کانت متوقف هم نباید شد. این هم یک امتیاز است که دیگران را در فلسفه خود متوقف نمیکند و مجالی میدهد تا از این فلسفه فراروی کنند.
او در ادامه با بیان اینکه تمرکز بحث من بر روی استنتاج استعلایی است، گفت: کتابِ نقد اول به چند بخش تقسیم شده است. در یک تقسیمبندی کلی کتاب به دو بخش آموزه عناصرِ استعلایی و آموزه روش تقسیم میشود. در بخش عناصر استعلایی ما بحث حسیات استعلایی و منطق استعلایی را داریم. در بحث حسیات استعلایی بحث زمان و مکان مطرح میشود. در منطق استعلایی دو بحث تحلیل استعلایی و دیالکتیک استعلایی را شرح و بسط میدهد. در تحلیل استعلایی دو کار صورت میگیرد؛ یکی مفاهیم محض فاهمه و دیگری اصول.
بهشتی افزود: من میخواهم بر روی استنتاج استعلایی درنگ کنم؛ این استنتاج چگونه استنتاجی است؟ کانت میگوید راه ورود من به مفاهیم محض فاهمه، احکام منطقیای است که سابقه چند هزار ساله دارد. او جدولی دارد که جدول احکام منطقی است و از آنجا خود را به جدول مقولات میرساند.
سؤال این است که آیا شیوه کار کانت همان شیوهای است که از استنتاج انتظار داشتیم؟ معمولاً استنتاج به این معنا بود که مفهومی را به عنوان مفهوم بنیادین لحاظ کنیم و بعد شروع کنیم مفاهیم دیگر را از این مفهوم متفرع کنیم. وقتی نگاه میکنیم، میبینیم که به این معنا استنتاج صورت نگرفته است. البته در ارسطو هم ما با استنتاج به معنای متفرع کردن مفاهیم از دل همدیگر روبرو نبودیم. در تاریخ فلسفه مغرب زمین کسی که خود را متعهد کرد که مفاهیم بنیادین خود را به شکل استنتاج از یکدیگر به دست بیاورد، هگل در کتاب منطق بود.
این استاد فلسفه با طرح این پرسش که «آیا بالکل کاربرد واژه استنتاج در اینجا نابهجا است؟ » گفت: واژه deduction در زمان کانت غیر از معنایی که در منطق متداول بود در یک حوزه دیگر هم کاربرد داشت و آن حوزه حقوق بود. حقوقدان از موارد یا به تعبیر امروزی از کیسِ حقوقی آغاز میکرد و مواردی را که با هم نسبت نزدیکتری داشتند کنار هم میچید و آنها را ذیل یک نگاه کلیتری جای میداد. این کلی، کلیای است که از طریق گردهمایی موارد به دست آمده است. به این کار هم deduction میگفتند. جالب است که کانت خودش به کار حقوقدان اشاره میکند. ما باید به deduction در کانت اینگونه بنگریم.
استاد فلسفه دانشگاه تهران در ادامه مطرح کرد: نکته دومی که میخواهم بگویم در مورد بخش کانت کتاب کاپلستون است. کتاب تاریخ فلسفه کاپلستون هم در فهم موضوعات و هم در بیان آن یک دست نیست. من بخش کانت آن را نمیپسندم. تلاش کاپلستون بیشتر از آنکه تبیین و توضیح فلسفه کانت باشد، نشان دادن گرههای کور فلسفه اوست. کاپلستون میگوید مگر در فلسفه کانت قرار نبود علیت را غیر از مورد شهودات حسی صورتبندی شده زمان و مکان به کار نگیریم پس چرا این مسئله به رابطه نومن و فنومن تسری پیدا کرده است؟ اولین بار یاکوبی این مسئله را مطرح کرده است. به نظر بنده این ادعا در مورد کانت صحیح نیست. علیت یک معنا ندارد. علیت در ساحت علم و فلسفه دو معنای متفاوت دارد. کانت هیچکجا ادعای رابطه علی مابین نومن و فنومن نکرده است. فیلسوفان بزرگ ممکن است اشتباهات بزرگ بکنند. اما بعید است که کانت در قدم اول چنین اشتباهی انجام دهد.
او افزود: مفهوم شیء فینفسه در کانت یک مفهوم حَدّی است. در فلسفههایی که به عنوان یک نظام فلسفی مطرح میشوند ما با مفاهیم حدّی روبرو هستیم. ویژگی مفاهیم حدّی این است که در عین حال که ما نیازمند به آنها هستیم، معلوم نیست برای ما شناخت آنها همانطور که هستند مقدور باشد. از یک سمت «شیء فینفسه» و از سوی دیگر «منِ استعلایی» مفاهیم حدّی فلسفه کانت هستند. ویژگی در نظام اندیشیدن این است که ما مفاهیم حدّی پیدا خواهیم کرد. نحوه مواجهه ارسطو با موجود این است که در یک سمت ما با یک توانشدِ محض یا هیولای اولی مواجهیم که هیولای اولی از آن جهت که هیولای اولی است به درک ما در نمیآید. ما نیاز داریم یک صورتی از آن داشته باشیم که وارد توانایی درک ما شود. در سمتِ دیگر فعلیتِ محض در دایره شناخت ما قرار نمیگیرد. در عین حال هر دوی این مفاهیم باید باشند تا این نظام قوام بگیرد. این ویژگی، ویژگیِ نظاممند اندیشیدن است. بنابراین در کانت با شیء فینفسهای مواجه شویم که میگوید من چارهای ندارم که آن را به عنوان یک مفهوم لحاظ کنم با این حال هیچ چیز درباره این مفهوم نمیتوانم بگویم.
بهشتی در پایان به سومین نکته خود در این سخنرانی اشاره کرد و گفت: یک مسئله دیگر تقریر مقولات فاهمه است. انگار ما با خانههای آمادهای در فاهمه روبرو هستیم که این دادهها میآیند و در آنها ریخته میشوند. این نگاه به مقولات موجب میشود ما کانت را به درستی متوجه نشویم. مقولات فاهمه را هر بار فاهمه میسازد. فاهمه کاملاً فعال است. البته طبق یک قاعده مقولات فاهمه ساخته میشوند.
نظر شما