دوشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۰ - ۱۰:۵۵
بررسي نام رستم در «درخت آسوريك»، «بندهش» و «يادگار زريران»

پژوهشگر فرهنگ و زبان‌هاي باستاني گفت: «درخت آسوريك» يكي از متن‌هاي دوره ميانه است و نام رستم در اين متن به‌صورتي گذرا و بسيار كوتاه آمده است. «يادگار زريران» متني به زبان پهلوي اشكاني است و رستم زين‌افزار و زره چهار تكه دارد و همانند رستم شاهنامه است. در متن كهن «بندهش» نيز تنها يك‌بار اشاره به رستم شده است.\

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، در ادامه سلسله نشست‌هاي تخصصي موسسه فرهنگي هنري جمشيد جاماسيان، مريم دارا، دانشجوي دكتراي فرهنگ و زبان‌هاي باستاني و پژوهشگر فرهنگ و تاريخ ايران عصر روز يك‌شنبه (21 فروردين) به بررسي «چهره رستم در متون پهلوي دوران ميانه» پرداخت. 

در اين نشست مطرح شد، رستمي كه در نگاشته‌هاي دوره ميانه آمده، رستم اسطوره‌اي ايران است. چهره و شخصيت رستم شاهنامه با آنچه در متون دوره‌ ميانه آمده، همانندي‌هاي بسياري دارد و البته تفاوت‌هايي هم دارد. دارا اشاره كرد كه از رستم در چه متن‌هايي نام برده شده و اين رستم اسطوره‌اي چگونه رستمي است. 

دارا در ادامه سخنانش گفت: براي متن‌هاي تاريخي و ادبي، سه دوره را در نظر مي‌گيرند، دوره كهن، دوره ميانه و دوره نو. از آغاز تا سال 330 پيش از ميلاد، دوره باستاني به‌حساب مي‌آيد و از آن زمان به بعد، تا 651 ميلادي، دوره ميانه ناميده مي‌شود. اين دوره تقريبا يك هزاره را در برمي‌گيرد. متن‌هايي كه پس از اين به آنها اشاره خواهد شد، «درخت آسوريك»، «بندهش»، «يادگار زريران» نام دارند، مربوط به دوره ميانه است. 

«درخت آسوريك» متن كهن دوره ميانه
وي افزود: «درخت آسوريك»، يكي از متن‌هاي دوره ميانه است كه اصل آن به زبان پهلوي اشكاني بوده است، اما در روزگار ساسانيان آن را به زبان پهلوي ساساني يا فارسي ميانه بازنويسي مي‌كنند. بعضي از پژوهندگان چنين اعتقاد دارند كه هنگام بازنويسي، مطالبي به منظومه «درخت آسوريك» افزوده شده، اما اين تنها يك نظريه است و نمي‌توان قاطعانه آن را پذيرفت. به هر حال اگر بپذيريم كه در اين متن دست بُرده شده است، آنگاه از اين كه نام رستم را در آنجا مي‌بينيم، شگفت‌زده خواهيم شد و اين تصور پيش مي‌آيد كه نام او را به متن اضافه كرده‌اند. 

اما اگر نام رستم را الحاقي ندانيم، آنگاه درخواهيم يافت كه در دوره اشكانيان با نام رستم و كارهاي پهلواني او آشنا بوده‌اند. البته اين را بايد در نظر داشت كه نام رستم در اين متن به‌صورتي گذرا و بسيار كوتاه آمده است و از او به نام «رَتَسْتَخْم» ياد كرده‌اند. در اين منظومه به نبرد رستم و اسفنديار اشاره شده است. 

وي افزود: متن بعدي دوره فارسي ميانه، «يادگار زريران» نام دارد. اين متن نيز به زبان پهلوي اشكاني بوده است و بعدها به پهلوي ساساني يا همان فارسي ميانه، بازنويسي مي‌شود. البته «يادگار زريران» متني غير ديني است، اما هدف نهايي آن يك هدف مذهبي است و از اختلافي نام مي‌برد كه بر سر دين ميان ايرانيان و تورانيان پديد آمده است. به هر حال متن، كاملاً حماسي است. در بند 28 «يادگار زريران» به نام رستم برمي‌خوريم. در اين متن، رستم زين‌افزار و زره چهار تكه دارد و همانند رستم شاهنامه است. 

نام رستم و كارهاي پهلواني او در «بندهش»
دارا به متن كهن ديگري اشاره كرد و گفت: يك متن شناخته شده‌تر فارسي ميانه كه از رستم نام برده، «بندهش» است. بندهش به معني آفرينش نخستين يا آفرينش بنيادين است و شامل دانش‌هاي زرتشتي است. بندهش از بخش‌هاي مختلفي تشكيل شده است. بخش اسطوره‌اي آن، به ويژه بخش اسطوره آفرينش، اهميت و ارزش بسيار دارد و نام‌هايي كه در آنجا ياد مي‌شود كمكي براي شناخت ايران باستان و دانش‌هاي متداول در آن زمان است. بندهش را «زند آگاهي» هم ناميده‌اند. دو بندهش هم مي‌شناسيم، يكي بندهش هندي است و ديگري بندهش ايراني كه تنها در فصل‌بندي متفاوت‌اند اما موضوع آنها يكسان است. 

وي افزود: در فصل 31 بندهش هندي (فصل 35 ايراني) فقط يكبار اشاره به رستم شده است. شگفت است كه در كتابي مثل بندهش كه مي‌تواند داده‌هاي اساطيري مختلفي در اختيار ما بگذارد، خيلي كوتاه به رستم اشاره مي‌كند و به سرعت از او مي‌گذرد. در آنجايي كه نام رستم در بندهش مي‌آيد، شخصيت اصلي ماجرا كاووس است و رستم شخصيتي فرعي و حاشيه‌اي دارد. 

دارا در ادامه سخنانش گفت: از اين عجيب‌تر آن است كه نام رستم را در اوستا نمي‌يابيم و در هيچ يك از متن‌هاي اوستايي از او ياد نمي‌شود. در متون اوستايي آن كسي كه جايگزين رستم شده، گرشاسپ است. گرشاسپ كسي است كه تقريبا كارهاي پهلواني رستم را انجام مي‌دهد و اژدهاكش و دلاور است. اين كه چرا نام رستم در اوستا نيست؟ 

استاد مهرداد بهار چنين پاسخ داده است كه اوستا و دين زرتشتي در شرق ايران تكوين يافته است. هنگامي كه ساسانيان قدرت را به دست مي‌گيرند، مركز پادشاهي خود را به جنوب ايران مي‌برند. در نتيجه جدايي بين متون حماسي و متون ديني پديد مي‌آيد. به اين دليل نه تنها رستم، بلكه داستان‌هاي ديگري هم هستند كه تنها در حماسه از آنها ياد شده است و نشاني در متون دين مزديسنايي ندارند. دليل ديگر بهار اين است كه رستم چهره و پهلوان مقدسي نبوده است تا از او در اوستا نام برده شود. به همين دليل مزديسنان از او به نام پهلواني مقدس ياد نمي‌كنند. 

ديدگاه پژوهشگران غير ايراني درباره رستم
وي به پژوهشگران انيراني (غير ايراني) اشاره كرد و گفت: پژوهندگاني مثل «اشپيگل» دليل نبودن نام رستم در اوستا را اين گونه گفته‌اند كه موبدان كارهاي رستم را نمي‌پسنديدند و آدم كشتن و خون ريختن او را دوست نداشتند. چون رستم با آن كه اخلاقي است، گاه كارهايي از او سر مي‌زند كه چندان با معيارهاي اخلاقي نمي‌خواند و با آن كه مهربان است، گاه رفتارهاي خشني هم دارد. پس به اين دليل است كه نام او در اوستا نيامده است. اما «نُلدكه» و دكتر صفا چنين ديدگاهي را رد مي‌كنند و مي‌گويند كه اگر موبدان كردارهاي رستم را دوست نمي‌داشتند، دليل خود را در متن‌هاي اوستايي ذكر مي‌كردند. البته همه اين حدس‌ها بر اساس اوستايي است كه در دست داريم. چه بسا اگر همه اوستا باقي مي‌ماند و بخش‌هايي از آن از بين نمي‌رفت، دلايل قانع كننده‌تري در دست داشتيم. كسي مثل «نيبوئر» همچنين اعتقاد داشت كه رستم شخصيتي ماقبل مزديسنايي است و حتي چهره او به پيش از ورود سكاها مي‌رسد. 

وي به متن كهن ديگري اشاره كرد و گفت: متن ديگري كه از رستم ياد كرده است، «سَكسيران» است كه به نام‌هاي گوناگوني خوانده شده است. سَكسيران يعني «سران قوم سكا». در اين متن قطعا از رستم ياد شده است؛ هرچند به دست ما نرسيده و از بين رفته است. مسعودي مي‌نويسد كه سَكسيران يكي از متون استفاده شده در خداي‌نامه بوده است. اصل اين متن به زبان پهلوي ساساني بود و بعدها «ابن مقفع» آن را به عربي ترجمه كرد. هر دو متن ساساني و عربي سَكسيران از بين رفته است. 

وي افزود: دو متن سغدي هم مي‌شناسيم كه در آن از رستم نام برده شده است. سغد جايي بوده است در سمرقند و زرافشان و تقريبا با تاجيكستان كنوني يكي است. اين دو متن از لحاظ واژگان و دستور زبان، بسيار غني‌اند. در يكي از آنها از رايزني ديوان براي نبرد با رستم و كشتن او ياد شده است و در ديگري از آغاز نبرد ديوها با رستم سخن به ميان آمده است. اما هر دو متن، تكه‌هايي از يك متن اصلي بوده‌اند.
متن‌ها را زماني پيدا كردند كه در غاري سرگرم حفاري بودند. ديوار فرو مي‌ريزد و در پشت ديوار، كتابخانه‌اي از اسناد سغدي پيدا مي‌شود. سبك متن‌ها بدين گونه است كه جمله‌ها كوتاه و مختصر است و زياده‌گويي ندارد. ديوان در اين دو متن سغدي، به صورت سوسمار و مار و خوك ياد شده‌اند. «شروه» اولين كسي بود كه اين متن را بررسي كرد. بعدها دكتر بدرالزمان قريب نيز آن را بررسي و چاپ كرد. به هر حال رستم در اين متن پلنگينه‌پوش و رخش نيز در كنار اوست.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها