محمدباقر مفیدیکیا نویسنده و کارگردان مطرح کرد: من حدودا سه سال است که مشغول نوشتن فیلمنامه سریال «سرباز کوچک امام» هستم که امروز در مراحل پایانی است. کار فیلمبرداری این سریال احتمالا دو سه سال طول میکشد.
از نظر شما رابطه اقتباس با خرده روایت چیست؟
اقتباس از خرده روایتها در حقیقت اقتباس از تاریخ شفاهی است. تاریخ شفاهی یعنی چه؟ مثلاً یک نفر جانباز، رزمنده، ورزشکار و... هست یک مجموعه خاطراتی دارد که به صورت کتاب درآمده است. اینجا قصه شاهپیرنگی در کار نیست. کتاب خاطرات یک نفر تعدادی ماجراهای پراکنده از زندگی آن فرد است که شاید ارتباط دراماتیکی هم با هم نداشته باشد اینجاست که چالش خرده روایت و اقتباس از خاطرات شفاهی آغاز میشود. معمولاً خاطرات شفاهی خرده پیرنگی و خرده روایتی هستند. قصههای کوچک که گاهی به هم ربطی هم ندارند. مثلاً یک نفر شاید یک روز به مسافرت برود، فردا به خرید میرود و روز بعد پایش میشکند. اتفاقاتی که به هم هیچ ربطی ندارند.
هم اکنون در حال ساخت چه فیلمی هستید؟
اکنون در حال کار کردن یک سریال بر اساس خاطرات یک نوجوان ۱۳ ساله در دوران جنگ هستم. من حدودا سه سال است که مشغول نوشتن فیلمنامه این سریال هستم. فیلمنامه «سرباز کوچک امام» در مراحل پایانی خود است و ما قصد داریم به زودی وارد مرحله پیش تولید شویم، کار فیلمبرداری این سریال احتمالا دو سه سال طول میکشد و سیما فیلم هم تهیهکننده آن است.
این یک کار خیلی چالشی است، خاطرات مهدی طحانیان «سرباز کوچک امام» که در کتابی حدودا 650 صفحهای بهچاپ رسیده است دارای شاه پیرنگ خیلی محدودی است. اگر شما بخواهید از آن فیلمی اتوبیوگرافی بسازید ماجراهای پراکنده خیلی زیادی دارد که گاه به لحاظ معنایی و مفهومی به هم ارتباط چندانی ندارد. پس شما نمیتوانید ساختار واحد دراماتیک ایجاد کنید. باید از روش دیگری برای ساخت این خاطرات استفاده کرد.
بین اقتباس از رمان و اقتباس از تاریخ شفاهی کدام سادهتر است؟
به مراتب اقتباس از رمان کار سادهتری از اقتباس از تاریخ شفاهی است. علت این موضوع این است که قبلاً نویسنده برای رمان یک ساختار دراماتیک ایجاد کرده است. شخصیتها مشخص هستند، مسیر قهرمان و ضد قهرمان مشخص است و گره افکنی و گره گشایی تعریف شده است. در خاطرات پراکنده آدمها چطور باید وحدت مضمونی به آن داد؟ یا چطور میتوان روابط علی و معلولی ایجاد کرد؟ باید بگویم این کار خیلی سخت است. این کاری است که این روزها من در حال انجام آن هستم. معمولاً هم اقتباسهایی که از خرده روایت و خاطرات آدمها انجام شده کارهای موفقی نبودهاند مگر آنکه آن را محدود کنید. مثلاً آقای حاتمی کیا در فیلم «چ» دو روز از زندگی شهید چمران را آن هم در مکانی محدود مثل پاوه و با شخصیتی متقابل یا ضدقهرمان محدود نشان میدهد.
چرا میگویید نوشتن فیلمنامه «سرباز کوچک امام» کار پرچالشی بود؟
نوشتن این فیلمنامه برای خود من چالش و تجربه جدیدی بود، چرا که نوشتن از خاطرات شفاهی خرده روایت به مراتب سختتر از اقتباس از رمان است. بعضیها در اقتباس از خرده روایت توصیه میکنند به متن وفادار نباشید تا بتوانید با استفاده از تخیل راحتتر کار کنید اما من میخواستم در این فیلم به متن هم وفادار باشم چون نمیخواستم دروغ در فیلم باشد. میخواستم بگویم عین واقعیت است. برای اینکه متهم به دروغگویی نشوم به متن وفادار بودم. چالش بعدی این بود که واقعیت به مستند خیلی نزدیک است اما من نمیخواستم مستند بسازم. راه چارهای که داشتم این بود که شخصیتهای فرعی متعدد و خرده پیرنگهای بسیار زیاد کتاب را بر اساس کانسپت محوری اخذ شده از زندگینامه قهرمان، خلاصه، جابجا یا تلفیق کنم تا به یک ساختار روایی نو و شسته رفته اما مبتنی بر واقعیت برسم. در واقع شخصیتهایی که همراه شخصیت اصلی بودند را جاهایی که نیاز داشتم استفاده میکردم و بعضی را نیز تلفیق کردم، مثلاً اگر سه شخصیت وجود داشتند که یکی با دهانش آهنگ میزد یکی خوب آواز میخواند و یک نفر تئاتر خندهدار بازی میکرد هر سه نفر را یک نفر کردم. پس واقعیت وجود دارد اما تلفیق شده است چون نمیتوانیم آن تعداد بازیگر و شخصیت وارد روایت کنیم.
امکان اقتباس از کتاب سرباز کوچک امام برای فیلم سینمایی نیز وجود دارد؟
من ابتدا به همین نیت سراغ این کتاب رفتم. این کتاب این قابلیت را داشت، داستانهایی در آن وجود داشت که خودش ۹۰ دقیقه بود. اما به نظرم یک سری چیزها در این کتاب از دست میرود مثلاً اصل اینکه چرا یک نوجوان باید در جنگ باشد؟ برخی به این موضوع انتقاد یا شبه وارد میکنند من در این فیلمنامه ثابت میکنم که او و امثال او یک بچه نبودهاند و چه بسا از سنشان بزرگتر بودهاند. آدمها گاهاً قابلیتهایی دارند که شناخته نشده است. یک بچه ۱۳ ساله کاری میتواند در جنگ بکند که بعضی از فرماندهها نمیتوانند بکنند حالا این به چه دلیل است باید به آن پرداخته شود.
من دیدم در فیلم سینمایی به دلیل محدودیت نمیتوانم همه اینها را بگویم، به آن اشکال و شبهه وارد میشود و اصل موضوع زیر سوال میرود. مثلاً لحظه اسیر شدن او خیلی جذاب و دراماتیک است و اتفاقاتی که در پی دارد اما در فیلم سینمایی نمیتوانستم همه آنها و شبهههایی که وارد میشد مثلاً اینکه چرا یک نوجوان ۱۳ ساله باید به جنگ برود؟ چرا نباید به مدرسه برود؟ مگر ما ارتش نداشتیم؟ و سوالاتی مانند این پاسخ داده نمیشود. پس قالب سریال را برای آن انتخاب کردم تا اصل مطلب از دست نرود.
نظر شما