دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۲:۳۲
بيا كمي «كوچولو» بشويم!

تاكنون خيل عظيمي از دانش‌آموزان تمامي مقاطع تحصيلي از مدارس مختلف سراسر كشور را يك جا ديده‌ايد؟ اگر نديده‌ايد، به شما پيشنهاد مي‌كنم كه به نمايشگاه كتاب تهران بياييد و به سالن ناشران آموزشي واقع در ضلع شمالي مصلاي امام خميني(ره) مراجعه كنيد.

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، امروز برخلاف روزهاي ديگر تصميم گرفتم از در شمالي مصلاي بزرگ امام خميني(ره) به پايگاه خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، مستقر در ضلع جنوبي مصلا بروم و خبرهايي را كه از بيست و چهارمين نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران تهيه كرده ‌بودم، تنظيم و براي دبير گروهم ارسال كنم. وقتي از در شمالي مصلا وارد نمايشگاه كتاب شدم و قدري كه راه رفته بودم، ناگهان تعدادي از دانش‌آموزان قد و نيم قد را ديدم كه با همان لباس‌هاي مدرسه در سالني از سالن‌هاي نمايشگاه ايستاده بودند. آنها به گونه‌اي به كتاب‌هاي موجود در غرفه‌ها مي‌نگريستند كه كنجكاو شدم بدانم كتاب‌هاي اين سالن چه محتوايي دارند كه آنها را نسبت به اتفاقات پيرامونشان بي‌تفاوت كرده است.

برايم جاي سوال بود، زيرا بسياري از دانش‌آموزان كه در طول سال تحصيلي براي خواندن كتاب‌هاي درسي‌شان بهانه مي‌آورند و مطالعه آنها را اغلب به شب‌هاي امتحان موكول مي‌كنند، حالا چه رويدادي پيش آمده كه هر يك از آنها با چشماني خيره به كتاب‌ها و ترسان از تمام شدن مجلدهاي برخي از آثار موجود در غرفه‌ها، تمام طول اين سالن را بارها بدون ذره‌اي احساس خستگي مي‌پيمايند.

وارد سالن كه شدم، به ياد دوران تحصيل خودم افتادم. من عاشق زنگ‌هاي تفريح بودم چون در آن ساعت مي‌توانستم همه دوستانم را از نزديك و در كنار يكديگر ببينم. سالن ناشران آموزشي نيز مانند حياط مدرسه‌اي بود كه همه دانش‌آموزان با لباس‌هاي فرم مدرسه در آن حضور داشتند. از روي رنگ لباس‌هايشان مي‌توانستم به پايه تحصيلي آنها پي‌ببرم. اين سالن با حياط مدرسه ما تفاوت‌هاي داشت. ما در حياط مدرسه به دنبال بازي و سرگرمي بوديم، اما دانش‌آموزان در سالن ناشران آموزشي به دنبال كتاب و محصولات فرهنگي بودند. از خدا كه پنهان نيست، از شما چه پنهان كه كمي به آنها حسودي كردم و به خاطر فرصت‌هاي زيادي كه براي مطالعه كتاب در گذشته از دست داده بودم، افسوس خوردم!

دانش‌آموزان در كنار هم بودند، اما گويي يكديگر را نمي‌ديدند حتي گاهي اوقات براي يافتن كتابي مناسب به يكديگر برخورد مي‌كردند، اما بدون هيچ‌گونه شكايتي از كنار هم عبور مي‌كردند. انگار در سالن ناشران آموزشي مسابقه يافتن كتاب مناسب برگزار شده بود!

به سراغ غرفه‌هاي ناشران آموزشي رفتم. در ابتداي سالن آموزشي، غرفه‌ انتشارات «شورا» را ديدم. در اين غرفه تعداد كتاب‌هاي عرضه شده بسيار محدود بودند، جز چند عنوان كتاب كه به حوزه پژوهش دانش‌آموزي مربوط مي‌شدند، كتاب ديگري نديدم. از مدير مسوول اين انتشارات علت را جويا شدم. او پاسخ داد كه انتشارات شورا امسال به عنوان نخستين ناشر در توليد كتاب‌هاي پژوهش دانش‌آموزي در نمايشگاه كتاب تهران حضور پيدا كرده است. اين انتشارات در اين دوره با هدف ارتباط برقرار كردن با مخاطبان و آموزش پژوهش دانش‌آموزي در بيست و چهارمين نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران حضور پيدا كرده است.

فروغي ادامه داد: مولفان و كارشناسان آموزش و پرورش در روزهاي دوشنبه(19 ارديبهشت) و سه شنبه(20 ارديبهشت) در اين غرفه حضور خواهند داشت و درباره نيازهاي جامعه به توليد انواع كتاب‌هاي آموزشي گفت‌وگو خواهند كرد. آنها در اين جلسات به اين موضوع اشاره مي‌كنند كه جامعه به توليد چه نوع كتاب‌هاي آموزشي‌اي نياز دارد تا توليدكنندگان بر اساس اين نيازها به توليد كتاب‌هاي آموزشي بپردازند. همچنين در اين غرفه از دانش‌آموزان علاقه‌مند براي يادگيري شيوه پژوهش ثبت‌‍‌نام مي‌كنيم و پس از امتحانات پايان سال، در صورت بالا بودن معدل‌شان با آنها تماس مي‌گيريم تا در كلاس‌هاي آموزش پژوهش دانش‌آموزي شركت كنند.

اين غرفه به حدي شلوغ بود كه فروغي به هنگام صحبت كردن با من بارها سخنانش را قطع كرد و به راهنمايي دانش‌آموزان علاقه‌مند به حوزه پژوهش مي‌پرداخت. شوق و ذوق دانش‌آموزان براي ثبت‌نام در كلاس‌ها را كه مشاهده ‌كردم، با خود گفتم؛ در آينده‌اي نه چندان دور بايد شاهد حضور پژوهشگران جواني بود كه براي ساختن جامعه خويش منتظر چنين لحظاتي بودند، همان‌ها كه براي ثبت‌نام در اين كلاس‌ها بي‌تابند!

از غرفه انتشارات شورا خارج شدم و غرفه‌اي را با عنوان انتشارات خوشخوان ديدم كه از توضيحي كه در سطح بالايي عنوان انتشارات نوشته شده بود، مي‌توانستم به ويژگي دانش‌آموزاني كه آنجا تجمع كرده بودند، پي‌ببرم. انتشارات «خوشخوان» كتاب‌هاي ويژه دانش‌آموزان ممتاز، تيزهوش و المپياد را عرضه كرده بود. اين غرفه بزرگ‌تر از غرفه‌هاي ديگر به نظر مي‌رسيد و از وجود علاقه‌مندان بي‌شمار به مطالعه كتاب‌هاي حوزه تيزهوشان و المپاد‌ها خبر مي‌داد. در اين غرفه مي‌توان تعداد زيادي از دانش‌آموزان تيزهوش را ديد، دانش‌آموزاني كه با حضور آنها در اين غرفه و با انتخاب كتاب‌هاي ويژه المپياد از سوي آنها، مي‌‌توان متوجه تصميم آنها براي شركت در المپاد‌هاي رشته‌هاي مختلف شد.

«راه انديشه، راهي مطمئن به سوي دانشگاه» عنوان غرفه‌اي بود كه تمامي دانش‌آموزاني كه خودشان را براي شركت در كنكور آماده مي‌كنند، به دور خود جمع كرده بود. در چشمان اين دانش‌آموزان، اضطراب و تشويشي را احساس كردم كه هر يك از ما به هنگام شركت در كنكور آن را تجربه كرده‌ايم؛ ترس از نتيجه كنكور، ترس از آينده‌اي نامعلوم و ...

مسوولان انتشارات راه انديشه در اين غرفه به گام‌هايي كه هر لحظه از راه مي‌رسيدند، نگاهي آرام مي‌كردند و با دلي آسوده و ايمن و دستاني گرم، آنها را به آينده‌اي سبز و بهاري اميدوار مي‌كردند. اين انتشارات با عرضه كتاب‌هاي آموزشي مناسب به ويژه در نمايشگاه كتاب تهران، زمينه ورود دانش‌آموزان به دانشگاه را فراهم مي‌كند.

پس از تماشاي اين غرفه وارد «خانه زيست شناسي» شدم. تعجب نكنيد «خانه زيست شناسي» عنوان يك انتشاراتي است كه به عرضه كتاب‌هاي حوزه زيست شناسي ويژه دانش‌آموزان، دانشجويان مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد مي‌پردازد.

وقتي حضور پرشور مخاطبان در اين غرفه را مشاهده كردم، جمله معروفي را به خاطر آوردم كه آن را بر روي ديوار يك دانشگاه ديده بودم؛ «آنان كه در طلب رهايي از ظلمت، رهنورد سخت‌كوش وادي نور و معرفتند، بي‌ترديد بر چرخ نيلوفري سوار مي‌شوند و با بار دانش خويش، جامعه خود و بشريت را از ظلمات جهل به روشنايي نور راه مي‌برند.»

در اين غرفه معلماني را ‌ديدم كه براي ارايه هرچه بهتر درس زيست‌شناسي در كلاس درس‌شان، كتاب‌هاي مي‌خريدند. با خود گفتم؛ معلمان، اين فرشتگان زميني در هر شرايطي حاضرند كه از جان و مال‌شان بگذرند، دانش‌آموزان‌شان را به شيوه‌اي بهتر از هر زمان، تربيت كنند و به آموزش آنها بپردازند. اما آيا دانش‌آموزان نيز ارزش زحمات آنها را درك مي‌كنند؟!

در قسمتي ديگر از اين سالن، ناشران كتاب‌هاي فني و حرفه‌اي و كاردانش را ديدم. به اين بخش از سالن كه رفتم، با ديدن كتاب‌هاي مختلف در دست دانش‌آموزان، مي‌توانستم از نوع شغل آينده آنها مطلع شوم. با مشاهده آنها متوجه شدم كه به موضوعات فني شغل‌ مورد نظر خود كاملا واقف‌اند. آنها سوالاتي فني از محتواي كتاب انتخابي خود از مسوول غرفه مي‌پرسيدند كه نشان‌دهنده علاقه آنها به حرفه‌شان بود. از كنار اين غرفه عبور كردم، اما همچنان به فكر مخاطبان كتاب‌هاي اين غرفه بودم. آنها قرار است با مطالعه اين كتاب‌ها، قشر فعال جامعه را به خود اختصاص دهند. اما آيا واقعا جامعه براي حضور آنها در مشاغل مختلف شرايط لازم را فراهم كرده است؟

همه ما به ويژه كودكان شخصيت «عمو فردوس» را به خوبي مي‌شناسيم. او با عنوان «معلم شهرك الفبا» گاهي اوقات در تلويزيون حضور داست و با لحن كودكانه و شيرين به آموزش حروف الفبا مي‌پرداخت. البته من «عمو فردوس» را در سالن ناشران آموزشي نديدم، اما كتاب‌هايش را ديدم كه كودكان بي‌شماري را به دور خود جمع كرده بود. اين كتاب‌ها به قدري جذاب بودند كه من نيز به سراغ آنها رفتم و مانند كودكان، به ورق زدن صفحات برخي از اين كتاب‌ها مشغول شدم. بعد از مدتي كوتاه به اطراف خود نگاه كردم و متوجه شدم كه قد من از مخاطبان اين كتاب‌ها بلندتر است! از اين كه خود را در جمع كودكان پيش‌دبستاني يافتم، بي اختيار خنديدم و با كمي خجالت از ميان آنها بيرون آمدم و جاي خود را به كودكاني دادم كه به علت حضور من در آنجا امكان دسترسي آسان به كتاب‌ها را نداشتند!

حضور در سالن ناشران آموزشي براي من مانند حضور در شهري بود كه انسان‌هاي آن تشنه مطالعه و كتابخواني‌اند. ذوق و شوق حضور آنها در اين سالن، انتظار آنها براي گشايش نمايشگاه كتاب تهران در طول سال تحصيلي را نشان مي‌داد، دانش‌آموزاني كه با نااميدي وارد اين سالن مي‌شدند و با دستاني پر و اميدي توصيف‌ناپذير از سالن خارج مي‌شدند. اين سالن به قدري از كتاب‌هاي رنگارنگ تزيين شده بود كه گويي وارد شهر رنگين‌كماني از كتاب‌ها مي‌شدي. در اين شهر، خستگي معنايي نداشت. هرچه به چشم مي‌خورد، همه عشق بود و عشق ... عشق به كتاب و كتابخواني.

بيست و چهارمين نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران تا 24 ارديبهشت از ساعت 10 صبح تا 9 شب در مصلاي امام خميني (ره) برپاست.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط