یکشنبه ۴ دی ۱۴۰۱ - ۱۰:۳۳
رابطه بین علم و ادبیات ناگسستنی است

حمید نوایی‌لواسانی، نویسنده داستان علمی «خداحافظ عمومیر» رابطه بین ادبیات و علم را دوسویه می‌داند و معتقد است نویسنده واقع‌گرای امروز، اگر از علم دوروبر خودش که با زندگی عجین شده است بی‌خبر باشد، ادبیاتی که خلق می‌کند برای قرن نوزدهم است و برای مخاطب امروز مفید نیست.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ درباره فضا و فضانوردی چه می‌دانیم؟ آیا تا به حال به سراغ کتاب‌های علمی جای گرفته در قفسه‌های کتابخانه‌های عمومی رفته‌اید؟ آیا درباره ستاره‌ها، سیاره‌ها و زیروبم دنیای بیرون زمین چیزی خوانده‌اید؟ مطالب سختی دارند؟ خب کمی آسان‌تر؛ آیا درباره تکنولوژی‌ها و سفینه‌ها و ابزار فضانوردی ساخت انسان اطلاعاتی دارید؟ اگر دوست دارید بدانید ولی کتاب‌های علمی با زبان کاملا علمی برایتان سخت‌خوان هستند پیشنهاد می‌کنیم علمی‌خوانی را از داستان‌های علمی شروع کنید؛ مانند کتاب «خداحافظ عمومیر» اثر حمید نوایی لواسانی که درباره ایستگاه فضایی «میر» است. این کتاب را که از مجموعه «داستان‌هایی از تاریخ علم معاصر» است، انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با تصویرگری ریحانه آل شیخ برای گروه سنی نونگاه (+12 سال) منتشر کرده است. درباره دنیای داستان‌های علمی و به‌ویژه کتاب «خداحافظ عمومیر» گفت‌وگویی با نویسنده آن کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

چرا دوست داشتید از عمومیر بنویسید؟
در کارهای خلاقه، ناخودآگاه موضوعاتی به ذهن آدم می‌آید و شکل خلاقه به خود می‌گیرد. حدود 10 سال پیش وقتی که روس‌ها بخاطر عدم تجهیزات و پیر شدن قطعات و خطرناک بودن ایستگاه مداری «میر»، آن را از مدار خارج کردند و به جای آن، ایستگاه جدیدی در مدار قرار گرفت، برای من این موضوع جرقه زده شد که آیا این دو ایستگاه می‌توانند با هم رابطه‌ای برقرار کنند؟ ذهن نویسنده، ذهنی آمیخته با طرح و توطئه است؛ یعنی برای هر چیزی رابطه علت و معلولی و داستان و روایت می‌سازد. همان‌موقع ذهن من را درگیر کرد که آیا این‌ها می‌توانستند باهم ارتباطی برقرار کنند؟ اگر ارتباطی وجود دارد چه می‌تواند باشد؟ کل این داستان را در یک خط نوشتم و کنار گذاشتم. ذهن من به شدت درگیر رابطه بین این دو شد و به هر حال سال‌ها گذشت تا موقعی که این داستان دوباره به ذهنم هجوم آورد تا تمامش کنم. خیلی هم به سرعت آماده و نوشته شد.
 
آیا نوشتن داستان علمی-تخیلی درباره یک ایستگاه فضایی درون‌مایه اصلی داستان است یا آن بخشی که عمومیر از پیر شدنش ناراحت و درنهایت به او یادآوری می‌شود که زندگی پوچی نداشته است؟
منظورتان را کاملا متوجه می‌شوم. شاید گفت‌وگو درباره این کار لازم باشد؛ از آن‌جایی که ما تجربه کمتری در زمینه داستان‌های علمی داریم؛ یعنی اگر بخواهیم تقسیم‌بندی کنیم داستان‌های علمی‌ای داریم که چارچوب‌های علم را حفظ می‌کنند و در عین حال نویسنده تخیلی به کار می‌برد و روایتی ایجاد می‌کند که عناصر داستانی هم دارند؛ اما مبنا این است که ما با واقعیت علمی همراه شویم و چیزی خلاف واقعیت علمی را نویسنده قصد ندارد بگوید. از طرف دیگر، ما داستان علمی-تخیلی می‌نویسیم و در آن تمام اصول در یک فضای تخیلاتی که مبناهای علمی دارند شکل می‌گیرد؛ اما نویسنده هیچ چارچوب و اطلاعات علمی را به مخاطب خود نشان نمی‌دهد. می‌خواهم بگویم که مرزی بین داستان‌های علمی و علمی-تخیلی وجود دارد. این مرز خیلی باریک است و جدا کردن‌شان جای بحث و گفت‌وگو دارد. شاید مشخص کردن خطوط این‌ها کمی مشکل باشد. تمام حرف کتاب این است که تاریخ علم معاصر را –نه گذشته‌های دور- یعنی 100 سال اخیر را بیان کند. دومین اثر این مجموعه را هم خودم نوشته‌ام و آن هم درباره فضا و فضانوردی است؛ اما کار سوم را که نویسنده دیگری دارد انجام می‌دهد در زمینه فسیل‌شناسی است. به طور کل، این مجموعه درباره علوم 100 سال اخیر است که بچه‌ها با آن آشنا هستند و دارند زندگی می‌کنند. رگه‌هایی هم از فرهنگ ایرانی در این آثار می‌بینیم؛ مثلا در همین کتاب اشاره کرده‌ایم یکی از کسانی که توانسته است رویای رسیدن به مدار زمین را داشته باشد خانم انوشه انصاری است یا در کتاب دوم ما رگه‌هایی از تلاش‌های دانشمندان ایرانی را می‌بینیم.
اما مشخصا در رابطه با پرسش شما، باید بگویم که نمی‌خواستم در این داستان‌ها مبنای اتفاق علمی را زیرسوال ببرم؛ یعنی یک اتفاق علمی در 100 سال اخیر در علوم فضایی افتاده است و آن هم این بوده است که روس‌ها ایستگاهی را در فضا ساختند و قرار دادند که عمری 15 ساله داشته است و در این مدت، ایستگاه دیگری را اروپایی‌ها می‌سازند و در مدار بالاتری قرار می‌دهند و بعد از مدت کوتاهی، دیگر حضور ایستگاه «میر» بلااستفاده می‌شود و روس‌ها آن را از مدار خارج می‌کنند و در اقیانوس می‌افتد. دقیقا این اتفاق علمی را در داستانم آورده‌ام؛ یعنی تاریخ و اتفاقات علمی را در داستان می‌بینید؛ اما برای اینکه این مباحث برای بچه‌ها دلنشین و جذاب شود و ضمنا داستان هم جنس خودش را حفظ کند، بین این دو ایستگاه پیر و جوان رابطه‌ای ایجاد و شخصیت‌پردازی کردیم تا موقعی که آن اتفاق تاریخی در علم رقم بخورد، روابطی به این دو ایجاد شود و بار انسانی و عاطفی را در متن پررنگ کنیم. این نوع جنس از کارهای تألیفی خیلی هم سخت هستند. امیدوارم این کار به تعداد مدنظر و مطرح‌شده در شورا برسد. با نویسندگان زیادی گفت‌وگو کرده‌ایم؛ از جمله آقای سیروس برزو که به احترام‌شان این اثر را به ایشان تقدیم کرده‌ام. آقای برزو یکی از چهره‌های برجسته در زمینه علوم فضایی و شخصیتی نادر بود که روسیه رفت و با فضانوردان روسی مصاحبه کرد. عاشق فضا و فضانوردی بود و تلاش‌هایش را می‌شود خواند. در دوران کرونا به دلیل مبتلا شدن به این بیماری درگذشت. دو سال پیش که با ایشان صحبت می‌کردم قرار بود در این مجموعه با ما همکاری کند؛ ولی عمرشان به این دنیا نبود. به پاس شخصیت ایشان که خیلی هم مغفول مانده و در محافل علمی به آن کم‌توجهی شده بود کتاب را به ایشان تقدیم کردم.
پس به طور کل، مبنای این داستان همان اتفاق علمی بوده است که سعی کرده‌ام از آن دور نشوم و نوجوان وقتی این کتاب را می‌خواند اطلاعات علمی به دست بیاورد و ببیند که چه مبنایی داشته و در چه تاریخی و چطور ایستگاه در مدار قرار گرفته است و از طرف دیگر یک داستان هم با شخصیت‌پردازی و عناصر داستانی بخواند و لذتش را ببرد و درون‌مایه و پیام انسانی داستان را هم دریافت کند.
 
همان‌طور که گفتید خوب است درباره مرز بین داستان علمی و علمی-تخیلی صحبت شود. سوال من از شما این است که از نظر تعداد و آمار چه نسبتی بین داستان‌های علمی و علمی-تخیلی منتشرشده وجود دارد؟ آیا آن‌قدر از این دو نوع، داستان داریم که بتوانیم برای آن نشست برگزار و باهم صحبت کنیم یا اینکه آمار یکی بر دیگری می‌چربد؟
ببینید واقعیت ماجرا این است که ما در هر دو موضوع مشکل داریم. بحث مفصلی است. جامعه باید پذیرا و مهیا باشد؛ یعنی اصولا باید نیاز، پرسش و کنجکاوی‌ای وجود داشته باشد تا یک جامعه به سمت تولید آن نیاز و پاسخ به آن پرسش بربیاید. فضا می‌خواهد. افت‌وخیز جامعه ما خیلی زیاد بوده است؛ یعنی فضاهایی را داشته‌ایم که امکان بحث و گفت‌وگو خیلی فراهم بوده است و زمان‌هایی را هم داشته‌ایم که فضا به شدت بسته و بدون انگیزه برای این‌طور مسائل بوده است. تاکنون هم این افت‌وخیزها وجود داشته است و متاسفانه اکنون هم در آن فضای بسته هستیم؛ ولی واقعیت ماجرا این است که تعداد داستان‌های علمی‌مان -به این شکلی که من کار کرده‌ام- خیلی کم است؛ یعنی وقتی این کتاب را ببینید هم با یک داستان مواجه می‌شوید که مبتنی بر تاریخ علمی است و از طرفی هم می‌بینید که مثل یک کتاب علمی با واژه‌نامه‌ها و منابع و اطلاعات علمی در پایان این کتاب مواجه می‌شوید. چنین فرمی را کمتر در ایران دیده‌ایم. یا کتاب‌هایمان علمی است و یک مساله علمی در آن‌ها بسط داده شده یا کاملا یک داستان علمی-تخیلی است؛ یعنی برای مثال من «ایستگاه میر» را به یک موضوع علمی-تخیلی تبدیل کنم که از طرف سفینه‌های دیگر به آن حمله شده است و این‌طور ماجرایی بسازم. این دو با هم خیلی فرق دارند؛ اما نیاز است که در این‌باره گفت‌وگو شود. اتفاقاتی افتاده است؛ خیلی زیاد. ما کمابیش در موضوع علمی-تخیلی کتاب‌هایی را می‌بینیم که با همه نقاط قوت و ضعف‌شان، با شجاعت و جسارت نویسنده نوشته می‌شوند. نیاز مخاطب هم که فراوان است. الان در عصر و دورانی هستیم که قدرت تخیل و باور و تفکر ما بر شرایط بیرونی‌مان هم تأثیر می‌گذارد و می‌تواند سازنده و موثر باشد. بنابراین بچه‌هایمان کنجکاوند و پرسش‌گری دارند و عصری است که تمام سیاره ما را تکنولوژی‌ها و این نوع از تخیلات علمی پر کرده است. این واقعیت است؛ اما اگر دغدغه کمتری داریم اشکال از ماست. نباید انتظار داشته باشیم که سالی دو هزار کتاب دربیاید؛ اما به نظر من از نظر مبنایی خیلی جای گفت‌وگو وجود دارد و این به ما کمک می‌کند که وضعیت برایمان روشن شود و پیشرفتی هم صورت بگیرد.
به طور کل، در ادبیات نوجوان چه جنبه‌های رئال داشته باشد چه فانتزی، ما باید خیلی گفت‌وگو کنیم. باید مساله داشته باشیم و در اینجا پرسش‌هایمان مهم است که نشان می‌دهد لازم است بنشینیم و گفت‌وگو کنیم و تجربه‌ها را تبادل کنیم یا نه. من کجا می‌توانم بفهمم که تجربه خانم نعمتی چیست؟ پس باید تعامل داشت تا این‌ها را فهمید.
 
از نیازها و لزوم وجود آن‌ها در مخاطبان گفتید. آیا ما باید صرفا به نیازسنجی بسنده کنیم یا می‌توانیم برای نوجوانان نیاز بسازیم؟ ارزیابی شما در این‌باره چیست؟
سوال خیلی خوبی است. اینکه مخاطب نیازهایی دارد که شکی نیست. زمانه و دوران ما در وضعیتی است که با تکنولوژی و فناوری آمیخته شده‌ایم و پیش‌بینی سال‌های آینده این است که تغییرات بسیار متفاوتی رخ خواهد داد که اگر ما درباره آن‌ها مطلع نباشیم شبیه انسان‌هایی هستیم که در غار زندگی می‌کنیم. این واقعیتی است که نباید نادیده بگیریم؛ اما به قول شما این نیاز که وجود دارد و ما در معرض فناوری اطلاعات و علم هستیم و علم هم ریشه ذاتی بشر است؛ پرسش‌گری، کنجکاوی، توجه به محیط پیرامون و تغییر دادن آن در جهت زندگی بهتر در وجود انسان‌هاست مگر اینکه کسی مانع آن شود. بنابراین این نیاز که قطعا وجود دارد؛ اما ما غافل هستیم که شرایط و موقعیتی را بسازیم که این نیاز را جهت دهیم. درست می‌گویید؛ ما در محتواسازی مشکل داریم و باید نیاز مخاطب را با توجه به فرهنگ و نیاز جامعه‌مان جهت دهیم. تفاوت‌های فرهنگی باعث می‌شود که ما در تولید محتوا، ویژگی‌های متفاوتی را لحاظ کنیم و الّا یک محتوا در دنیا برای همه تولید و تکثیر می‌شد. این امکان‌پذیر نیست. ما حتی در زمینه تولید علم هم باید به مسائل خود پاسخ دهیم و نباید فکر کنیم که یک علم با یک چارچوب می‌تواند در همه‌جا اجرایی باشد. نهادهای فرهنگی مسئول در تولید محتوا در زمینه تولید نیاز جدید برای مخاطبان کم‌کاری و سهل‌انگاری می‌کنند که امروزه در حوزه تألیف نیز اثرات آن را می‌توان دید.
 
تاکنون علم و ادبیات تعامل بسیاری با هم داشته‌اند و در جهان آثار داستانی علمی قابل‌توجهی منتشر شده است. گفته‌اند که ادبیات بر علم تأثیر گذاشته است و مثلا پیش‌بینی‌های علمی آثار ژول ورن محقق شده‌اند. آیا علم هم بر کیفیت ادبیات اثرگذار بوده است؟ به نظر شما این رابطه یک‌سویه است یا دوسویه؟
کاملا رابطه دوسویه است؛ یعنی درواقع ادبیات به‌خاطر دنیای مستقل و تخیل زیبایی که دارد خواه ناخواه سوژه‌های علمی را گسترش می‌دهد. در هیچ برهه‌ای از تاریخ نبوده است که صرفا علم بر ادبیات تأثیر بگذارد یا ادبیات بر علم. دقیقا این دو گام به گام با هم پیش رفته‌اند و به هم تنه زده‌اند. برای مثال یک نویسنده بر سوژه‌های اجتماعی دست می‌گذارد و وقتی‌که اجتماع با فناوری‌های علمی درگیر است، ناخودآگاه آن فناوری‌ها نیز برای او سوژه ایجاد می‌کنند. بنابراین رابطه دوسویه است. از آن بالاتر این است که یک نویسنده تخیل می‌کند و وارد پیش‌گویی‌ای از یک مساله می‌شود که جنبه‌های علمی دارد و ناخواسته در مسیری می‌رود که به آن ادبیات علمی-تخیلی می‌گویند؛ حتی بدون اینکه واقعا قصد این کار را داشته باشد مانند یک نویسنده تیزهوش و پرسش‌گر عمل می‌کند. داستان علمی-تخیلی یعنی به سمت آینده، به سمت یک پیش‌گویی. علم اکنون عرصه‌هایی را باز کرده است که بحث علمی‌مان دیگر بحث نیوتونی نیست؛ بحث اینشتین و فیزیک کوانتومی است. فیزیک کوانتومی که آنقدر برای ما رویا و تخیل ایجاد می‌کند و نسبی‌گرایی را افزایش می‌دهد که رویاهای عجیبی را می‌سازد. امروزه از فیزیک کوانتوم الهام‌های عرفانی و سوژه‌های تخیلی می‌گیرند؛ چون بحث‌هایی را مطرح می‌کند که فوق‌العاده در بینش زندگی امروز ما در جامعه اثر می‌گذارد. واقعیت کوانتومی و اینشتینی می‌گوید بین پدیده‌ها یک رابطه نادیدنی به نام میدان وجود دارد؛ پس من می‌گویم که در زندگی خودِ من هم بین آدم‌ها میدانی وجود دارد که تأثیر و تاثراتی بین‌مان به وجود می‌آورد. می‌خواهم بگویم که چقدر علم امروز برایمان تخیل و تفکر ایجاد می‌کند که در رابطه واقع‌گرای زندگی امروزمان اثر داشته است. حتی رئالیسم امروز هم رئالیسم قرن نوزدهم نیست؛ رئالیسم جادویی است. دیدگاه‌هایی مطرح می‌کند و روابط و شخصیت‌های انسانی را چنان پیچیده‌تر می‌کند که به سمت موضوعات روان‌شناسانه می‌برد. ارتباط خیلی نزدیکی بین علم و ادبیات وجود دارد؛ پیوندی بسیار ناگسستی. نویسنده واقع‌گرای امروز، اگر از علم دوروبر خودش که با زندگی عجین شده است بی‌خبر باشد، ادبیاتی که خلق می‌کند برای قرن نوزدهم است و برای امروز من مفید نیست؛ چون به عنوان مخاطب می‌خواهم که آن ادبیات به من نگرش جدید بدهد.
 
به تصاویر هم که بُعد دیگر کتاب هستند اشاره کنیم. آیا تصویرگری کتاب نتیجه تعامل نویسنده و تصویرگر بوده است؟
چندسال پیش که طرح این مجموعه را به کانون پرورش فکری دادیم استقبال خوبی از آن شد. من به عنوان دبیر مجموعه ارتباط با نویسندگان را پیگیری کردم و شورایی نیز برای تولید این مجموعه از نظر محتوایی و تصویرگری شکل گرفت. من به دلیل اینکه نویسنده اثر بودم با خانم ریحانه آل شیخ، تصویرگر کتاب دائما در ارتباط بودم و این کتاب حاصل تعامل خوب بین متن و تصویر است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها