حجتالاسلام دكتر يحيي كبير، عضو هيات علمي گروه فلسفه پرديس قم دانشگاه تهران، انديشه شهيد مطهري را از سه زاويه حكمت، دين و انسانشناسي قابل بررسي دانست و گفت: او معتقد بود حكمت، خود انسان است، بنابراين فلسفيدن و اهل حكمت بودن مساوي با آدم شدن است.
وي درباره حكمتپژوهي به عنوان وجه نخست اين انديشه عنوان كرد: او حكمت را به گونهاي متفاوت ميديد و اين تفاوت به خوبي در كتابهايش به ويژه «اصول فلسفه و روس رئاليسم» پيداست. وي حكمت را كمال عقل نظري و عملي ميپندارد، بنابراين عقل نظري و عملي را فصل وجود انسان معرفي ميكند.
كبير توضيح داد: به لحاظ منطقي، اصل هر چيزي فصل آن است. ارسطو انسان را حيوان ناطق مينامد و بر اساس اين گفته، ناطق بودن انسان فصل و وجه تمايز او با ساير موجودات است. بنابراين فصل هر چيزي اصل آن به شمار ميآيد.
وي با بيان اين كه «دانشمندان ناطقيت و عاقليت را فصل وجود انسان ميدانند» گفت: با اين تعريف بايد جايگاه حكمت از ديدگاه استاد مطهري را بررسي كرد. در ديدگاه وي حكمت نتيجه كمال و بالفعل شدن عقل انسان است، بنابراين فلسفيدن و اهل حكمت بودن مساوي با آدم شدن است.
اين استاد دانشگاه تاكيد كرد: اصرارم بر حكمتپژوهي استاد مطهري به اين دليل است كه او در اين باره برخلاف ساير انديشمندان ميانديشد و انسان بدون حكمت را بيمعنا ميدانست. در اين ديدگاه، حكمت نظري كمال عقل نظري است كه خود به خود عقل را بالفعل ميكند تا به درجه عقل بالمستفاد كه نهايت عقل است برسد، عقلي كه معصومين(ع) از آن برخوردارند.
نويسنده كتاب «بنياد حكمت برتر» ادامه داد: نكته مهم در حكمتپژوهي استاد مطهري اين است كه اگر فردي در حكمت نظري سير يابد و صاحب عقل بالفعل شود، آن گاه نزديك به عقل انبيا و اولياي خدا خواهد شد. در نتيجه اين سخن، انسانالنبي يا ولي همان فيلسوف علي الاطلاق است.
وي يادآور شد: در حكمتپژوهي استاد مطهري به اين نتيجه ميرسيم كه حكمت همان هدف عقل در انسان است. حكمت نظري همان علوم حقيقي نظير متافيزيك، فيزيك و رياضي است و حكمت عملي كه كمال است، مسايلي نظير فرهنگ و فلسفه اخلاق و پيدا كردن علم عالي حيات را شامل ميشود. فلسفه حقوق و فلسفه سياست نيز جزو حكمت عملياند. چنانچه به اين نكات در حوزه عقل عملي توجه كنيم، اخلاق و مدنيتمان به كمال نزديك خواهد شد.
نويسنده كتاب «جهانبيني تطبيقي» در توضيح نكته مهم در حكمتپژوهي شهيد مطهري گفت: به اعتقاد او حكمت خود انسان است و اگر فردي با فلسفه ميانهاي نداشته باشد، در عمل با فصل وجودي خويش ميانهاي ندارد. به باور استاد مطهري، انبيا براي كامل كردن همين بعد در انسان ظهور كردهاند. حكمت الهي خاص حكمت متعاليه صدرايي است و تفسير انفسي انسان و وحي توامان است.
وي درباره دينپژوهي به عنوان بعد دوم شخصيت علمي شهيد مطهري گفت: او تعريف بسيار ظريفي از دين دارد كه متاسفانه بسياري از كارشناسان از اين تعريف دور شدهاند. حقيقت دين نزد او تجديد حيات فطري انسانها از آدم تا خاتم محسوب ميشود.
كبير ادامه داد: در اين ديدگاه، دين نوعي حيات فطري در كنار زندگي عملي و حيواني است و در اشخاص و زمانهاي مختلف، ظهور مختلفي دارد. ظهور نخست آن در نوح(ع) و شريعت نوح و ظهور پاياني آن در پيامبر اكرم(ص) و شريعت محمدي بود، به باور او اين شرايع متفاوتاند، اما اصل دين يكي است. او به قرآن استناد ميكند و بيان ميدارد كه در اين كتاب آسماني واژه دين هيچگاه به صورت جمع به كار نرفته است، بلكه همواره «ان الدين» به كار رفته است.
وي درباره انسانپژوهي در انديشه شهيد مطهري گفت: اين مبحث در انديشه او اهميت زيادي دارد، زيرا وي جهانبيني توحيدي را از انسان آغاز كرد و هميشه تاكيد داشت كه تا انسان شناخته نشود نميتوان مسايل انسان توحيدي را بررسي كرد. استاد مطهري شش بخش اين علم يعني انسانشناسي ديني، عرفاني، فلسفي، طبيعي، اجتماعي و تاريخي را مورد بررسي قرار داد.
نويسنده كتاب «فلسفه وحي الهي» ويژگي مهم در سه حوزه فكري شهيد مطهري را روش او برشمرد و گفت: او در هر سه اين ابعاد روش حكمت متعاليه صدرايي را برگزيد، بنابراين پژوهشگران نيز براي بررسي انديشه او بايد همين روش را مورد استفاده قرار دهند.
نظر شما